«و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن؛ یعنی زینتهای خود را آشکار نکنند مگر برای شوهران و...» (نور/ 31)
استثناء اول مقداری از زینت را که نمایان بود آن نسبت به عموم افراد جایز است معین کرد، اما این استثناء، اشخاص معینی را نام می برد که آشکار نمودن مطلق زینت برای آنان جایز است. در استثناء اول دائره مورد استثناء از نظر مواضع تنگتر و از نظر افراد وسیعتر است و در استثناء دوم برعکس است. غالب این اشخاص که در آیه نام برده شده اند همان کسانی هستند که در اصطلاح فقه به نام محارم خوانده می شوند و از این قرارند:
1- «لبعولتهن؛ شوهران.»
2- «او آبائهن؛ پدران.»
3- «او آباء بعولتهن؛ پدر شوهران.»
4- «او ابنائهن؛ پسران.»
5- «او ابناء بعولتهن؛ پسر شوهران.»
6- «او اخوانهن؛ برادران.»
7- «او بنی اخوانهن؛ پسر برادران.»
8- «او بنی اخواتهن؛ پسر خواهران.»
9- «او نسائهن؛ زنان.»
10- «او ما ملکت ایمانهن؛ مملوکان.»
11- «او التابعین غیر اولی الاربة؛ طفیلیانی که کاری با زن ندارند.»
12- «او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء؛ کودکانی که از امور جنسی بی خبرند، یا توانائی کار زناشوئی ندارند.»
در موارد ذکر شده تنها چهار مورد اخیر قابل بحث است.
حدود محرمیت زنان
در کلمه "نسائهن" سه احتمال داده شده است:
1- اینکه مراد زنان مسلمان هستند. مفهوم آیه، بنابراین قول این است که زنان غیر مسلمان نامحرم می باشند و زن مسلمان باید خود را از ایشان بپوشاند.
2- اینکه مراد مطلق زنان است خواه مسلمان یا غیر مسلمان.
3- اینکه مراد زنهائی است که در خانه هستند مانند زنان خدمتکار.
مفهوم این تفسیر این است که هر زنی به غیر از زنان داخل خانه به سایر زنان نامحرم است. این احتمال به کلی مردود است زیرا یکی از مسلمات و ضروریات اسلام این است که زن به زن محرم است. احتمال دوم نیز ضعیف است زیرا که در این احتمال نکته ای برای اضافه "نساء" به ضمیر وجود ندارد ولی طبق احتمال اول نکته این اضافه این است که زنان کفار، بیگانه هستند و از خودشان نمی باشند. حقیقت این است که احتمال اول قویترین احتمالات است و روایاتی هم بر طبق آن وارد شده که برهنه شدن زن مسلمان را در برابر زنان یهودیه یا نصرانیه منع کرده است. در این روایات استناد شده است به اینکه زنان غیر مسلمان ممکن است زیبائی زنان مسلمان را برای شوهران یا برادران خود توصیف کنند؛ «لانهن قد یصفن لازواجهن و اخوتهن.»
باید توجه داشت که در اینجا مسأله ای وجود دارد و آن این است که برای هیچ زن مسلمان جایز نیست که محاسن یعنی زیبائیهای زن دیگر را برای شوهر خود توصیف کند. وجود این تکلیف زنان مسلمان را در برابر یکدیگر تأمین می دهد، ولی در مورد زنان غیر مسلمان اطمینان نیست، ممکن است آنان برای مردان خود از وضع زنان مسلمان سخن بگویند. لهذا به زنان مسلمان دستور داده شده است که خود را از ایشان بپوشانند. ولی البته آیه صراحت کامل ندارد به اینکه ظاهر کردن زینتها و زیبائیها در برابر آنها حرام است. لهذا با قرائن و دلائل دیگر ممکن است گفته شود که این عمل مکروه است. فقها معمولا در این مسأله قائل به وجوب پوشش زن نسبت به زنان غیر مسلمان نیستند و تنها به کراهت بی پوششی فتوا می دهند.
محرمیت برده و مملوک
بردگان و مملوکان «او ما ملکت ایمانهن» در این جمله دو احتمال است: یکی اینکه مراد خصوص کنیزان است و دیگر اینکه مراد مطلق مملوک است و شامل غلامان نیز می باشد. در اینجا نیز روایات مؤید تفسیر دوم است ولی فتوای فقهاء با آن هماهنگی ندارد. در روایت است که مردی از مردم عراق (که به واسطه مجاورت با ایران معمولا در این مسائل سختگیرتر بودند) آمد به مدینه و به حضور امام صادق (ع) مشرف شد. به مناسبتی سخن از مردم مدینه به میان آمد و آن مرد اعتراض کرد و گفت اینها زنان خود را همراه غلامان می فرستند و احیانا زنان هنگامی که می خواهند سوار شوند به کمک غلامان سوار می شوند، مثلا دست روی شانه غلامان می گذارند و سوار می شوند. امام صادق فرمود این کار مانعی ندارد، و آنگاه آیه 56 از سوره احزاب را که مفید همین معنی است قرائت فرمود: «لا جناح علیهن فی آبائهن و لا ابنائهن و لا اخوانهن و لا ابناء اخوانهن و لا ابناء اخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملکت ایمانهن؛ یعنی بر زنان در مورد پدران، و پسران، و برادران، و برادرزادگان، و خواهرزادگان، و زنان و مملوکهایشان باکی نیست.» (کافی/ ج5 ص531)
به طور کلی بردگان اعم از جنس زن یا مرد از نظر اسلام در بسیاری از احکام استثناهائی دارند. مثلا از نظر خود پوشش و حرمت نظر، کنیزان با زنان آزاد فرق می کنند. بر کنیزان واجب نیست که سرهای خود را بپوشانند و حال آنکه بر زنان آزاد لازم است سر خود را بپوشانند. ظاهرا سر مطلب خدمتکاری آنها است. علی هذا بعید نیست که غلامان نیز چنین استثنائی داشته باشند. ولی همچنانکه گفتیم از نظر فتوای فقهاء این حکم بعید است اما از طرف دیگر حمل جمله «او ما ملکت ایمانهن» به خصوص کنیزان نیز بسیار مستبعد است.
اگر بخواهیم استثناء مملوک را منحصر به کنیزان بدانیم باید بگوئیم زنان آزاد بر یکدیگر مطلقا محرم می باشند ولی کنیزان برای زنان آزاد محرم نیستند مگر زنان آزادی که مالک این کنیزان می باشند. و وقتی این مطلب را هم بدین فتوا اضافه کنیم که بسیاری از فقهاء پوشش را برای کنیز حتی نسبت به مردان بیگانه واجب ندانسته اند نتیجه خیلی عجیب خواهد بود. زیرا نتیجه این است که کنیز بر همه مردان محرم است و زنان آزاد بر کنیزان نامحرم می باشند. یعنی کنیز کاملا در حکم یک مرد است. البته چنین چیزی درست نیست.
محرم بودن دیوانگان
طفیلیانی که نیازی به زن ندارند «التابعین غیر اولی الاربه» قدر مسلم، این جمله دیوانگان و افراد ابله را که دارای شهوت نیستند و جاذبه ای را که در زن است درک نمی کنند شامل می گردد. بعضی ها عمومیت بیشتری در آیه قائل شده اند و آن را شامل خواجگان حرمسرا نیز دانسته اند به استناد اینکه خواجگان نیز حاجتی به زن ندارند. محرم دانستن خواجگان و آوردن آنان به حرمسراها در زمانهای قدیم بر اساس همین فتوا بوده است. برخی دیگر در آیه تعمیم بیشتری داده اند و گفته اند شامل فقراء و مساکین نیز می باشد، یعنی کسانی که وضع خاص آنان و شرائط آنان طوری است که در این عوالم نیستند. کسی که برای نانش معطل است و به خاطر لقمه نانی به دنبال آن می دود و مخصوصا با فاصله طبقاتی ای که بین آن دو وجود دارد هرگز به فکر مسائل جنسی نخواهد بود. ولی حقیقت این است که این اندازه توسعه در مفهوم آیه بسیار بعید است. قدر مسلم، همان طبقه اول است و اگر بیشتر نعمیم دهیم حداکثر این است که طبقه دوم را مشمول آیه بدانیم.
محرمیت کودکان نابالغ
کودکانی که از امور جنسی بیخبرند، یا توانائی ندارند. «الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء» این قسمت را نیز دو جور می توان تفسیر کرد. کلمه «لم یظهروا» از ماده ظهور است و با کلمه "علی" متعدی شده است ممکن است ترکیب این دو کلمه مفهوم "اطلاع" را بدهد. پس معنی چنین می شود: کودکانی که بر امور نهانی زنان آگاه نیستند. و ممکن است مفهوم "غلبه و قدرت" را بدهد، پس معنی چنین می شود: کودکانی که بر استفاده از امور نهانی زنان توانائی ندارند. طبق احتمال اول مراد بچه های غیر ممیز هستند که قدرت تشخیص اینگونه مطالب را ندارند. اما طبق احتمال دوم مقصود بچه هائی است که قدرت بر امور جنسی ندارند یعنی غیر بالغ می باشند هر چند ممیز بوده باشند. طبق احتمال دوم اطفالی که همه چیز می فهمند و نزدیک به حد بلوغ می باشند ولی بالغ نمی باشند جزء استثناها هستند. فتوای فقهاء نیز بر طبق این تفسیر است.