آن مکتبی که حافظ را به نحو مادی تفسیر می کند، «در آن مکتب» از حافظ شخصیتی «یزیدی» بیرون می آید و استفاده می شود. اتفاقا در حافظ یک برگه ای هست که این برگه هم این بیچاره حافظ را بیشتر متهم می کند و آن این است که در یکی از غزلهایش که در تربیت این دیوان «دیوان قزوینی» اولین غزل او قرار گرفته است، بلکه همان اولین بیتی که حافظ با آن شروع می شود، یک مصراعش مال یزید است:
الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها *** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
مصراع اول می گویند مال یزید است، منتها مال او اینجور بوده: «ادرکاسا و ناولها الا یا ایها الساقی» و شعرش چنین است:
انا المسموم ما عندی بتریاق و لاراق *** ادر کاسا و ناولها الا یا ایها الساقی
(من مسمومم و تریاک و پادزهری ندارم جام را بگردان و به دستم بده ای ساقی).
اینجا یک برگه یزیدی گری علیه حافظ بیچاره درست می شود ولهذا به عدها شعرا آمده اند بعضی عذر خواسته اند، بعضی دیگر به حافظ ایراد گرفته اند که تو چرا این شعر را از یزید گرفته ای؟ در این شرحی که «سودی» بر حافظ نوشته (سودی یک مرد ترک زبانی بوده که با ادبیات فارسی آشنا بوده، دیوان حافظ را به فارسی شرح کرده، ولی شرحش شرح لغوی و ادبی است، شرح عرفانی نیست، به مقاصد حافظ هیچ کاری ندارد، فقط برای ترکهایی که با فارسی آشنا باشند در واقع ترکیب می کند: این مبتداست، این خبر است، چنین چیزی) می گوید که اهلی شیرازی خواسته باری این امر عذری از حافظ بیاورد، می گوید که:
خواجه حافظ را شبی دیدم به خواب *** گفتم ای در فضل و دانش بی همال
(او «بی حساب» نوشته ولی مسلم «بی همال» است، غلط مال سودی است.)
از چه بستی برخود این شعر یزید *** با وجود اینهمه فضل و کمال
گفت واقف نیستی زین مساله *** مال کافر هست بر مؤمن حلال
ولی کاتبی نیشابوری این حرف را قبول نکرده و به گونه دیگری در واقع بر حافظ نقد کرده است، می گوید:
عجب در حیرتم از خواجه حافظ *** به نوعی کش خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزید او *** که در دیوان نخست از وی سراید
اگر چه مال کافر بر مسلمان *** حلال است و در او قیلی نشاید
ولی از شیر عیبی بس عظیم است *** که لقمه از دهان سگ رباید
بالاخره این یک شعر هم برگه ای شده برای یزیدی گری در حافظ.