جستجو

بیان اصول جهان بینی عرفانی

یکی از مباحثی که در جهان بینی عرفانی مطرح است مساله ای است که فلاسفه آن را به عنوان مساله «نظام احسن» عنوان می کنند. مساله ای است در فلسفه و برای فیلسوفان که آیا نظام موجود نظام احسن است؟ معنی نظام احسن این نیست که در مقابل این نظام، نظام دیگری وجود دارد، این احسن است یا آن؟ معنایش این است که از آنچه که در حد امکان هست آیا «این نظام» نیکوترین نظام ممکن است و یا اینکه نظامی احسن از این نظام هم ممکن است؟
البته فلاسفه با ادله قاطع بیان می کنند که نظامی احسن و اکمل از نظام موجود ممکن نیست و محال است، هر چه را که انسان «احسن» فرض کند، یک خیال بیش نیست و تازه فرض یک امر محال است. این جمله را می گویند مال غزالی است: «لیس فی الامکان ابدع مما کان؛ بدیع تر از آنچه هست امکان ندارد.» و می گویند بعد از او دویست سال درباره این جمله بحث می کردند که آیا همین طور است یا نه؟ این یک مساله ای است که در میان فلاسفه مطرح است و بعضی از فیلسوفان یا نیمه فیلسوفان هم بوده اند که این مطلب را قبول نداشته اند، جمله هایی گفته اند که از آن جمله اعتراض به آنچه که هست استشمام می شود که غالبا اینها به زبان شعر است نه به زبان فلسفه زبان جد.
در عربی در اشعار ابوالعلاء معری از اینجور مطالب هست و در فارسی در اشعار منسوب به خیام، که بعضی از اهل تتبع و تحقیق مدعی هستند که این اشعار مال خیام ریاضی که نامش «ابوالفتح عمر خیام» است نیست و مال شخص دیگری است به نام علی خیامی، حالا هر چه می خواهد باشد.
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان *** برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی چنان همی ساختمی *** کآزاده به کام دل رسیدی آسان
همه حرف ها آخرش یه یک چیز خیلی پستی منتهی می شود: «کآزاده به کام دل رسیدی آسان.» البته اینها بیشتر زبان به اصطلاح هزل و شوخی است نه زبان جد. خود همین خیام رساله ای دارد به نام «الکون و التکلیف» که موضوع آن همین است که نظام عالم نظام احسن است، یعنی موضوع رساله فلسفی اش ضد همان حرف هایی است که در این شعرها از او نقل شده و نقل می شود، اگر شعرها از او باشد. در میان فلاسفه البته فلاسفه لااقل مادی، نیمه مادی افرادی بوده اند که همین حرف هایی که از ظاهر اشعار خیام مفهوم می شود از کلماتشان مفهوم می شود. در اروپا زیاد بوده اند، در دنیای خودمان هم کم و بیش افرادی بوده اند. در میان عرفا اصلا نمی توانسته چنین چیزی وجود داشته باشد، یعنی نمی توانسته یک کسی عارف باشد و در عین حال نظام را نظام احسن و نظام اجمل نداند. این اساسا تناقض است، مگر کسی اصلا عارف نباشد، و الا با عرفان جور در نمی آید. عرفا که این نظام را زیباترین نظام و احسن نظام های ممکن می دانند، نه از آن راه وارد می شوند که فلاسفه و فیلسوفان وارد شده اند چون فلاسفه بیشتر از راه خود عالم وارد می شوند یعنی نفس نظام عالم را نگاه می کنند و بعد با تحلیل هایی که می کنند به این نتیجه می رسند که نظام موجود نظام احسن است. البته فلاسفه از راه برهان لمی هم وارد شده اند که در مثل اسفار هست یعنی از راه اینکه خداوند متعال کمال مطلق و خیر مطلق و جمال مطلق است و آنچه از او پدید می آید ممکن نیست غیر اینکه حداکثر کمال ممکن را داشته باشد، ولی عرفا اساسا حرفشان همین است. آن ها در خلقت، تعبیر به علت و معلول و حتی نظام و این حرف ها نمی کنند، سخنشان سخن تجلی است. در نظر عارف تمام هستی و تمام جهان یک جلوه حق است:
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد *** عارف از خنده می در طمع خام افتاد
«تمام جهان» مظهری از حسن روی اوست؛ «جهان» عکس روی اوست.
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد *** اینهمه نقش در آیینه اوهام افتاد
یا در تعبیرهای دیگری که از خود حافظ خواندیم، پرتو حسن است:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
یک کرشمه است:
به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کرد *** فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
بنابراین در منطقی که (اگر چه خودشان راضی به به کار بردن کلمه «منطق» در اینجا نیستند، در واقع ما فوق منطق) در شهودی که تمام هستی را یکجا به عنوان یک جلوه از ذات کامل الصفات حق تعالی می بیند اصلا عالم یعنی «خدا در یک آئینه». اگر فرض کنیم عارفی در عالم نقص ببیند معنایش این است که در خدا نقص می بیند، چون عالم در نظر عارف درست مثل صورت منعکس در آئینه است در نظر ما که از خودش چیزی ندارد، هر چه هست همان است، تمام آن است. اگر کسی چنین حرفی بزند او دیگر نمی تواند عارف باشد، چون هیچ عارفی تفوق نمی کند که ذات حق که وجود مطلق و کمال مطلق است و عدم و نقص نمی تواند در آن راه داشته باشد ناقص باشد، قهرا در تمام عالم و در مجموع عالم هم در عرفان چنین فرض نمی شود.

منابع

  • مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 107-110

کلید واژه ها

فلسفه آفرینش نظم عرفا جهان بینی خدا ادبیات شعرا

مطالب مرتبط

نظام ذاتی جهان جهان شناسی سنایی (فلسفه) مقایسه جهان بینی مولانا با مکتب رواقیون مقایسه جهان بینی مولوی با مکتب بودائیسم مقایسه جهان بینی مولانا با سنت توماس مقایسه جهان بینی مولانا و مکتب نوافلاطونی مولانا و مکتب ضد آگنوستی سیسم

اطلاعات بیشتر

اصول جهان بینی عرفانی «اعتراض به خلقت» در شعر حافظ

ابزار ها