ما یک تقلید احمقانه ای از اروپا کرده ایم. در تاریخ گذشته ما مسجد و مدرسه همیشه یکی بوده اند یا همسایه یکدیگر بوده اند. این خودش یک حسابی بود. هنوز هم آثاری که ما از قدیم می بینیم، همین طور است. هرجا که یک مدرسه هست یک مسجد هم در کنارش هست، بلکه خود مساجد مرکز تعلیم و تربیت بود.
(تعلیم و تربیت) در اسلام از مسجد پیغمبر شروع می شود. خود مسجدالنبی، هم مسجد بود هم مرکز تعلیم و بعدها که دایره تعلیم وسعت پیدا کرد و دیگر مساجد قادر نبود که اداره کند، آمدند مراکز جدیدی به نام مدارس ساختند. پیش از آن، مسجد و مدرسه و آموزش و پرورش و دادگستری با یکدیگر یکی و خویش و قوم بودند.
مسجد پشتوانه بسیار بزرگی بود هم برای دادگستری و هم برای آموزش و پرورش و تربیت؛ هم کمکی بود مؤثر برای آموزش و پرورش و هم کمکی بود بسیار مؤثر برای اجرای قوانین عادلانه اجتماعی و دادگستری، با اینکه نه تشکیلات آموزشی و پرورشی به وسعت امروز بوده -که به یک صدمش هم نبوده است- و نه دادگستری به یک صدم امروز بوده است. مسجد با نیروی معنوی خودش شدید به آنها کمک می کرد.
اما از روزی که حساب مسجد از حساب آموزش و پرورش و از حساب دادگستری جدا شد و به عبارت دیگر حساب مذهب از حساب آموزش و پرورش و از حساب دادگستری جدا شد، آموزش و پرورش کوشش می کند که یک کاری بکند بلکه بچه ها را به مذهب بی اعتقاد کند، دادگستری هم کوشش می کند که تا می تواند به قوانین خودش رنگ مذهبی ندهد، نتیجه اش همان است که داریم می بینیم. (این مطالب مربوط به قبل از انقلاب است)