نظر برخی این است که کیمیا فقط یک شیمی مقدماتی است و در دامن زبانی پیچیده و مرموز، بعضی از قوانین علمی شیمی را بیان کرده و مسائل آن را روشن ساخته است. حتی اشتقاق کلمه شیمی را از کیمیا، دلیلی جهت اثبات این امر می دانند. لکن تحقیقات مورخان علوم و ادیان، و حتی برخی علمای علم النفس، و نیز آنان که از طریق حکمت و یا کشف و ذوق با علوم غریبه آشنایی حاصل کرده اند، این امر را مسجل ساخته است که کیمیا، چه در اسکندریه، و چه در تمدن های اسلامی و مسیحی، یک فلسفه کامل طبیعت، و نیز یک علم النفس بوده، و از طریق رموز و تمثیلات عالم جماد، به بیان حقایق عالم روح و رابطه بین طبیعت و عالم معنی پرداخته است. در واقع، علم شیمی مانند جسد کیمیاست که روح از آن رخت بر بسته و کالبدی بی جان از خود باقی گذاشته است.
تفاوت نگاه جابر و رازی به کیمیا
دانشمندان اسلامی سهم به سزایی در تاریخ کیمیا و نیز علم شیمی دارند، و در بین آن ها جابربن حیان از شهرت بیشتری برخوردار است و سپس محمدبن زکریای رازی. این دو استاد هر یک در کیمیا شهرت فراوان داشتند و کیمیا گران و دانشمندان بعدی، چه در جهان اسلامی و چه در مغرب زمین، هر دو را متعلق به یک مکتب می دانستند. ولی اگر آثار جابر و کتب رازی به دقت بررسی شود، این امر آشکار خواهد شد که گرچه رازی زبان کیمیای جابری را به کار برده است، سر و کار او با کیمیا نبوده بلکه موضوع بحث او علم شیمی به معنی امروزی است. حتی می توان گفت که رازی کیمیا را به شیمی مبدل ساخت، گرچه پس از او قرن ها صناعت کیمیا ادامه داشت و شیمی نیز در دامن کیمیا مطالعه و بررسی می شد. بنابراین شیمی رازی مستقل از کیمیا نبود. آنچه باعث ایجاد تغییر در صناعت کیمیا و تبدیل یافتن آن به شیمی بود، همان اختلاف دید فلسفی و دینی بین رازی و کیمیا گران قبل از او، مخصوصا جابر است. لکن قبل از بررسی این مهم، جای آن دارد که اول نکات مشابه و همچنین امتیازات بین نظریات کیمیایی و شیمیایی جابر و رازی را مطرح سازیم. یا بهتر بگوییم، باید مجموعه آثار جابری که بسیاری به قلم خود او بوده و برخی بعدا به دست اسماعیلیه نگاشته شده و به او نسبت داده شده است، ولی متعلق به مکتب فکری اوست، با نوشته های رازی مقایسه شود. دانشمندانی که به این امر مبادرت ورزیده اند، در رابطه بین آثار جابر و رازی و وابستگی نظریات رازی به افکار جابر اختلاف عقیده دارند. و در واقع در سنجش بین آن دو، هم نکات مشترک وجود دارد و هم امتیازات و اختلافات اساسی. جابر معتقد بود که اکسیر نه تنها از مواد جمادی است بلکه دارای مواد نباتی و حیوانی نیز می باشد. رازی بر عکس اکسیر را به مواد جمادی محدود ساخته و کمتر درباره مواد نباتی و حیوانی سخن به میان آورده است. رازی مانند جابر در کتاب "الخمسین"، فلزات را به هفت نوع تقسیم می کند که یکی از آن ها «خارصینی» است، اما علاقه ای به تمثیلات عدد هفت و سایر اعداد مربوط به تقسیم بندی فلزات ندارد، در حالیکه این تمثیلات از اساس نظریه جابر است. جابر سعی داشت به علت نهایی اشیا پی برد، در حالیکه رازی مانند اطبا و برخی از فلاسفه، منکر امکان دست یافتن به چنین علمی بود. رازی در کتاب "المدخل" و کتاب "الاسرار" نظر جابر را درباره این که فلزات از گوگرد و جیوه (کبریت و زیبق کیمیاگران) ترکیب یافته است نپذیرفت و در عوض، آن ها را مرکب از جسد و روح و نفس می دانست، اما پنج قدیم معروف رازی به پنج اصل جابر، یعنی جواهر اولیه و ماده و صورت و زمان و مکان، بدون شک شباهت زیادی دارد. رازی همچنین اصطلاحات کیمیای جابری را در آثار خود به کار برده است. نه تنها اصطلاحات فنی مواد و جواهر، بلکه حتی نام کتب رازی از مجموعه جابری اخذ گردیده است. تعداد متنابهی از آثار رازی در کیمیا همان عناوین آثار جابری را دارد و عناوین عده ای دیگر را می توان با کمی تغییر به اصل جابری باز گردانید. این امر در مورد فیلسوفی آنچنان مستقل، مانند رازی، بس عجیب و نیز حائز اهمیت است. حتی در تقسیم بندی عقاقیر که از مهم ترین خدمات علمی رازی محسوب می شود، از کتاب "الاسطقس الاس الاول" جابر پیروی شده است.
با چنین تشابهاتی بین آثار رازی و جابر، باید پرسید به چه علت دانشمندان، کتب رازی را اولین کتب علم شیمی در تاریخ علوم دانسته اند؟ چند اثر کیمیایی از رازی باقی مانده است مانند "المدخل التعلیمی" که اساس بخش "کیمیای مفاتیح العلوم" است. و مخصوصا "سرالاسرار" که در مغرب زمین، تحت عنوان Liber Secretorum Bubacaris شهرت بسزایی داشته است. در تمام این آثار درباره توضیح و توصیف کیفیت و خواص فلزات و مواد جمادی و تقسیم بندی آن ها و فعل و انفعالات شیمیایی و آلات و ادوات گوناگون بحث شده است و می توان به آسانی مطالب آن را به زبان علم شیمی جدید بیان کرد. در این آثار به جنبه تمثیلی کیمیا و تبدیل فلزات گوناگون به طلا به عنوان یک بیان رمزی از کیمیا گری معنوی، که نفس تاریک بشری را به روح منور اهل حقیقت مبدل می سازد، توجهی نشده است. رابطه بین عالم طبیعت و جهان معنوی که پایه و اساس تمام جهان بینی کیمیاست از بین رفته و علمی باقی مانده است که فقط با ظواهر و واقعیت خارجی مواد و جواهر سر و کار دارد، گرچه هنوز زبان و روش بیان کیمیا و برخی از افکار مربوط به آن دیده می شود.
منحرف شدن کیمیای رازی از ابعاد معنوی
علت منحرف شدن رازی از مسیر فکری کیمیاگری و کیمیاگران، همان دید خاص فلسفی اوست. چنان که از منابع بعدی و حتی بیرونی که به آثار علمی رازی علاقه مند بود بر می آید، رازی چند اثر پیرامون نبوت نگاشت و حتی ضرورت آن را منکر شد. بنابراین نقل قول ها، رازی منکر یکی از اساسی ترین جوانب فلسفه اسلامی گردید، چون فلسفه اسلامی در واقع یک «فلسفه مبتنی بر وحی» است. وانگهی رازی با اسماعیلیه خصومتی خاص داشت و میان او و یکی از بزرگ ترین داعیان و فلاسفه اسماعیلی، به نام ابوحاتم رازی، یک سلسه مباحثات مهم فلسفی رد و بدل شد. هرگاه تمایلات فلسفی و دینی رازی به دقت تجزیه و تحلیل شود، علت این که او کیمیای جابری را به شیمی مبدل ساخت روشن خواهد گردید.
ارتباط علوم طبیعی با وحی در تشیع و اسماعیلیه
در تشیع و مخصوصا شیعه اسماعیلی، علوم طبیعی رابطه ی مستقیم با وحی و علوم دینی دارد. وحی دارای دو جنبه ظاهر و باطن است و وصول به حقیقت، همان سیر از ظاهر به باطن می باشد، که آن را تأویل می خوانند و در تشیع، و نیز تصوف، این روش را در کشف حقایق و معانی درونی قرآن کریم به کار می برند. فقط وحی می تواند این سفر از ظاهر به باطن را امکان پذیر سازد و انسان را از ظاهر وجودش به باطن و درون خود بکشاند و او را ولادتی نوین بخشد. به کار بردن تأویل در مورد طبیعت و علوم طبیعی، همان پی بردن به ذوات و کنه اشیاء از پدیدارها و ظواهر آن هاست. نتیجه ی آن، تبدیل یافتن امور صرفا خارجی و ظاهری است به تمثیلات عالم باطنی و غیبی و وصول به دیدی درباره جهان، که طبق آن، دیگر طبیعت حاجب عالم معنی و حقیقت نیست، بلکه آن عالم را در پدیدارهای خود منعکس می سازد.
کیمیا و ظاهر و باطن عالم
کیمیا یک چنین علمی است، علمی که سعی می کند با استفاده از ظواهر طبیعت مخصوصا مواد جمادی، به عنوان تمثیل و رمز، و نه صرفا یک امر ظاهری و خارجی، به عوالم برتر دست یابد. این امر به هیچ وجه تصادف نیست که جابر هم صوفی بوده و هم شیعی و بعدا نیز آثار جابری رابطه نزدیکی با اسماعیلیه داشت و پیروان این فرقه حتی آثاری به مجموعه جابری افزودند. جابر نیز به امور طبیعی علاقمند بود، لکن هیچ گاه پدیدارها و ظواهر طبیعت را از حقیقت و ارزش تمثیلی آن ها جدا نساخت. میزان معروف جابر کوششی برای اندازه گیری و کمیت بخشیدن به علوم طبیعی به معنی جدید نبود، بلکه طریقی بود که جابر با آن، سعی داشت، تمایل نفس کلی را اندازه گیری کند. اشتغال او به تمثیلات اعداد و حروف و پدیدارهای طبیعی، به عنوان تعینات نفس کلی و رموز خاص کیمیایی، همه حاکی از این است که جابر کوشش داشت روش تأویل را درباره طبیعت به کار برد، تا از این راه به درک حقیقت باطنی طبیعت نائل آید. رازی با رد نبوت و تأویل که مبتنی بر آن است، به کار بردن این روش را در مورد طبیعت نیز انکار کرد. و در انجام این امر کیمیا را به شیمی مبدل ساخت. مقصود این نیست که او دیگر اصطلاحات و بعضی افکار کیمیایی را به کار نبرد، بلکه دیگر در دید فلسفی او جایی برای میزانی که بتواند تمایلات نفس کلی را اندازه گیری کند و تمثیلات و رموزی که بتواند پل و برزخی بین عالم ظاهر و باطن باشد وجود نداشت. اموری طبیعی کماکان مورد بررسی قرار می گرفت، لیکن اکنون این امور فقط حاکی از ظواهر طبیعت بود، نه رمزی که انسان را به باطن طبیعت راهنمایی کند. کیمیا هنوز مطالعه و دنبال می شد، لیکن دیگر کیمیای واقعی نبود بلکه نطفه و هسته اولیه علم شیمی بود.
بنابراین، نظریات فلسفی و دینی رازی، رابطه مستقیمی با افکار علمی او دارد و علت اصلی تحولی است که او در کیمیا به وجود آورد. او از یک سو به علومی که فقط جنبه مادی اشیاء را بررسی می کند، خدمت کرد و از سوی دیگر، قدمی در از بین بردن نوعی دیگر از علم، که هدف آن درک معنوی امور است برداشت. در هر حال افکار رازی یکی از بهترین نمونه ها و مثال هایی است که می توان در تاریخ علوم، جهت نشان دادن رابطه نزدیکی که بین افکار فلسفی و دینی و علمی وجود دارد، به دست آورد. نظر یک دانشمند درباره طبیعت هیچ گاه از دید کلی او درباره واقعیت دور نیست.