در فقه ما شیعه این طور است که خمس در واقع شش سهم می شود: سهم خدا، سهم پیغمبر (ص)، سهم ذی القربی، یعنی شخص سهم شخص امام یا به اصطلاح سهم امام، و سه سهم دیگر که به آن می گویند سهم سادات؛ یتیم ها و فقیرها و درماندگان سادات. این سؤال را خیلی از امروزی ها می کنند به دو صورت: یکی اینکه می گویند چرا اسلام چنین دستوری داده؟ آیا این یک نوع امتیاز نیست که اسلام برای فرزندان و خویشاوندان پیغمبر (ص) قائل شده و حال آنکه قوانین اسلام هیچ گونه امتیازی را نمی پذیرد. این یک امتیاز اقتصادی است و امتیاز بزرگی هم است. گذشته از این، اصلا چرا مطابق فقه شیعه حساب سادات را از غیر سادات جدا کرده اند؟ می گویند فرض کنیم همه مردم دنیا مسلمان شده اند می خواهند خمس بدهند (زمان حضرت حجت مسلم همین طور خواهد بود)، یعنی یک پنجم اضافه درآمد خود را بدهند. این سر به بودجه ای می زند که هیچ کشوری حتی آمریکا که ثروتمندترین کشور دنیاست بودجه اش این مقدار نخواهد بود. شما می گویید نصف این پول را به عنوان سهم امام صرف مصالح کلی مسلمین کنید و نصف دیگر را به سادات بدهید. اگر همه سادات دنیا را جمع کنند و این مقدار پول را به آنها بدهند، در عرض یک سال هر کدامشان میلیاردر خواهند شد، چه رسد به این که هر سال این کار انجام شود. حتی همین تعداد شیعه که اکنون در دنیا هستند، اگر بخواهند خمسشان را بدهند و نصف آن را به سادات بدهند، پولی که به سادات داده می شود بودجه عظیمی را تشکیل می دهد. همه سادات هم که فقیر نیستند؛ میان آنها عده ای ثروتمند هستند که خودشان باید خمس بدهند. پس این بودجه کلان تکلیفش چیست؟ و آیا این امتیازی است برای سادات؟ به علاوه اگر یک مسأله دیگر را در نظر بگیریم اشکال شکل دیگری پیدا می کند، آن مسأله این است که وقتی ما رساله ها را می خوانیم و روایات و فقه شیعه را مطالعه می کنیم می بینیم به ما می گویند خمس را به هر سیدی نمی شود داد، به سیدی می توان داد که شرایطی دارد از قبیل اینکه متجاهر به فسق نباشد، در راه فسق پول خرج نکند، علاوه بر اینها فقیر باشد یعنی نه واقعا ثروتی داشته باشد که از آن ثروت بتواند زندگی کند و نه قدرتی داشته باشد که با آن قدرت بتواند کار کند. پس اگر سیدی در قدرت و توانایی اش است که به اندازه یک زندگی متعارف و معمولی البته مقرون به قناعت نه مقرون به اسراف برود کسب و کار بکند، نمی شود به او خمس داد. پس تمام ساداتی که ثروتمند یا قدرتمندند، به آنها هم نمی شود خمس داد. باقی می ماند یک عده سادات فقیر که تعدادشان بسیار کم است. در اینجا اشکال دیگری پیدا می شود و آن آنکه می گویند به هر فقیر نمی رسد، اگر خواستید زکات بدهید می توانید یک دفعه آنقدر بدهید که او را غنی بکنید. ولی به یک سید نمی شود یک جا به مقداری خمس داد که هم خرج سالانه اش بگذرد و هم بقیه را برای خودش سرمایه قرار دهد، فقط به اندازه خرج سالانه اش می توان به او خمس داد. پس ما به بن بست دیگری گرفتار شدیم. تا حالا می گفتیم اگر مردم دنیا خمس بده باشند و خمس ها را به سادات بدهیم اینها میلیاردر می شوند ولی دیدیم که شرایط سختی برای دادن خمس به سیدها وجود دارد لذا اینکه گفته اند خمس را برای سید قائل شدن امتیاز است، معلوم شد درست نیست. ولی اشکال به این صورت برای ما باقی می ماند که این بودجه کلان را اسلام برای چه مصرفی معین کرده است؟ ائمه به ما جواب داده اند که اصلا معنی اینکه در این آیه گفته شده است سهم خدا، سهم پیغمبر، سهم ذی القربی، سهم یتیم، سهم مسکین و سهم ابن السبیل، این نیست که بروید خمس را میان اینها تقسیم کنید. اینها گویی نامزد این سهام شده اند. ریشه و اساس خمس این است که باید به دست پیغمبر (ص) برسد و بعد از پیغمبر (ص) هم به دست امام برسد؛ پیغمبر (ص) یا امام، سادات را از این بودجه تکفل می کنند. اگر احیانا زمانی بود که خمس نرسید، از بودجه دیگر باید خرج آنها را داد. اگر این بودجه رسید، به اندازه متعارف خرج آنها کرده، باقی اش را به مصرف مصالح عامه می رسانند. پس در واقع آن مقداری که زائد بر مصرف سادات فقیر است نیز تعلق دارد به مصالح عمومی مسلمین. این است که اگر چه در زمان ما سید فقیر زیاد است و زیادتر از سادات فقیر، خمس بده وجود دارد، ولی بعضی از علما احتیاط می کنند و می گویند سهم سادات را بدون اجازه مجتهد و حاکم شرعی ندهید. روی همین حساب که ائمه گفته اند: «له ما فضل و علیه ما نفص»، «یعنی سادات باید در کفالت امام یا نائب امام باشند، اگر خمس کسر آمد امام یا نائب امام باید از جای دیگر بدهد و اگر زیاد آمد به آنها نمی دهد، صرف مصالح عامه مسلمین می کند».
بنابراین اشتباه است که کسی خیال کند بنابر مذهب شیعه، بودجه کلانی را برای سادات قرار داده و خواسته اند سادات را به این وسیله پولدار کنند. از غیر بودجه خمس می شود غیر سید را ثروتمند کرد اما از بودجه خمس که به سید می دهند، به هیچ وجه جایز نیست آنقدر به او داد که از حد زندگی عادی و سالانه اش بیشتر باشد و این مثل عوامانه که، به سید خمس می رسد گرچه ناودان خانه اش از طلا باشد، دروغ است. خیر، به سید خمس نمی رسد گر چه ناودان خانه هم نداشته باشد، اما به شرط اینکه قدرت کار داشته باشد و بتواند کار کند و زندگی اش را اداره کند.