جستجو

بررسی جواب قسم در ادبیات عرب

جواب قسم یعنی کلام و جمله ای که قسم به خاطر آن یاد شده و هدف از آن را تشکیل می دهد، و به اصطلاح عرب «مقسم له» نیز در ادبیات عرب دارای شرایط و مشخصاتی است که به پاره ای از آنها ذیلا اشاره می شود.

اگر قسم به صورت سئوال آمده جواب آن فقط با جمله ای که معنای طلب را در بردارد ادا می شود، مثل "بالله اخبرنی" (به خدا قسم بمن خبر بده)، "و بالله هل قام زید" (به خدا قسم آیا زید ایستاد؟) و اگر به صورت غر سئوال آمده باشد جوابش با «لام » و «ان» و حرف نفی «ما ، یا ، لا» می آید. لام در جمله موجبه اسمیه می آید مثل "والله لزید قائم" یا جمله  "موجبه فعلیه مثل والله لافعلن کذا" (بخدا قسم حتما این کار را انجام می دهم) و "ان" در جمله اسمیه مثل "والله ان زید القائم...." «ما» و«لا» در جمله کنایه ای چه اسمیه باشد یا فعلیه می آید. مثل "والله ما زید  بقائم، والله  لا یقوم زید"، و گاهی حرف نفی به جهت وجود قرینه از روی جواب قسم حذف می شود مثل "قوله تعالی: «تالله  تفنوا تذکر یوسق» أی لاتفتوا"، و به طور کلی در قرآن کریم هفت حرف در آغاز جمله جواب قسم قرار گرفته که جواب قسم  را برای ما مشخص کرده و به اصطلاح مقسم له با آن حروف ادا شده که یک یک آن را از آن نظر می گذارنیم:

1.  «ان» مشدده مثل قول خداوند: "و الفجر * ولیال عشر* ان ر  بک لبا لمرصاد" (فجر/آیات 1 و 2 و 13(قسم به صبحگاه و قسم به ده شب اول ذیحجه... بدرستی که پروردگار تو در کمینگاه ستمگاران است).

2. ماء نافیه مثل قول خداوند: "و الضحی * وا لیل  اذا سجی* ما ود عک  ر بک و ما قلی" (ضحی/ آیات 1-3)، (قسم به روز روشن و قسم به شب یا هنگام آرامش  آن که خدای تو هیچگاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است).

3. لام مفتوحه مثل قول خداوند: "فو ر بک لنسئلنهم اجمعین" (حجر / آیه 92 (قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مواخذه خواهیم کرد).

4. ان مخففه مثل قول خداوند: "تالله إن  کنا لفی ضلال مبین" (شعرا/ آیه 97(کافران در میان دوزخ به یکدیگر گویند) به خدا قسم که ما در گمراهی بسیار آشکاری بودیم).

5. لاء نافیه مثل قول خداوند: "و أ قسموا بالله جهد ایمانهم  لا یبعث الله من یموت" (نحل /آیه38(و کافران با مبالغه و تأکید کامل قسم یاد می کنند که هرگز کسی که مرد خدا زنده نخواهند کرد).

6. قد مثل قول خداوند: "والشمس وضحیها * و....قد افلح من زکیها"  (شمس/ آیات 1و2و9(قسم به خورشید و نورش، و قسم... و به تحقیق رستگار شد کسی که پاک کرد نفس  خویش  را...)

7. بل مثل قول خداوند: "ق و القرآن المجید* بل عجبوا أ ن جائهم" (ق/آیات 1و2(ق. قسم به قرآن با مجد و عظمت بلکه منکران از آمدن رسولی که آنها را اندرز دهد به شگفت  آمده....»

دو نکته ادبی
1. ابن القیم می گوید: در مورد قسم گاهی از موارد مقسم به ( آنچه را که به آن سوگند یاد شده) تکرار می شود برای رساندن تأکید بیشتر، لکن هیچگاه مقسم له تکرار نمی شود چون طرف خطاب به آنچه که به آن سوگند یاد شده اطلاع یافته و دیگر نیازی به تکرار نیست، مثلا می گوید: "والله ان لی علیه الف درهم" بخدا قسم من از او هزار درهم طلب دارم بعد می گوید: رب السموات  و الارض  و الذی نفسی بیده و حق القرآن العظیم" سوگند به پروردگار آسمانها و زمین و به آن کسی که جانم در قبضه قدرت او است و به حق قرآن عظیم، دیگر مقسم له علیه را که همان طلب باشد. تکرار نمی کند. چون طرف مقصود را شناخته بلکه برای تأکید و تحقیق موضوع سوگند را تکرار می کند.

2. تبدیل کلمه قسم: گاهی در اثر کثرت، کلمه قسم برای اختصار این کلمه حذف می شود و به جای  آن به باء قسم اکتفا می شود و «تاء» در اسماء الله  آورده می شود مثل قوله تعالی: "تالله لا کیدن  أصنامکم" ( انبیا –آیه 57) و یا نقل شده: "ترب الکعبه" اما «واو» آوردن به جای کلمه قسم، زیاد است.

منابع

  • ابوالقاسم رزاقی- سوگندهای قرآن - از صفحه 26 تا 29

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها