همگی میدانیم که حالات درونی انسان از نظر نشاط و شادی، غم و رنج، و کامیابی و ناکامی؛ در شیوه سخن گفتن کاملا موثر است. هنگامی که احساسات شیرین و یا تند و حاد، به انسان دست میدهد، قوای فکری و مشاعر انسان تحریک می شوند و انسان احساسات درونی خود را در بهترین قالب از نظر لفظ و معنی می ریزد و دیگران را از غوغائی که در درون او حکمفرماست آگاه می سازد، در حالیکه همین شخص در مواقع عادی نمی تواند به چنین شیوه ای سخن بگوید و یا بنویسد. امن و آرامش و یا جنگ و ستیز در شیوه گفتن انسان کاملا موثر است، افکار و الفاظی که در لحظات فراغ، از دل و دماغ تراوش می کند با آنچه که در موقع گرفتاری از ذهن انسان می تراود کاملا متفاوت است. نه تنها حالات درونی در شیوه بیان انسان موثر است بلکه فصول مختلف زندگی از جوانی تا پیری که عقل و فکر انسان در این فاصله ها تکمیل و پخته می شود، در طرز تفکر و نحوه سخن گفتن کاملا موثر می باشد. روی این اساس است که نویسندگان و سرایندگان زبر دست موقع نشر آثار علمی و فکری و ادبی کوشش می کنند که آنها را گلچین نمایند و از قسمتی از آثار خود چشم پوشیده و آنها را به دور اندازند زیرا موقع نشر آثار خویش، از نظر تکامل فکری به پایه ای می رسند که آثار دیرینه خود را با مقام و شئون فعلی خود متناسب نمی بینند. هر گاه در آثار علمی و ادبی شخصیت های جهان یک نوع اختلاف و ناهمرنگی مشاهده می کنیم، روی این جهات است که گفته شد، این نوع آثار مختلف به خاطر این است که آنها، در فصول گوناگون زندگی آنها تدوین یافته و تألیف شده است، از این جهت نمی توانند یکنواخت و هماهنگ باشند.
نویسنده بزرگ اسلامی عمادالدین ابوعبدالله محمدبن حامد اصفهانی که در سال 597 در گذشته است میگوید: انسانی را ندیدم که امروز چیزی بنویسد مگر اینکه فردای آن روز تغییر عقیده داده و میگوید، اگر این قسمت را عوض کنم بهتر میشود، و یا این را اضافه نمایم زیباتر می گردد، هرگاه این فصل را از آغاز کتاب برداریم و در جای دیگر قرار دهیم یا بکلی حذف کنیم بهتر می شود. این نوع تمناها گواه بر این است که نقص و بیچارگی بر انسان استیلا دارد و او پیوسته رو به تکامل می رود. سخنان یک فرد عادی، هر چند در شیرینی گفتار، و زیبائی کلام و انشاء معانی، سر آمد روز گار باشد، نمی تواند در تمام اوقات یکنواخت باشد، در گفتار و سخنان او نوسان کاملی وجود خواهد داشت، سرایندگان سخن ساز و گویندگان فصیح و بلیغ، هر اندازه در فن شعر و خطابه قوی و نیرومند باشند، همه سروده ها و سخنان آنان زیبا و شیرین و فصیح و بلیغ نمی باشد. اگر قسمتی از اشعار و خطبه های آنان ممتاز و عالی باشد برخی دیگر مبتذل و در درجه نازل و پائین قرار میگیرد.
اسلوب و روش قرآن برخلاف آنها است، قرآن در عین اینکه برخی از آیات آن بر برخی برتری دارد، ولی همگی دارای اسلوب و روش واحدی است که آنها را به پایه اعجاز و مافوق معارضه رسانیده است و هرگز اختلافات و نوسان در اسلوب که برخی به پایه اعجاز برسد، و برخی دیگر در ردیف سخنان عادی قرار گیرد، در آن وجود ندارد. قرآن با اینکه در ظرف 23 سال در حالات مختلف و اوضاع گوناگونی بر پیامبر نازل گردید، و هر کدام از آن حالات، در ایجاد اختلاف در سبک و بلاغت کلام نقش موثری دارند مع الوصف همه سوره های آن دارای اسلوب و روش واحدی است و میان اولین سوره که بر پیامبر نازل گردید: ( سوره اقرأ)، با آخرین سوره ای که فرو فرستاده شده است ( سوره نصر) اختلاف وجود ندارد، و اسلوب هشتاد و سه سوره و یا هشتاد و پنج سوره که در مکه نازل گردید و با ضعف اسلام و مسلمانان و رنج و مصائب توأم بود، با روش سورهای دیگر که در مدینه نازل گردیده است از لحاظ استحکام بیان و کمال بلاغت و جهت اعجاز یکی است؛ و اگر قرآن سخن بشر بود باید اوضاع و احوال داخلی در اسلوب بلاغت اثر بگذارد. وانگهی هر موضوعی از موضوعات قلم خاص و انشاء ویژه ای دارد، قلم نامه نگاری با قلم پند و اندرز فرق دارد، روش وقایع نگاری و بیان اوضاع ملتهای دیرینه با روش تألیف کتاب علمی متفاوت است. طرز نویسندگی قوانین و احکام طوریست که با سبک نغزسرائی و معما نویسی کاملا متفوت می باشد، قلمی که در مدح و ستایش و تهنیت و یا تبریک افراد بکار میرود با قلم هجو و مذمت و یا انشاء یکسان نیست، برخی در غزل سرائی استادند اما در مراحل دیگر توانائی کامل ندارند؛ برخی در تابلو کردن مناظر طبیعی یا ترسیم اوضاع جنگ ماهر و زبر دستند، حتی بیان و گفتار آنان، جانشین تصویر و فیلم می گردد، اما در غیر آن موضوع عاجز و ناتوانند و علت آن این است که هر موضوعی برای خود قریحه خاصی و ذوق و تخصص و تمرین ویژه ای لازم دارد، و هرگز تاکنون دیده نشده که یکنفر در تمام موضوعات دارای قلم روان و انشاء صحیح و اسلوب مخصوص به آن باشد. از این نظر نویسندگان و شعراء هر ملتی هر کدام در موضوعی مهارت داشته و در قسمتهای دیگر ناتوان بوده اند، به همین جهت هنگامی که از امیر مومنان سوال شد بهترین شعراء کیست؟ وی در پاسخ آن گفت: "الناس لم یجروا فی حلبه واحده حتی تعرف الغایه عند قصبتها"، «شعرای دوران جاهلیت دریک میدان به مسابقه نپرداختند تا سر آمد آنان معلوم گردد.»
در میان شعراء فارسی نیز غزل حافظ و حماسه فردوسی و نثر و نصیحت سعدی معروف است و هر کدام در بخشی از سخن سرائی برتری دارند، و اگر از آن خارج شوند لطافت و زیبائی کلام خود را تا حدی از دست خواهد داد. ولی قرآن مجید با وضع حیرت آوری در موضوعات گوناگونی مانند تاریخ ملتهای گذشته، اصول و عقاید و معارف عقل الهی، ارشاد و هدیت مردم از طریق اندرز و نصیحت و یا از طریق تشریع قوانین مدنی و جزائی، و موضوعات دیگر سخن گفته و در تمام آنها شیوائی تعبیر، و گیرائی بیان، و بلاغت اعجاز، رعایت شده است و هیچ گونه تفاوتی در این زمینه ها در انشاء و تعبیرات دیده نمی شود. این گواه بر آن است که قرآن گفته بشر نیست، و شاید آیه 82 سوره نساء ناظر به این جهت از جهات اعجاز قرآن است که می فرماید: "و لو کان من عند غیر الله لو جد و ا فیه اختلافا کثیرا".
اعجاز قرآن از نظر هماهنگی در مضمون
هماهنگی آیات قرآن از نظر اسلوب و شیوه سخن، هر چند اعجاب اهل نظر و دقت را برمی انگیزد، ولی بالاتر از وحدت اسلوب هماهنگی مجموع آیات قرآن در مضمون و محتوی و در معانی و اهداف می باشد. قرآن در موضوعات گوناگونی سخن گفته است که تاکنون کسی موفق به شمارش موضوعاتی که قرآن پیرامون آنها بحث و گفتگو نموده نشده است، و در موضوعی به طور مکرر آنهم در فاصله های مختلف و شرایط متضادی بحث نموده، در حالی که در مفاد و مضامین آیات هر موضوع کوچکترین اختلافی وجود ندارد. هرگاه کتابی پیرامون یک موضوع و دو موضوع سخن بگوید و مطالب آن در مدت کوتاهی به رشته تحریر درآید مع الوصف در محتویات آن تناقض و اختلاف وجود نداشته باشد چندان اعجاب اهل نظر را بر نمی انگیزد، ولی هرگاه کتابی در مدت بیست و سه سال تنظیم گردد و درباره موضوعات بسیار متنوعی بحث و گفتگو کند، و نظر دهد و نخستین نظر او درباره هر موضوعی با آخرین نظرش درباره همان موضوع یکسان و یکنواخت باشد، قطعا باید چنین کتابی را زائیده فکر بشر ندانست، زیرا امکان ندارد فردی آنهم درس نخوانده، در زمینه های زیادی در حالات متضاد کرارا سخن بگوید، ولی هیچ گاه دچار اختلاف و تضاد نگردد.
افراد بشر در طول زندگی خود، دچار افکار مختلف و متضاد می گردند، و هر فکری پس از مدتی جای خود را به دیگری می دهد تا به دوران پیری و فرتوتی می رسد و مغز از پیشروی و تکامل باز می ایستد، هرگاه انسانی مجموع افکار مثلا بیست سال خود را پیرامون هر موضوعی یادداشت کند خواهد دید که در طول زندگی درباره یک موضوع چند جور فکر کرده و نظر داده است، این کار عجیب نیست و نشانه تکامل افرادی عادی است. هرگاه همین فرد نه تنها در موضوعاتی نظر دهد، و فکر ارائه کند بلکه درباره حوادث تکان دهنده و رقت بار امم گذشته بدون مراجعه به کسی و یا کتابی سخن بگوید، و بسیاری از حوادث را روی مناسبت هائی در فاصله های مختلفی تکرار کند اما هیچ گاه دچار اختلاف و تضاد نگردد قطعا باید گفت آنچه می گوید از جهان وحی گرفته است. هر گاه همین فرد نه تنها در موضوعاتی نظر دهد، و فکر ارائه کند بلکه درباره حوادث تکان دهنده و رقت بار امم گذشته بدون مراجعه به کسی و یا کتابی سخن بگوید، و بسیاری از حوادث را روی مناسبت هائی در فاصله های مختلفی تکرار کند اما هیچ گاه دچار اختلاف و تضاد نگردد قطعا باید گفت آنچه می گوید از جهان وحی گرفته است. هرگاه انسان حادثه ای را از کتابی به طور مکرر نقل کند و در نقل خود دچار اختلاف نگردد نمی توان آن را یک کار غیر عادی تلقی کرد ولی هرگاه یک فرد درس نخوانده، در محیط دور از علم و دانش، بدون مراجعه به کسی و کتابی، سرگذشت امت ها را در فاصله های مختلفی به طور مکرر بازگو کند و کوچکترین اختلافی در میان سخنان او دیده نشود باید او را یک فرد راستگو دانست، و در اینکه می گوید این مطالب زائیده فکر او نیست بلکه از جهان بالا گرفته است تصدیق نمود، زیرا هرگاه وی در این ادعا دروغگو، و مطالب وی ساخته فکر او باشد به حکم اینکه فرد دروغگو نمی تواند حافظه داشته باشد باید در میان نقلیات و بیانات او اختلاف و تضاد حکومت کند.