جستجو

بیعت گرفتن از مردم مدینه برای یزید بعد از جنگ حره

طبری و دیگران گویند: مسلم بن عقبه مردم را به بیعت فراخواند به این شرط که آنها عبد و برده یزید بن معاویه باشند و او هرگونه خواست در جان و مال و خانواده آنان تصمیم  بگیرد.

مسعودی گوید: کسانی که باقی ماندند همگی بیعت کردند که عبد یزید باشند، به جز علی بن الحسین علی بن ابی طالب، چون او وارد کارهای مردم مدینه نشده بود. و نیز، علی بن عبدالله بن عباس، که دائی هایشان از قبیله کنده در سپاه یزید بودند و بازش داشتند. فرمانده سپاه گفت: هرکس نپذیرد بر دم شمشیرش می برم!
در طبقات ابن سعد گوید: مسلم بن عقبه هنگامی که مردم را کشت و به سوی عقیق رفت، پرسید: «آیا علی بن  الحسین حاضر است؟» گفته شد: «آری. گفت: چرا او را نمی بینم؟ آن حضرت با دو پسر عموی خود- فرزندان محمد بن حنفیه - نزد وی آمد. مسلم که او را دید خوش آمد گفت و بر سریر خود برایش جای گشود. 
در تاریخ طبری گوید: مسلم به او گفت: مرحبا خوش آمدی. سپس او را در کنار خود بر روی سریر و حصیر نشاید و گفت: امیرالمومنین قبلا سفارش تو را به من کرده است ولی این خبیث ها مرا از یاد تو و اکرامت باز داشتند. آنگاه به علی بن الحسین گفت: شاید خانواده ات ترسیده باشند. گفت: به خدا سوگند آری!  مسلم دستور داد مرکبش را آماده و زین کردند و سوارش نمودند و به خانواده اش رساندند.
دینوری گوید: روز چهارم که شد، مسلم بن عقبه بر کرسی نشست و مردم مدینه را به بیعت فرا خواند و اولین کسی که نزداو آمد «یزید بن عبدالله بن ربیعه» بود که جده اش «ام سلمه» زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. مسلم به او گفت: «با من بیعت کن». او گفت: «بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله وسلم با تو بیعت می کنم». مسلم گفت: «بیعت کن بر اینکه غنیمت امیرالمومنین باشی تا هر چه خواست در اموال و اولاد شما انجام دهد!» او اینگونه بیعت را نپذیرفت و مسلم فرمان داد تا گردنش را زدند!
طبری گوید: مسلم در «قبا» مردم را به بیعت فرا خواند. برای دو نفر از قریشیان به نامهای «یزید بن عبدالله بن زمعه و محمد بن ابی جهم» از او امان خواستند و دو روز پس از واقعه حره آنها را نزد او آوردند. گفت: «بیعت کنید». گفتند: «بر مبنای کتاب خدا و سنت پیامبرش با تو بیعت می کنیم». گفت: «نه، به خدا سوگند هرگز این را از شما نمی پذیرم»  و آنها را پیش کشید و گردنشان را زد. مروان به او گفت: «سبحان الله! دو نفر از مردان قریش را که آمده اند تا امان بگیرند می کشی؟» مسلم با چوبدست خود مروان را سک داد و گفت: «به خدا سوگند اگر تو نیز سخن آنها بگوئی، جز دمی، آسمان را نمی بینی!»
گوید: «یزید بن وهب بن زمعه» را آوردند. به او گفت: «بیعت کن». او گفت: «بر مبنای سنت عمر با تو بیعت می کنم». مسلم گفت: «بکشیدش!» او گفت: «من بیعت می کنم». گفت: «نه، به خدا سوگند گناهت را نمی بخشم». آنگاه مروان بن حکم به خاطر پیوند سببی که با او داشت شفاعتش کرد ولی مسلم دستور داد مروان را تنبیه و دماغ سوخته کردند. سپس گفت: «بیعت کنید بر اینکه غنیمت یزید بن معاویه باشید!» و بعد دستور  داد او را کشتند.

منابع

  • علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 254 تا 256

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ماجرای جنگ حره مرگ مسلم بن عقبه فرمانده جنگ حره آتش زدن کعبه، توسط حصین بن نمیر

ابزار ها