جستجو

تحول انسان از دیدگاه قرآن(1)

در میان آیات نورانی قرآنی، آیاتی به صورت واضح دلالت بر تحول انسان دارد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

1- «انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدارابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله کذلک بضرب الله الخلق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال»(رعد/آیه ی 17)، «آبی از آسمان فرستاد و سیل گاه ها مطابق ظرفیت خود به جریان افتادند. سیل کف هایی برآمده با خود می آورد. [همچنین] از آن موادی که برای زینت و کالا ذوب می کنند، کف هایی مانند همان کف های سیل بروز می کند. خداوند حق و باطل را چنین می نمایاند. اما کف های ناپایدار می روند و آن چه که به حال مردم سودمند است، در روی زمین می ماند، خداوند مثل ها را چنین می زند.»

توضیح آیه

این آیه چند مطلب اساسی را در بر دارد:

1-جریان یابی واقعیات مربوط به شؤون بشری –چه در حال فردی و چه در حال اجتماعی- به مقدار ظرفیت انسان ها می باشد. بنابراین، اگر بشریت اوضاع اجتماعی و موقعیت های فردی خود را به صورتی درآورد که نتواند از عهده ی آن برآید و در نتیجه خود را گیج و کلافه کند- چنان که در دوران ما دیده می شود- آشفتگی های او ارتباطی به خدا نخواهد داشت و به بازیگری های خود انسان مربوط خواهد بود.

2-این واقعیات شامل عموم شؤون بشری می شود، اعم از فرهنگی، اقتصادی، علمی، جهان بینی، سازندگی ها با انواع مختلفش و قراردادهای اجتماعی و...

3-این واقعیات، در واقعیت تکوینی، خود بر دو قسمت عمده تقسیم می شوند:

الف-امور موقت و بی اساس و هم چنین موارد و مصادیقی که در گذرگاه زمان به وجود می آیند.

ب-امور پایدار و اساسی، و کلیات مستند به واقعیات انسانی و طبیعی.
این تقسیم، با نظر به سرگذشت عمومی بشر و میلیاردها میلیارد رویدادهای سطحی و گذران و از طرف دیگر واقعیات پایدار و بنیادین –خواه از نظر گسترش ابعاد در طبیعت و قلمرو انسانی و خواه عوامل سازندگی سودبخش-یک تقسیم اساسی بوده و دارای ماهیتی کاملا روشن است.

4-امور قسمت یکم پایدار نیستند و مانند کف های ناپایدار سر بر می آورند و خود به خود از بین می روند. امور قسمت دوم پایدار می مانند، زیرا اساسی هستند. ملاک پایداری و اساسی بودن واقعیات، مطابق آیه ی مورد تفسیر، عبارت است از: کمیت، کیفیت و مفیدیت آن واقعیات. شاید منظور جلال الدین نیز از ابیات زیر ارائه تفسیری درباره ی همین آیه است که می گوید:

قرنها بگذشت این قرن نویست *** ماه آن ماه است و آب آن آب نیست

فضل آن فضل است و عدل آن عدل هم  *** لیک مستبدل شد این قرن و امم

قرن ها بر قرن ها رفت ای همام  *** وین معانی برقرار و بر دوام

شد مبدل آب این جو چند بار  *** عکس ماه و عکس اختر برقرار

پس بنایش نیست بر آب روان  *** بلکه بر اقطار اوج آسمان

آن چه که وظیفه ی بسیار مهم و انسانی پیشتازان فکری محسوب می شود، تشخیص این دو قسمت عمده از واقعیات، امور سطحی و گذرا و مسائل اساسی و پایدار است که در هر دوره ای باید با نهایت دقت و خلوص کامل انجام بگیرد. تشخیص این دو قسمت مزبور در ساحت گذشته، شرط اساسی ساختن یک زندگی منطقی برای ساحت حال و آینده است. آیات قرآنی متعددی وجود دارد که ما را به مطالعه و بررسی سرگذشت بشری برای بدست آوردن زندگی منطقی دستور می دهد و تحریض می کند، مانند: «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها»(حج/ آیه ی 46)، «آیا در روی زمین سیر نمی کنند تا دل هایی داشته باشند که به وسیله ی آن تعقل کنند؟» این آیه، حرکت و تحول را در شؤون بشری گوشزد می کند و ملاک بقای چیزی از آن شؤون را مفیدیت قرار می دهد. این قید «مفیدیت»، برای آن است که بشر هرگز به هر قضیه ی رسوب شده در متن تاریخ تکیه نکند و تنها بر این اساس که پدیده ای در گذراه تاریخ استمرار داشته باشد، آن را دلیل واقعیت آن پدیده محسوب ننماید. در منطق قرآن، تکیه بر سنت های گذشته ای که بر اساس و شاکله ی مفیدیت استوار نیست، به شدت محکوم شده است. برای توضیح این مسأله به مبحث «منطق قرآن، و سقوط به علت میخکوب شدن در سنت های گذشته» رجوع فرمایید.

2- «و تلک الایام نداولها بین الناس» (آل عمران/ آیه 140)، «و این روزگاران را ما در میان مردم به جریان و تناوب می اندازیم».

توضیح آیه

مقصود از «روزگاران» عبارت است از، پیروزی ها، شکست ها، پیشرفت ها، عقب ماندگی ها، ظهور و سقوط تمدن ها و... این جریان، مانند سایر پدیده ها و جریانات تاریخ بشری، بی علت نبوده و مانند عقب ماندگی و پیشرفت یک فرد از افراد انسان، در مجرای تکامل مطابق قوانین تثبیت شده حرکت می کند. چنانکه فرد با شنیدن ندای وجدان و با به کار انداختن تعقل در زندگانی، پیشرفت نموده و یا با راکد نمودن تعقل و بی اعتنایی دائمی به ندای وجدان، مطابق قانون: «و أن لیس للانسان الا ما سعی و أن سعیه سوف یری» (نجم/ آیات 39-40)، «و نیست برای انسان، مگر سعی او و قطعا سعی او به زودی دیده خواهد شد.» و آیه «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره» (زلزال/ آیات 7-8)، «پس هرکس که به وزن ذره ای کار خیر انجام بدهد، آن را خواهد دید. و هر کس به وزن ذره ای عمل شر انجام بدهد، آن را خواهد دید.» نتیجه ی هر دو رفتار متضاد خود را خواهد دید. همچنبن انسان ها در حاتلت زندگانی دسته جمعی و به عبارت مشخص تر، وقتی که یک انسان حرکات و فعالیت های وجدان را سرکوب می کند، کار او مانند آتشی است که به یک کتاب می گسترد و آن را شعله ور می کند، در نتیجه، وجدان نیز رو به سقوط می رود. همانگونه که آتش و احتراق یک قانون الهی است، سرکوب شدن وجدان و رفتار بر ضد وجدان نیز که در نتیجه ی خود، سقوط وجدان را در پی دارد، یک قانون الهی است که در قرآن با جمله ی «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم» (بقره/ آیه ی 7) تعبیر شده است. همچنین، انحراف از حق و قانون و مقررات شایسته ی یک اجتماع، سقو ط یک اجتماع را به عنوان معلول قطعی و قانونی در دنبال خود، نتیجه خواهد داد. این قانون هم با این جمله تعبیر می شود: «ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(انفال/ آیه ی 53)، «این بدان جهت است که خداوند نعمتی را که به وی ارزانی داشته است، دگرگون نمی کند، مگر این که عامل تغییر را خودشان به وجود بیاورند.» یا «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(رعد/ آیه ی 11)، «خداوند موقعیت هیچ گروهی را تغییر نمی دهد، مگر اینکه خودشان عامل تغییر را بوجود بیاورند». این است منطق قرآن در علل اصلی تحولات که به عنوان عامل محرک تاریخ، در اشکال مختلف مورد بحث متفکران قرار می گیرد.

تبصره- آنچه که در قرآن اساسی ترین عامل سقوط مدنیت ها و اعتلای آنها معرفی شده، موضوع انحراف از«عدالت» است.

منابع

  • محمدتقی جعفری- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن– صفحه ی 68الی72

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

تحول انسان از دیدگاه قرآن(2) مختار بودن انسان در سقوط و تعالی خویش در قرآن علت کلی سقوط و اعتلای جوامع از دیدگاه قرآن

ابزار ها