جستجو

مقایسه حقوق امنیت، آبرو و استقلال در زندگی در اعلامیه حقوق بشر اسلام با غرب

در ماده نهم حقوق بشر اسلام آمده است:

الف- هر انسانی حق دارد در امنیت جانی، مالی، دینی، ناموسی و خانوادگی زندگی کند.

ب- برخورداری از امتیازات دینی، مشروط به استناد آن دین، یک سند الهی است، مانند کتب آسمانی سه گانه؛ قرآن و تورات و انجیل و هم چنین کتب اتباع زرتشت (مجوس) و صابئین (پیروان یحیی علیه السلام). اما عقاید ساختگی که به هیچ سند الهی مستند نیست، صاحبان آن، حق برخورداری از امتیازات دینی ندارند- زیرا برقراری حق دینی برای هر مدعی دین، مستلزم آن است که هر کسی، هر ادعایی را که خواست به نام دین در این دنیا راه بیندازد و آن گاه از حقوق خاص کرامت و آزادی دینی برخوردار شود! و این امر موجب اختلال در امر ادیان که تفسیر کننده حیات انسانی است، شده، مردم را به پوچی در زندگی خواهد کشانید- اگر چه حیات و حق کرامت ذاتی آن مدعیان محفوظ است، مگر این که خود آنان موجب سلب دو حق مزبور از خود شده باشند. و صاحبان عقاید ساختگی نمی توانند عقاید خود را- در صورتی که به حیات معنوی و دینی جامعه اخلال وارد کند –  منتشر نمایند.

ج- هر انسانی حق استقلال در شئون خاص خود در مسکن و خانواده و ارتباطات و مال را داراست، و هیچ نوع تفتیش و تحت نظر قرار دادن و تباه ساختن آبروی انسان جایز نیست، و بر دولت و جامعه، حمایت از هر انسانی در مقابل دخالت زورگویانه در زندگی او، در ضمن مراعات احکام شرعی واجب است.

د- احترام مسکن در هر حال محفوظ است و داخل شدن در آن بدون اجازه اهل آن و یا به صورت غیرمشروع ، جایز نیست. نیز خراب کردن مسکن و مصادره و فراری اهل مسکن از آن جایز نیست، مگر با مجوز شرعی.

تبصره: بدان جهت که تجویز شرع در بند «د» درباره  تخریب مسکن، یا مصادره اش و غیر آن، مبتنی بر احکام ثانویه می باشد، از این رو بر حاکم واجب است در صادر نمودن حکم، حداکثر احتیاط را مراعات نماید تا بدون علت، اخلالی به حیات و کرامت انسان وارد نشود.

حقوق بشر غرب

ماده سوم

هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده دوازدهم

احدی نباید در زندگی خصوصی، امور خانوداگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود، مورد مداخله های خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله  قرار گیرد. هرکس حق دارد در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانونی قرار گیرد.

ماده بیست و دوم

هرکس به عنوان عضو اجتماع، حق امنیت  اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی، حقوق  اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو شخصیت اوست، با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.

مشترکات

1- حق امنیت جانی و مالی و ناموسی و شخصیتی و خانودگی در قلمرو ملی یا همکاری های بین المللی، در هر نظام حقوقی اسلام غرب مشترک است.

2- حق استقلال در شئون زندگی خاص برای هرکس محفوظ است، مانند مسکن و خانواده و مال و ارتباطات و دیگر اموری که برخلاف قوانین مقرر جامعه نباشد.

3- تباه ساختن آبروی انسان ها به هیچ وجه جایز نیست.

4- بر دولت و جامعه واجب است از دخالت زورگویانه در زندگی هر انسانی جدا جلوگیری کند.

5- احترام مسکن در هر حال محفوظ است و بدون تجویز قانون نمی تواند در آن وارد  شد. هم چنین، خراب کردن و مصادره و فراری دادن اهل مسکن از اقامتگاه جایز نیست، مگر با اجازه قانون.

تفاوت ها

1- در بند «ب» ماده نهم، حقامنیت دینی از دیدگاه اسلام، به استناد دین به یک سند الهی مشروط شده است، مانند کتب آسمانی سه گانه (قرآن، تورات، انجیل) و هم چنین است کتب اتباع زرتشت و صابئین. با توجه به این که تبهکاران بسیار فراوانی در طول تاریخ پیدا شده و از راه دین و مذهب- که یکی از حساس ترین شئون موجودیت انسانی در این دنیاست- بشریت را دچا بدبختی ها و تیره روزی ها رکود کشنده نموده اند، این شرط کاملا ضروری است. نظر به این که دین اسلام، همه شئون حیات بشری را در قلمرو ماده و معنی و هم چنین در دو منطقه فردی و اجتماعی و به طور کلی در هر دو سرای دنیا و آخرت، تحت تعلیمات سازنده خود گرفته و همه این امور را با طرق فطرت پاک و خرد وجدان سلیم، با حقوق و آزادی ها و تکالیف معقول تنظیم نموده است، بنابراین نمی تواند به پدیده دین مانند مغرب زمین امروزی بنگرد که دین را تنها به عنوان یک رابطه شخصی، و به عبارت دیگر، یک حالت روانی آرامش بخش محض تلقی می کند، و کاری با هیچ یک از شئون حیات بشری ندارد! به همین جهت است که اسلام هر مدعی دین و هر ادعای دینی را دارای حق دینی نمی داند، مگر این که به یک سند الهی مستند باشد. جای بسی شگفتی است که متفکران و صاحب نظران مغرب زمین، با مشاهده عینی نتایج تباه کننده دینی ها و چشیدن طعم تلخ حیات ضد دینی و حتی طعم ناگوار بی اعتنایی به دین، هنوز هم نمی خواهند این پدیده اساسی را که «به وجود آورنده هویت اصلی برای حیات آدمی، دین است»، کاملا جدی تلقی کنند و ابعاد ضروری و مفید آن را جوامع بشری ارائه دهند، و مردم را از ابعاد زیانبار آن برحذر دارند و آن ها را در امن قرار دهند. هیچ علتی برای این بی توجهی و این ضدیت با عمیق ترین عامل نمو شخصیت دیده نمی شود، مگر سودجویی ها و لذت پرستی ها و به طور کلی، خودمحوری هایی که هیچ دین الهی آن ها را نمی پذیرد. این، همان علت است که نه تنها از رسمیت دادن حقیقی به ادیان الهی جلوگیری کرده، بلکه توانسته اخلاق را- که عبارت است از شکوفایی حقیقت در درون آدمی- بزداید و با این اقدام تباه کننده، انسان را تا حد یک ماشین ناآگاه و وسیله ای برای خواسته های قدرتمندان روزگار تنزل دهد.

2- در حقوق بشر از دیدگاه غرب، حق احترام مسکن (اقامتگاه) و مکاتبات به طور مطلق گوشزد شده است؛ در صورتی که در حقوق بشر از دیدگاه اسلام، این حق، مشروط به عدم وجود مانع شرعی در ایفای این حق است. علت این شرط واضح است، زیرا مسکن یا هر اقامتگاهی که مرکز فساد و به وجود آورنده عوامل اخلالگری های اجتماعی باشد، احترامی ندارد و به هر طریق ممکن، باید از فعالیت های مفسدانه در آن مسکن یا اقامتگاه – بلکه هر جایگاهی که بتواند به فساد و افساد کمک نماید- جلوگیری شود.

به طور کلی، بدان جهت که اسلام برای هر دو بعد اصیل انسان (فردی و اجتماعی)، اهمیت جدی قاتل است، بنابراین، آزادی هایی که در این حقوق یا در هر رشته از قوانین و مقررات که برای هریک از افراد مطرح می شود. محدود و مشروط به عدم اخلال و اضرار بر زندگی اجتماعی انسان هاست.

منابع

  • محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 256 تا 260

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها