جستجو

مقایسه مساله حریت انسانها در اعلامیه حقوق بشر اسلام با غرب

در ماده چهاردهم اعلامیه حقوق بشراسلام چنین آمده است:

الف- هر انسانی آزاد به دنیا می آید و هیچکس نمی تواند او را برده قرار بدهد، یا او را پست و ذلیل نماید و یا او را منکوب سازد و یا تحت سلطه شخصی خود قرار دهد، و هیچ عبودیتی جز برای خداوند سبحان وجود ندارد.

ب- استعمار با تمامی انواعی که دارد، بدان جهت که خود نوعی از برده گیری و برده داری است، موکدا حرام ست و آن ملل و اقوامی که گرفتار این بینوایی و استضعاف هستند، حق کامل دارند که خود را از استعمار آزاد سازند و سرنوشت خود را تثبیت نمایند. و واجب برای همه دولت ها که در مبارزه استعمارشدگان در راه آزادی از استعمار و اشغال کشورشان کمک نمایند. و همه ملت ها حق دارند شخصیت مستقل خود را حفظ کنند و نیز همه ملت ها حق دارند ثروت ها و دارایی طبیعی و صنعتی خود را حفظ و حراست نمایند.

حقوق بشر غرب

ماده یکم

تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند، همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده چهارم

احدی را نمی توان در بردگی نگاه داشت، و داد وستد بردگان- به هرشکل آن – ممنوع است.

ماده هشتم

در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد، و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هرکس حق رجوع موثر به محاکم ملی صالحه دارد.

مشترکات

1-  همه انسان ها آزاد به دنیا می آیند و هیچکس نمی تواند آن را برده ها قرار بدهد.

2- همه انسان ها از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند.

3- همه انسان ها دارای عقل و وجدان هستند. این مطلب، بیان دو مختص بسیار با اهمیت از مختصات انسانی است و نمی تواند به عنوان «حق» و «تکلیف» مورد تذکر قرار بگیرد، مگر اینکه منظور این باشد: بدان جهت که همه انسان ها از عقل و وجدان به عنوان دو موهبت الهی برخوردارند، بنابراین از کرامت و حیثیت و شرف ذاتی بهره مند هستند، و یا این که مقصود، حق تعقل رجوع به وجدان باشد، که از عوامل اساسی ارتباط با حق و تکلیف اند.
4- همه انسان ها باید با یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. این ماده هم مورد اتفاق نظر قطعی هر دو نظام حقوقی (اسلام و غرب) است. نهایت امر، این قید را باید در نظر گرفت که روح برادری تا زمانی می تواند میان انسان ها برقرار باشد که سودجویی و خودمحوری و خودکامگی، آنان را از یکدیگر جدا نکند و به جهت خصومت های متنوع، رویاروی هم قرارشان ندهد.

5- اهانت به انسانها و منکوب نمودن آنها جایز نیست.

تفاوت ها

1- هیچ کسی حق سلطه بر دیگری را ندارد و با نظر به مجموع قوانین و فرهنگ های متنوع بشری، می توان این قضیه را به عنوان یک اصل اساسی تلقی کرد. در این اصل، صراحتی که در حقوق بشر از دیدگاه اسلام مشاهده می شود، در حقوق ها و قوانین دیگر به چشم نمی خورد، به همین جهت، در حقوق بشر از دیدگاه اسلام، اصل مزبور در همه اشکال تسلط کسی بر کسی دیگر یا بر جامعه ای از انسان مورد تصریح قرار گرفته است. بند «ب» از ماده چهاردهم را بار دیگر مورد توجه قرا می دهیم: «استعمار ]به معنای معمولی آن[ با تمام انواعی که دارد، بدان جهت که خود نوعی برده گیری و برده داری است، موکدا حرام است». حقوق اسلام، علاوه بر وضع این حق، هم خود انسان ها را بری منتفی ساختن این سلطه مکلف می داند و هم دولت و جامعه را. همانگونه که همه ملت ها و جوامع بشری حق تسلط بر وجود خود دارند، حق تملک و حفظ و حراست ثروت های طبیعی و صنعتی خود را نیز دارا هستند.

2- تصریح به این که: همه انسان ها بندگان خداوند سبحان هستند و هیچکس بنده و برده دیگری نیست- و آنچه که در دوران باستان جریان داشته، پدیده ای غیر طبیعی بوده که همه مسائل اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی رسمی و سیاسی را روبنای خود قرار داده بود- یک حقیقت بسیار عالی انسانی است که همه انسان ها باید از آن مطلع باشند و به همین جهت بود که اسلام با منطقی ترین راه (ریشه کن تدریجی بردگی و بندگی)، این پدیده خلاف اساسی ترین حقوق بشری را که «آزادی» است، از بین برد.

منابع

  • محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 310 تا 312

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها