ذکر اسباب «رجاء» و تکیه کردن بر روی آیات و اخبار امیدبخش، در مورد دو کس صحیح و بلکه تنها راه علاج است. یکی آن آدمی که بر اثر جهالت و غفلت، دورانی از عمر عزیز گرانقدر خود را به لهو و لعب گذرانیده، و انواع قذرات از انحاء معاصی بر صفحه جانش نشسته، و جدا محروم از سعادت ارتباط با خدا گردیده است؛ ولی الحال از آن همه کجرویها پشیمان گشته و آماده «توبه» و رو به خدا آوردن است. اما این بیچاره بینوا، نظر به گذشته آلوده عمرش، خود را همچون غریق آب از سر گذشته می بیند، و کابوس وحشتناک «یأس» از رحمت حق بر روحش سایه افکنده، و راهی برای تخلص خویشتن نمی یابد؛ تا آنجا که عبادت و استغفار را هم مفید به حال نمی داند و از این جهت دست از اعمال عبادی کشیده، و در یک حالت بحرانی جانکاه بسر می برد، و از غصه و غم به خود می پیچد. درباره چنین شخصی، بحث «امید» به میان آوردن، و آیات و اخبار «رجاء» خواندن، مانند نسیم روح افزائی است که بر یک گرمازده در بیابان افتاده ای بوزد! و چون آب سرد گوارائی است که بر لب عطشان دلسوخته ای برسد؛ زنده اش می کند، و جان در کالبد بیجانش می دمد! آری، بخوان بر گوش آدم مأیوس از رحمت حق، نغمه آسمانی قرآن را که: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم» (زمر/آیه 53)، «(هان ای پیامبر رحمت من) بگو به آن دسته از بندگان گنهکار بی پناه من که به خود ستم کرده و در لجنزار گناهان فرو رفته اند، از رحمت من مأیوس نباشند و رو به من آورند که دست عنایتم برای نجاتشان آماده است». این نغمه رحمت و آوای محبت دل مرده او را زنده می کند و جان افسرده اش را شاداب می سازد.
این، یک مورد از دو مورد علاج با داروی «رجاء». و اما مورد دوم، آن کسی است که از شدت خوف و ترس از خدا، راه اعتدال از دست داده، و در عبادت و اعراض از دنیا به حسد افراط افتاده، و خود و افراد خانواده اش را به مضیقه و دشواری زندگی انداخته است! آری، این نیز احتیاج به درمان دارد تا به حد اعتدال برگردد. و راه علاج او نیز ایجاد حال «رجاء» در دل، و تقویت روح «امید» است که خدا می فرماید: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»، «خداوند، آسانی کار و راحتی شما را می خواهد؛ نه دشواری کار و سختگیری بر شما را»، و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «یا علی، ان هذا الدین متین؛ فأوغل فیه بر فق، و لا تبغض الی نفسک عباده ربک؛ فان المنبت – یعنی المفرط- لا ظهرا ابقی و لا ارضا قطع»، «( ای علی، این دین (اسلام)، متین است (بر اساس حکمت و فطرت معتدل انسانی استوار است)، و لذا با رفق و مدارای تمام در آن حرکت کن! و (با سختگیری بر خود) چنان مکن که عبادت خدایت در نظرت تنفر آورد گردد (نفس تو احساس نقل و سنگینی نموده و از آن بگریزد)! چه آنکه یک اسب سوار در حال سفر که بیش از حد متعارف فشار بر مرکب و خویش آورده، و راه دو منزل یکی کند، ( در اثر این تندروی بیجا) نه راه را به پایان می رساند، و نه مرکبی سالم برای خود باقی می گذارد!» آری، آیات و اخبار «رجاء» درباره این دوکس، بسیار موثر و احیانا تنها راه علاج است.