جستجو

بررسی شیوه های اخلاقی دوران باستانی مصر

در دورانهای فراعنه مصر، بلکه شاید در ازمنه ماقبل فراعنه، نه تنها یک عده اصول حقوقی در جریان بوده، بلکه مسایل فراوانی از اخلاق در روش های آنان مشاهده شده است. تواریخ نشان می دهد این مسایل اخلاقی به اختیار مردم واگذار نشده است، بلکه هم قابل محاکمه دینی و هم اجتماعی می باشد. ما عده ای از قوانین به معنای عمومی آن در مصر باستانی را در اینجا نقل می کنیم تا اهمیت مسایل اخلاقی و چگونگی آنها در نزد آن اقوام نیز روشن گردد:

1- آیا او (متهم) میان خانواده تفرقه انداخته است؟ سپس نام یک به یک اعضای خانواده برده می شد، و سرانجام این سوالات مطرح می شد.
2- آیا درباره والدین خود سهل انگاری نموده است؟
3- خواهر بزرگش را اهانت نموده است؟
4- آیا از رها کردن اسیر امتناع ورزیده است؟
5- آیا در جایی که می بایست در جواب سوالی بلی بگوید نه گفته است؟ برعکس در جایی که بایستی در جواب سوالی نه بگوید بلی گفته است؟
6- از خانه همسایه غصبی نموده است؟
7- آیا از خانه همسایه لباسی دزدیده است؟
8- آیا در مورد همسایگانش مرتکب قتلی شده است؟
9- ایا زبانش صریح و قلبش حیله گر است؟
10- آیا بر زبانش چیزی را تاکید می کند که در قلبش آن را نفی می کند؟
11- آیا مردم را به کار زشت دعوت می کند؟
12- آیا به مردم چیز ناشایست را معرفی می کند؟
13- آیا از راه شر تبعیت می کند؟
14- آیا از حدود عدالت تجاوز می کند؟

در این مواد اموری وجود دارد که کاملاً اخلاقی است و نمی تواند جنبه حقوقی به خود بگیرد، مثلا در این ماده که سوال می شود آیا در جایی که بایستی در جواب سوال بلی بگوید نه گفته است؟ بدون شک این مساله اعم از این که این سوال درباره اشیایی بوده باشد که اصلا جنبه حقوقی داشته باشد بلکه اصلا ممکن است سوال از مساله ای بوده باشد که به طور خالص جنبه شخصی و روانی داشته و قابل محاکمه حقوقی نبوده باشد مانند این که کسی بپرسد: آیا شما به فلان شخصیت حسد می ورزید؟ در مقابل این سوال با این که هیچ گونه جنبه حقوقی و کیفری ندارد اگر می گفت نه و در واقع حسد می ورزید، چنین شخصی مجرم شناخته می شد.

ملاحظه می شود که همین ماده اگر در یک جامعه ولو فرض کنیم که آن جامعه متمدن ترین جوامع بوده باشد- مورد مسوولیت قرار بگیرد از شایستگی اش کاسته نشده است و به عبارت روشنتر همین ماده امروز هم زنده است و ایکاش افراد جوامع قرن بیستم نیز به این ماده مقید باشند تا در جایی که بایستی بلی بگویند نه نگویند و در جایی که بایستی نه بگویند بلی بگویند. و همچنین است ماده 9 و 10 زیرا این دو ماده نیز در حقیقت بازپرسی از تطابق سخن و وضع روانی متهم می باشد. در مجموع این مواد که مورد پرسش قرار می گرفته از مهمترین مواد اخلاقی است که برای تکامل انسانی مفید می باشد. مسایل حقوقی و به طور کلی تمام مقررات اجتماعی با درون انسان ها سروکار ندارد. و چیزی که از درون انسان بروز نکرده است نمی تواند مورد بازپرسی و مسوولیت قرار بگیرد. آیا کسی می تواند احتمال بدهد که شایستگی این دو ماده فقط مخصوص به آن دوران های باستانی بوده و امروز آن ارزش را ندارد؟ دو ماده اخیر با عمومیتی که دارند بدون شک شامل مسایل اخلاقی نیز شامل می گردد. نظیر همین محاکمات مصری موادی را سراغ داده اند که اعترافات استفهامی نامیده شده اند، تا جایی که حتی مورد عمل بابلی ها نیز بوده است. بالاتر از این مسایل اخلاقی یا شبیه به آنها مورد مسوولیت مردمان مصری باستانی در برابر اوزیریس خدای مردگان بوده است. مردگان بایستی 42 ماده را در نزد اوزیریس اعتراف می نمودند. بعضی از آنها را در این جا به عنوان نمونه نقل می کنیم:
1- من کسی را نکشته ام.
2- از کسی سرقت نکرده ام.
3- مجادله و آشوبی راه نیانداختم.

4- هرگز دروغ نگفته ام.

5- هرگز درباره کسی که ضعیفی را تحت فشار قرار داده بود مسامحه نکرده ام.

6- از مقدار طعامی که بایستی به معابد آورده شود و همچنین از نذور متعلق به خدایان نکاسته ام.

7- در موقع سخن گفتن صدایم را بلند ننموده ام.

8- سخنان چند نفر را که با یکدیگر صحبت می کردند استمراق سمع (گوش دادن مخفیانه) نکرده ام.

9- بخل نورزیده ام.

10- زنا ننموده ام.

11- کودکان را از شیر محروم نساخته ام.

12- پرنده های خدایان را شکار نکرده ام.

مواد زیر در کتاب دیگری آمده است:

1- من گناهی نکرده ام.

2- هرگز کثیف نبوده ام.

3- به کسی تجاوز ننموده ام.

4- کسی را نگریانده ام.

5- زمین مزروعی را تلف ننموده ام.

6- از شنیدن حقیقت اجتناب نورزیده ام.

7- آبی را کثیف نکرده ام.

8- قسم خود را نشکسته ام.

9- در کشیدن میزان خیانت ننموده ام.

10- آب نهری را از مجرای خود برنگردانده ام.

11- آتش را در مواقع احتیاج خاموش نساخته ام.

12- به صدای خداوند در دلم استخفاف ننموده ام. من پاکم، من پاکم.

درباره ماده اخیر کاملاً دقت فرمایید آیا مطالبی بهتر از اینها در مورد انسان وجود دارد؟ مگر نه این است که تمام ادبیات زیبای دوران معاصر ما در امثال کتاب بینوایان خلاصه می شود؟ مگر چنین نیست که عبارت ذیل خلاصه مقصود از کتاب بینوایان و امثال آن می باشد؟ ژان والژان که فعلا (بابا مادلن) شهردار نیکوکار و محترم است درک نموده است که یک نفر بنام شان ماتیو را به عوض او گرفته و می خواهند محاکمه نموده و آن را زندانی نمایند. ولی آن شخص شان ماتیو است و ژان والژان نیست. ژان والژان حقیقی همین آقای مادلن شهردار محترم می باشد. آیا برود آن بیچاره بیگناه را نجات بدهد یا اینکه بگذارد هرچه می شود بشود. به اطاق خود رفت (بابا مدلن) و آنر ا بسیار غریب یافت، چنان غریب که در خلال تفکرات خود نمی دانم به تحریک چه هیجان وصف ناپذیر از روی صندلی خود برخاست و در اطاق خود را محکم بست و بیم از آن داشت که مبادا باز هم چیزی به درون آید. در مقابل حوادث ممکنه سنگربندی می کرد یک لحظه بعد چراغ اطاق خود را خاموش کرد. این روشنایی مزاحم او بود. به نظرش می رسید که ممکن است کسی او را ببیند. این کس چه بود؟ دریغا کسی را که می خواست به اطاقش راه ندهد داخل شده بود، کسی که می خواست کورش کند او را می نگریست. این وجدان بود وجدان او یعنی خدا.

اکنون با همین وجدان که فعلا مورد بحث ویکتور هوگو بود به مشاهده بپردازیم و ببینیم آیا آن ماده 24 در قوانین مصری در این دوران بسیار طولانی چه تکاملی پیدا کرده است؟ بشر همان است. شکل و لباسش عوض شده است. برای ما قابل تردید نیست که اگر ارزش بشر بسته به همان وجدان اوست اعصار و قرون متمادی می گذرد و او این صدا را در هر کجا می بیند به خود فرو می رود به ندایی می نگرد که در خود احساس می کند. اگر در مواد فوق دقت کنیم به این نکته فنی آگاه می شویم که برخی از آنها بدون شک شامل مسایل اخلاقی می گردند. مانند ماده 5 که می گوید: من هرگز درباره کسی که ضعیفی را تحت فشار قرار داده بود مسامحه نورزیده ام، زیرا مسامحه در مورد مزبور همیشه قابل اثبات و بازخواست نمی باشد و نفی در جایی که می توانست با نیروی فکری فشار نیرومندی را از ضعیفی بر کنار نماید به جهت غرض ورزی شخصی اقدام به برطرف ساختن آن فشار نکرد. توانایی فکری به جایی می رسد که هیچ کسی جز خود شخص نمی تواند وجود یا عدم آن را اثبات نماید. خلاصه در امثال این موارد تنها شاهد همان وجدان خود شخص اعتراف کننده خواهد بود که او را در هنگام تقصیر دیده است. همچنین است ماده 20 که می گوید من هرگز قسم خود را نشکسته ام. این ماده هم شامل مواردی است که قسم را برای یک مساله غیر اجتماعی و حقوقی مطرح کرده است. مانند این که قسم یاد کند: هیچگاه از فرا گرفتن معلومات در هر مورد که بوده باشد تا حد امکان مضایقه ننماید. نکته دیگری که در تمام این مواد باید در نظر گرفت این است که اکثر این مواد یا به طور مستقیم و یا از جهت تعمیمی که دارند فقط به شهادت خود شخص قابل اثبات می باشند و راهی برای اثبات جرمهای مزبور غیر از خود شخص وجود ندارد.

اگرچه مواد مزبور به عنوان بازخواست دینی در مقابل خدای مردگان (اوزیریس) وضع شده ولی بسیار روشن است که همین مواد مطلوبیت آنها را در اجتماع آن دوران به خوبی اثبات می کند و کاملا توضیح می دهد که خوب و بد چه بوده است و چگونه آنها را مراعات می کردند.

منابع

  • محمدتقی جعفری –اخلاق و مذهب – 12-19

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها