تخلف منافقان از شرکت در جهاد

فارسی 2818 نمایش |

تأکیدات الهی سبب شد که گروه علاقمند در نبرد تبوک شرکت کنند و از طریق کمکهای مالی و جانی سپاه منظم و مرتبی را راهی تبوک سازند، سپاهی که درباره ی آن مورخان می نویسند: «وکان زاد هم الشعیر المسوس والإهالة السخنة والتمرالزهید؛ آذوقه آنان، جوهای کرم زده، و روغن گداخته و خرمای دور از رغبت.» ولی آنچه این ضعف مادی را جبران کرد وجود سلاح برنده ای به نام «عشق به لقاء الهی» بود که کمبودها را برطرف می کرد ولی در مقابل گروه منافق از شرکت در این جنگ سر باز زدند، و جز عده ی معدودی که برای خرابکاری در آن شرکت جسته بودند و در اثنای راه تصمیم بر ترور پیامبر گرامی (ص)، گرفتند، کسی از آنان شرکت نکرد.
به خاطر یک چنین یاغی گری و سرپیچی روشن، خدا پرده های را بالا می زند و به توبیخ و انتقاد منافقان می پردازد و انتقادی که از منافقان در این سوره انجام گرفته، در هیچ سوره ای انجام نگرفته است حال نگاهی می اندازیم به آیاتی که به موضوع جنگ تبوک می پردازند؛ علل تخلف منافقان عبارت بود از:
1- فقدان انگیزه های مادی.
2- دوری راه.
3- گرم بودن هوا.

فقدان غنیمت و دور بودن راه
«لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لاتبعوک و لاکن بعدت علیهم الشقة و سیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون أنفسهم و الله یعلم إنهم لکاذبون؛ اگر غنایمى [دست یافتنى و] نزدیک و سفرى کوتاه بود، البته از پى تو مى آمدند، ولى راه پر مشقت به نظرشان دور آمد، و زودا که به خدا سوگند خورند که اگر مى توانستیم حتما با شما بیرون مى آمدیم. خویشتن را هلاک مى کنند و خدا مى داند که آنها دروغگویند.» (توبه/ 42)

گرم بودن هوا
«فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله و کرهوا أن یجاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله و قالوا لا تنفروا فی الحر قل نار جهنم أشد حرا لو کانوا یفقهون؛ آنها که در خانه ها نشستند و از همراهى با رسول خدا [در جهاد] تخلف ورزیدند خوشحال شدند و از جهاد با مال و جان خود در راه خدا کراهت داشتند، و گفتند: در این گرما به جنگ نروید. بگو: آتش جهنم سوزان تر است، اگر مى فهمیدند.» (توبه/ 81)
در این آیات نیز سخن هم چنان پیرامون معرفى منافقان، وسیله اعمال و رفتار و افکار آنها است، تا مسلمانان به روشنى این گروه را بشناسند و تحت تاثیر نقشه هاى شوم آنان قرار نگیرند. نخست مى فرماید آنها که در (تبوک) از شرکت در جهاد تخلف جستند، و با عذرهاى واهى در خانه هاى خود نشستند، و به گمان خود سلامت را بر خطرات میدان جنگ ترجیح دادند، از این عملى که بر ضد رسول خدا (ص) مرتکب شدند، خوشحالند. «فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله»
فرح و سرور مقابل غم و اندوه است، و این دو حالت نفسانى و وجدانى است که یکى لذت بخش و دیگرى ناراحت کننده است. و کلمه "مخلفون" اسم مفعول از ماده "خلف" است که به معناى باقى گذاردن براى بعد از رفتن است، و کلمه "مقعد" از ماده "قعود" مصدر "قعد، یقعد" مى باشد، و کنایه است از نرفتن به جهاد. کلمه "خلاف" مانند "مخالفت" مصدر "خالف، یخالف" است، و به طورى که بعضى ها گفته اند گاهى به معناى بعد مى آید، و بعید نیست که در آیه «إذا لا یلبثون خلافک إلا قلیلا؛ در این صورت نمى پایند بعد تو مگر اندکى» به این معنا باشد. و با اینکه از نظر سیاق کلام جا داشت بفرماید: "خلافک؛ به منظور مخالفت تو" اگر فرمود "خلاف رسول الله؛ به منظور مخالفت رسول خدا" براى این بود که دلالت کند بر اینکه منافقین از مخالفت امر خدا خوشحال مى شدند، با رسول خدا (ص) لجبازى نداشتند، چون رسول خدا (ص) جز پیغام آوردن کار دیگرى نداشت.
معناى آیه این است: منافقین که تو آنان را بعد از رفتنت به جاى گذاشتى خوشحال شدند که با تو بیرون نیامدند و تو را مخالفت کردند، و یا بعد از تو بیرون نیامدند، و کراهت داشتند از اینکه با مال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کنند. و جمله "و قالوا لا تنفروا فی الحر" نقل خطاب منافقین است به دیگران که رسول خدا (ص) را یارى نکنند، و زحمات آن جناب را در حرکت دادن مردم به سوى جهاد خنثى سازند، و لذا خداى تعالى آن جناب را دستور مى دهد که چنین جوابشان دهد: "نار جهنم أشد حرا" یعنى اگر فرار از حرارت و تقاعد ورزیدن شما را از گرما نجات مى داد، بارى، از حرارتى شدیدتر از آن یعنى حرارت دوزخ نجات نمى دهد، آرى فرار از این حرارت آسان شما را دچار آن حرارت شدید مى سازد. آن گاه با جمله "لو کانوا یفقهون" که با کلمه "لو" که براى تمنى و آرزو مى باشد، ابتداء شده، نومیدى از تعقل و فهم ایشان را مى رساند.
انقلابات سیاسی، بحرانهای سخت و پیش آمدهای ناگوار، سنگ محکی است که پایدار را از ناپایدار جدا می سازد، امتحان و آزمایش بسان کوره ی داغی است که طلا و خاک را از هم جدا می کند و مدعیان و طرفداران واقعی را، از برگه منافقان و دروغ پردازان سوا می نماید. در شرایط عادی که شانس با حکومت وقت همراه باشد، و به تعبیر صحیح امنیت و ثبات سایه افکن شود، همه دعوی پایداری و خیرخواهی می نمایند، غریو سرودهای نصرت و وفاداری در تمام محیط طنین انداز می گردد، ولی اگر ورق برگردد و امنیت در خطر افتد، حملات دشمن موقعیت نظام حاکم را تهدید نماید در چنین موقع امین و خائن، مؤمن و منافق، راستگو و گزاف گو از هم جدا شده، و شکاف عمیقی در میان افراد پدید می آید.
روزی که امیر مؤمنان (ع) پس از شورش مصریان که منجر به قتل خلیفه ی سوم گردید، از طرف مسلمانان به خلافت برگزیده شد، عموم مهاجران و انصار را با پیش آمدهای ناگوار، و امتحانهای سخت و آزمایش های صعب تهدید نمود و چنین فرمود: «والذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة، ولتغربلن غربلة ولتساطن سوط القدر حتی یعود أسفلکم أعلاکم، وأعلاکم أسفلکم؛ سوگند به آن کسی که پیامبر را به حق فرستاده، به راستی که درهم آمیخته می شوید و در غربال امتحان از هم جدا می گردید، و برهم زده می شوید، مانند برهم زدن کفگیر، آنچه را که در دیگ طعام است به وقت غلیان و جوشش، تا اینکه پست ترین شما به مقام بلندترین شما، بلند ترین شما به مقام پست ترین شما بازگشت نماید.»
دقت در مفاد آیات به خوبی می رساند که اعضای این حزب از بی وجدانترین افراد بودند، زیرا در تمام مجامع دینی حضور به هم می رساندند و در همه جا به دیانت و ایمان تظاهر می نمودند، و به همین لحاظ در همه ی جریانهایی که به نفع آنها تمام می شد، بهره کافی از غنایم جنگی می بردند. و در نبردهایی شرکت می کردند که پیروزی مسلمانان در آن قطعی بود و چندان نیازی به طی مسافت نداشت. در چنین موارد با مسلمانان به منظور منافع مادی همکاری می نمودند، ولی در نبردهایی که به پیمودن راههای سخت، آن هم در هوای گرم و سوزان، نیاز داشت، هرگز شرکت نمی کردند.
از آنجا که کوچکترین علاقه ای به ایمان و اسلام در کار نبود، از سقوط حکومت جوان اسلام باکی نداشتند. ولی برای حفظ ظاهر، عذرهایی می آوردند که دست کم از اعتذارهای قوم موسی نداشت، آیه ی 42 سوره ی توبه می رساند که علت سرپیچی اینها این بود که راه تبوک دور بوده و منافع متیقن آنان در مدینه، با منافع مشکوک در جبهه ی جنگ تزاحم داشته از این نظر تقاعد را در مدینه بر خروج ترجیح دادند و این که می گویند که ما قدرت و نیرو نداریم، دروغ می گویند زیرا اگر مصمم می شدند مقدمات مسافرت را آماده می ساختند چنانکه در سوره ی توبه می فرماید: «ولو أرادوا الخروج لأعدوا له؛ اگر تصمیم شرکت در جهاد داشتند برای آن لوازمی تهیه می کردند.» ولی از اول خیال سرپیچی از فرمان رسول خدا داشتند.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏8 صفحه 63

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏9 صفحه 484

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 77

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد