هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه

فارسی 7244 نمایش |

هجرت پیامبران به طور مطلق و هجرت خصوص پیامبر گرامی (ص) مورد عنایت قرآن بوده و در آیاتی سخن از مهاجرت رسول خدا از مکه به مدینه، به میان آمده است. پیامبر خدا (ص) پس از سیزده سال اقامت در مکه، سرانجام ناچار شد که زادگاه و نخستین مهبط وحی را به عزم مدینه که در آن روز به آن «یثرب» می گفتند ترک کند و در سرزمین غربت رحل اقامت افکند، اکنون جا دارد که راز این مهاجرت را از لسان وحی بشنویم قرآن در این زمینه می فرماید: «و إذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین؛ به یاد آر زمانی را که گروه کافر خواستند تو را زندانی کنند یا بکشند یا از مکه بیرون نمایند، آنان حیله می ورزند، خدا نیز حیله ی آنان را بی اثر می سازد، خدا بهترین جاره جویان است.» (انفال/ 30) تاریخ می گوید سران شرک در «دارالندوه» گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که درباره ی پیامبر یکی از این سه کار را انجام دهند:
1 ـ زندانی کنند (لیثبتوک) 2 ـ بکشند (یقتلوک) 3 ـ به میان قبایل تبعید نمایند (لیخرجوک). سرانجام مصمم شدند که برنامه ی دوم را با گزینش مردان مسلح از قبائل گوناگون و یا تیره های مختلف از یک قبیله، اجرا نمایند و او را در خانه ی شخصی خود به قتل برسانند و چون قتل وی به وسیله ی افراد قبائل متعدد ریخته می شد طبعا مسئولیت قتل او به قبیله و یا تیره ی مشخصی، متوجه نمی گشت و خون او در میان این قبائل پخش و سرانجام لوث می شد. این مکر و نقشه ی مشرکان بود؛ اما مشیت الهی بر بر این تعلق گرفت که پیامبران خود را در لحظات حساس یاری کند، چنانکه می فرماید: «و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین* إنهم لهم المنصورون؛ اراده ی دیرینه ی ما بر این تعلق گرفته که بندگان فرستاده ی خود را یاری نماییم؛ البته که آنان یاری شدگان می باشند .» (صافات/ 171- 172)
از این جهت وحی الهی، پیامبر خود را از نقشه ی شوم سران شرک آگاه ساخت و او نیز با یک نقشه ی بسیار حساب شده از خانه خارج شد و راه جنوب شرقی مکه را (نقطه ی مقابل مدینه) در پیش گرفت و به غار معروف «ثور» پناه برد و سه شبانه روز تمام در آن مخفیگاه ماند و احدی جز علی (ع) از جایگاه او آگاه نبود، سپس با وسائلی که علی (ع) برای حرکت او به سوی یثرب فراهم کرده بود، شبانه راه مدینه را در پیش گرفت و با پیمودن راه در شب، و استراحت در روز خود را به «یثرب» رسانید.
قرآن به این بخش از سرگذشت هجرت اشاره می کند و می فرماید: «إلا تنصروه فقد نصره الله إذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمه الذین السفلی و کلمه الله هی العلیا و الله عزیز حکیم؛ اگر او را یای نکنید (خدا او را یاری خواهد کرد) همچنانکه او را به هنگامی که کافران از مکه خارج کردند یاری کرد و او دومین نفر بود (و جز یک نفر همراه او نبود) و به هم سفرخود دلداری می داد و می گفت مترس خدا با ما است، خدا آرامش خود را به او فرستاد و او را با سپاهی که ندیدید کمک کرد و سخن کافران را پایین، و سخن خود را بالا قرار داد (کافران در هدف خود شکست خوردند و آیین خدا پیروز گردید) خداوند قدرتمند و حکیم است.» (توبه/ 40)
قرآن در دو آیه ی دیگر به مهاجرت پیامبر اشاره می کند، در موردی می فرماید: «و کأین من قریه هی اشد قوه من قریتک التی اخرجتک اهلکناهم فلا ناصر لهم؛ چه سرزمینهایی بود که مردم آنجا، از شهری که تو را اخراج کردند قوی تر و نیرومندتر بودند، خدا آنان را نابود کرد و برای آنان یار و یاوری نبود.» (محمد/ 13)
مفسران می نویسند پیامبر در نیمه ی راه در سرزمین «جحفه» به یاد زادگاه خود مکه افتاد و تأثری بر دل او نشست. چگونه متأثر نشود در حالی که از مقدس ترین سرزمین و از کنار خانه ی توحید، و از میان اقوام و خویشان خود که سیزده سال تمام جانانه از او دفاع کرده اند، دور می شد؟ ولی آنچه او را تسلی خاطر داد وحی الهی بود که بازگشت مجدد او را به زادگاه، قطعی ساخت و او را با خطاب زیر مخاطب ساخت: «إن الذین فرض علیک القرآن لرادک الی معاد؛ آن کس که بیان و تبلیغ قرآن را بر تو واجب ساخته است تو را به زادگاه باز خواهد گردانید.» (قصص/ 85)
مهاجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، در سرنوشت آیین اسلام نقش مؤثری داشت، این مهاجرت گذشته بر این که جان پیامبر را خرید و او را از چنگال خونخواران شرک رهایی بخشید، سبب شد که پیامبر در یک محیط مناسب و آماده و آشنا به شرایع و کتب آسمانی، فرود آید و به تبلیغ بپردازد و گروه بی شماری از جوانان پاکدل (انصار) دور او را بگیرند و سرانجام به صورت قدرت چشمگیری از مکتب اسلام دفاع نمایند. این هجرت سبب شد که پیامبر از نیروهای جوان یثرب برای تربیت مبلغ بهره بگیرد و پس از آموختن قرآن و تعالیم اسلام آنان را به اطراف و اکناف شبه جزیره اعزام دارد و توجه قبائل دوردست را به اسلام جلب کند. در پرتو این مهاجرت در قلب شبه جزیره دولت قدرتمند و نیرومندی پدید آمد که توانست در برابر شیاطین عرب با شدت و قدرت بایستد و توطئه ها را در نطفه خفه کند و یهودان منطقه را که مزاحم تبلیغ اسلام بودند، ادب کند. در پرتو این مهاجرت، مدینه به صورت یک مرکز مذهبی و سیاسی در آمد و در اواخر حیات پیامبر (ص)، هیئتهای فراوانی از نقاط دور دست وارد مدینه می شدند و درباره ی اسلام به تحقیق می پرداختند و غالبا جذب معنویت و قدرت ظاهری آن می گشتند.
به خاطر این اهمیت بود که هجرت از طرف خود پیامبر مبدأ تاریخ اعلام گردید، و از زمان خود او حوادث با این تاریخ حرکت آفرین سنجیده شد. آیین اسلام که آیین مستقل و خاتم، و حاکم بر تمام آیین ها است، باید برای خود تاریخ مستقل داشته باشد و هرگز نباید از تاریخ مجعول زرتشتیان و مسیحیان پیروی نماید ولی متأسفانه بیشتر دولتهای به ظاهر اسلامی، تاریخ هجری را به دست فراموشی سپرده و در مکاتبات داخلی و خارجی خود از تاریخ مسیحیان بهره می گیرند و این خود یک نوع خود فراموشی است که ملت اسلامی را فرا گرفته است به خاطر اهمیتی که تاریخ هجری دارد شایسته است، مسئله را ریشه یابی کنیم تا روشن شود که چگونه سال هجرت به وسیله ی خود پیامبر برای جهان اسلام مبدأ تاریخ معرفی گردیده است.

 

منـابـع

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 193

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد