معنای فتح الهی

فارسی 4101 نمایش |

درباره ی فتح که خداوند به آنها تفضل کرده، لازم است توجه شود که فتح به معنای گشایش است. تمام جهان قواعد عامه ی عادی و مادی دارد که بر و فاجر در آن یکسانند: «سواء للسائلین؛ به اندازه ى نیاز تقاضا کنندگان.» (فصلت/ 10) خدای سبحان هم روزی مار و عقرب را می دهد، هم حیوانات حلال گوشت و حرام گوشت دریایی و صحرایی را: «ما من دابة فی الأرض إلا علی الله رزقها؛ و هیچ جنبنده اى در زمین نیست جز آن که روزى آن بر خداست.» (هود/ 6) ولی کمالات مخصوصی است که تنها خدا باید راه رسیدن به آنها را بگشاید و چنین نیست که دست همه به آن کمالات برسد: «له مقالید السموات و الأرض؛ كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست.» (شوری/ 12) آن سلسله ی گردنگیر را که به گردن می آویزند «قلاده» گویند: مقلد را هم از آن جهت که قلاده ی تبعیت را بر گردن نهاده مقلد می نامند.
در این آیه می فرماید: قلاده ی آسمانها و زمین از آن خدا و به دست اوست نه اینکه رها باشند، به بیان دیگر، کلید آسمانها و زمین به دست خداست: «و عنده مفاتح الغیب؛ کلیدهای غیب و خزاین غیب، نزد خدای سبحان است.» (انعام/ 59) در سوره ی «فاطر» هم می فرماید: «ما یفتح الله للناس فلاممسک و ما یمسک فلا مرسل؛ خداوند در رحمت را برای هرکس بگشاید هیچ کس توان بستن آن را ندارد و اگر در رحمت خاصه را بر کسی ببندد احدی قدرت باز کردن آن را ندارد.» (فاطر/ 2) پس رمز رحمتهای خاصه و کمالات برتر، که باعث حیات و محبت و رحمت خاصه است، نزد خداست و به هر کس که بخواهد می بخشد، همان طور که نسبت به کفار می فرماید: «لاتفتح لهم أبواب السماء؛ درهای آسمان و غیب به روی آنها گشوده نمی شود.» (اعراف/ 40) آنگاه می فرماید: من نسبت به پیغمبر در را گشودم، همان طور که قلب گاهی باز است و گاه بسته، در کمالات نیز چنین است؛ شرح صدر، گشایش قلب است. در قلب عده ای را باز و در قلب عده ای را می بندند، منشأ بسته شدن در قلب، گناه صاحب آن است: «أفلایتدبرون القران أم علی قلوب أقفالها؛ آيا به آيات قرآن نمى ‏انديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است.» (محمد/ 24) دلهای آنان قفل است و معارف، توان نفوذ در آن را ندارند گناه، قفل دل است.
بزرگان گفته اند: خدای سبحان نسبت به رسول اکرم (ص) سه گونه فتح دارد:
1ـ فتح قریب: «نصر من الله و فتح قریب؛ يارى و پيروزى نزديكى از جانب خداست.» (صف/ 13) در فتح قریب، که اوایل مرحله ی ترقیات انسانی است و احیانا مقام قلب است، مؤمنان هم حضور دارند لذا می فرماید: «و أثابهم فتحا قریبا؛ و فتحى نزدیک (فتح خیبر) را به آنها پاداش داد.» (فتح/ 18)
2ـ فتح مبین: «إنا فتحنا لک فتحا مبینا* لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک وما تأخر؛ حقا ما تو را پیروزى بخشیدیم، پیروزى درخشانى! تا خدا گناه گذشته و اخیرت را [که به تو نسبت مى دادند] برطرف سازد.» (فتح/ 1- 2) وعده نداده است که فتح مبین برای همه باشد بلکه در خصوص پیغمبر است، سالکان إلی الله فتح مبین را از مقام قلب و روح و مانند آن برتر می دانند. بر اساس ظواهر تفسیری فتح مبین پیامدهایی دارد که خداوند آنها را نصیب همه کس نکرده: «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» این بحث باید در بحث عصمت انبیا روشن شود؛ یعنی گناهی را که پیش مردم داشتی، که تو را بیجا گنهکار می دانستند، با فتح و پیروزی تو در مکه حل کردیم، نظیر آنچه حضرت موسی (ع) فرمود: «و لهم علی ذنب فأخاف أن یقتلون؛ من نزد آنان مجرم و گنه کارم که می ترسم مرا بکشند.» (شعراء/ 14)
در سوره ی «فتح» می فرماید: آن سعه ی صدری که در مکه از خود نشان داده به مردم آن سرزمین گفتی: «إذهبوا أنتم الطلقاء»، مشکلات گذشته را حل کرد «و یتم نعمته علیک؛ خدا می خواهد با این کار نعمت را بر تو تمام کند.» (فتح/ 2) فتح حجاز زمینه می شود که اسلام به اوج خود برسد و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت که متمم آن است ارائه شود سپس «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی؛ امروز دین شما را براى شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.» (مائده/ 3) ظهور کند. «و یهدیک صراطا مستقیما؛ تو را به راهى راست هدايت كند.» (فتح/ 2) یعنی تو را به صراط مستقیم برساند، ایصال به مطلوب و ابقای هدایت کند وگرنه «إنک علی صراط مستقیم؛ تو بر راهى راست قرار دارى.» (زخرف/ 43) سالک عین مسلک خود خواهد بود. راه دین، عقاید و اخلاق و اعمال از دیندار جدا نیست مانند راه مادی نیست که انسان روی آن حرکت کند، اینکه اهل بیت پیامبر (ص) فرموده اند: «نحن الموازین القسط» یا درباره ی آنان گفته می شود که آنها میزان اعمالند، یا صراط مستقیمند، از همین باب است، «و ینصرک الله نصرا عزیزا؛ تو را به نصرتى ارجمند يارى نمايد.» (فتح/ 3) این نصر ملازم همان فتح مبین است که مخصوص به پیغمبر است.
3ـ فتح مطلق، بالاتر از فتح مبین فتح مطلق است که مقید به قرب و متقید به مبین نیست: «إذا جاء نصر الله و الفتح؛ چون يارى خدا و پيروزى فرا رسد.» (نصر/ 1) در این سوره، نصر را به قریب و مبین مقید نفرموده، نه اینکه این فتح، خصوص آن شرح صدر یا عالیترین درجه ی سیر انسان کامل باشد و معنای ظاهری آن مراد نباشد بلکه باید از ظاهر به آن معنا پی برد و با حفظ ظاهر و حفظ اینکه فتح حجاز هم منظور است، فتح درونی را نیز از نظر دور نداشت.

 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 323

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد