ثمرات تأسی به رسول اکرم

فارسی 2821 نمایش |

با اقتدا و اعتصام به رسول خدا می توان ولی الله شد؛ چنانکه حارثة بن مالک به مدد تعلیم پیامبر بدان مقام منیع بار یافت. هر کس به اندازه ی همت خویش می تواند راه ولایت را طی کند و به همان نسبت هم ارزش یابد. بنابراین اگر کسی راهی راه نبوت بود می تواند از ولایت سهمی ببرد گرچه از نبوت و رسالت محروم است، چون آن مقامها موهبتی است الهی که نمی توان آن را با آموختن یا تهذیب و تزکیه فراگرفت ولی می توان با تهذیب و تزکیه به مقام ولایت رسید و معصوم شد و اگر کسی معصوم شد، رفتار و گفتار او حجت خداست.
بر این اساس انسان می تواند از لحاظ علم و عمل، تا لقای خداوند سبحان تعالی یابد و به استثنای سمتهای خصوصی بقیه را به میزان استعداد و امکاناتش، تحصیل کند. یکی از ثمرات اقتدای به پیامبر، "آگاهی از غیب" است. اصل آگاهی پیامبر از غیب و اخبار آن حضرت به دیگران، به طور قطع از قرآن و سنت استفاده می شود. قرآن کریم هم اصل امکان آگاهی از غیب و هم وقوعش را تثبیت کرده است. امکان نیل به این مقام، علما و عملا اثبات شده است، چنانکه شواهدی نیز آن را تأییدی می کند.
بیان اجمالی راه رسیدن به این کمال آن است که روح چون مجرد است در رهن عالم طبیعت نیست و تنها زنگاری از تعلقات طبیعت روی آن را می پوشاند؛ اگر کسی روح خود را با تزکیه و تهذیب، صیقل داد، آنگاه این آینه ی شفاف را در جهت صحیح، نگه داشت اسرار عالم در آن می تابد.
یکی دیگر از مقاماتی که انسان می تواند با تأسی به رسول اکرم (ص) به آن راه یابد، "کرامت" است. کرامت آن است که شخص بتواند زیر پوشش ولایت، خرق عادت کند. اموری که خارق عادت بوده، با طبیعت مأنوس نیست، به چهار قسم تقسیم کرده اند: معجزه، کرامت، اعانت و اهانت. آنچه انبیا دارند معجزه است و آنچه را ائمه و اولیای الهی دارند کرامت و آنچه مؤمنان متوسط واجدند اعانت و آنچه سایرین، نظیر مسیلمه ی کذاب، از آن برخوردارند اهانت است، چنانکه گفته اند: وی برای افزایش آب، به درون چاه، آب دهان انداخت و آب چاه خشک شد! این توهینی است نسبت به او و تثبیتی است نسبت به اصل رسالت رسول اکرم (ص).
خرق عادت اگر با دعوی نبوت و تحدی (مبارز طلبی) همراه بود معجزه است و اگر با دعوی نبوت همراه نبود کرامت است. خرق عادت به اذن خدای سبحان جزو شئون ولایت است و اختصاص به رسالت ندارد. فرق آنچه پیامبر می آورد با آنچه غیر او می آورد آن است که پیامبر مستقیما به خداوند اتکاء تکوینی و تشریعی دارد و دیگران به وسیله ی پیامبر، فیض را از خداوند دریافت می کنند، همان طور که پیامبر در مسئله خرق عادت به پیش می رود افرادی هم که در این بخش به او اقتدا کنند می توانند به جایی برسند که تا حدودی از غیب مستحضر شده و صاحب کرامت شوند.
محور تأسی و اقتدا به پیامبر، خصوص عمل به ظواهر دینی نیست، بلکه هم عمل به ظواهر (که آغـاز سیر است) و هم عمل به باطن (که دسترسی به تصرف در نظام آفرینش و نیز نیل به مراحل فراتر و بهره مندی از علوم و اکتشافات غیبی، در گرو آن است) را شامل می شود.
همانگونه که روح بر بدن مسلط است و اگر قوی شد نه تنها بر بدنهای دیگران، بلکه به میزان قوتش بر عالم آفرینش مسلط است. البته همه ی این تصرفها به اذن خداست و ذکر جامع "لا حول ولا قوة إلا بالله" هرگونه تحول و اعمال قدرت را به عنایت الهی می داند. بنابراین سالکان إلی الله می توانند این راه را پیموده، به اعانت و کرامت و بالاتر از آن نایل شده، خرق عادت کنند و به این وسیله دین مردم را تقویت کرده، مردم را به دینداری علاقمند کنند.

 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 9 صفحه 52

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد