مراحل پیدایش و تکامل دین از نظر علامه طباطبایی
فارسی 4122 نمایش |خداوند در سوره بقزه می فرماید: «کان الناس أمة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه إلا الذین أوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدى الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق بإذنه و الله یهدی من یشاء إلى صراط مستقیم؛ مردم (در آغاز) یک دسته بودند، (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند،) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه هاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بى ایمان، هم چنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى کند.» (بقره/ 213)
راه وصول به وحدت
بعد از بیان حال مؤمنان و منافقان و کفار در آیات پیشین، در این آیه به سراغ یک بحث اصولى و کلى و جامع در مورد پیدایش دین و مذهب و اهداف و مراحل مختلف آن مى رود. نخست مى فرماید: انسانها (در آغاز) همه امت واحدى بودند «کان الناس أمة واحدة» امت به معنى هر جماعتى است که نوعى رابطه و وحدت در میان آنها باشد خواه وحدت دینى یا از نظر زمان و مکان (مفردات راغب) درباره معنى امت در آیات مناسب، بحث بیشترى آمده است. و در آن روز تضادى در میان آنها وجود نداشت، زندگى بشر و اجتماع او ساده بود، فطرتها دست نخورده، و انگیزه هاى هوى و هوس و اختلاف و کشمکش در میان آنها ناچیز بود، خدا را طبق فرمان فطرت مى پرستیدند و وظایف ساده خود را در پیشگاه او انجام مى دادند (این مرحله اول زندگانى انسانها بود)، که احتمالا فاصله میان زمان آدم و نوح را پر مى کرد.
سپس زندگى انسانها شکل اجتماعى به خود گرفت و مى باید هم چنین شود زیرا انسان براى تکامل آفریده شده و تکامل او تنها در دل اجتماع تامین مى گردد (و این مرحله دوم زندگى انسانها بود). ولى به هنگام ظهور اجتماع، اختلافها و تضادها به وجود آمد چه از نظر ایمان و عقیده و چه از نظر عمل و تعیین حق و حقوق هر کس و هر گروه در اجتماع و در اینجا بشر تشنه قوانین و تعلیمات انبیاء و هدایتهاى آنها مى گردد تا به اختلافات او در جنبه هاى مختلف پایان دهد (این مرحله سوم بود). در اینجا خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت دهند و انذار کنند «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین» (و این مرحله چهارم بود).
در این هنگام انسانها با هشدارهاى انبیاء و توجه به مبدأ و معاد و جهان دیگر که در آنجا پاداش و کیفر اعمال خویش را در مى یابند براى گرفتن احکام الهى و قوانین صحیح که بتواند به اختلافات پایان دهد و سلامت جامعه و سلامت انسانها را تامین کند آمادگى پیدا کردند. و به همین جهت مى فرماید: خداوند با آنها کتاب آسمانى به حق نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند حکومت کند. «و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»
به این ترتیب ایمان به انبیاء و تمسک به تعلیمات آنها و کتب آسمانى، آبى بر آتش اختلافات فرو ریخت و آن را خاموش ساخت (و این مرحله پنجم بود). این وضع مدتى ادامه یافت ولى کم کم وسوسه هاى شیطانى و امواج خروشان هواى نفس کار خود را در میان گروهى کرد و با تفسیرهاى نادرست تعلیمات انبیاء و کتب آسمانى و تطبیق آنها بر خواسته هاى دلشان، پرچم اختلاف را بار دیگر برافراشتند ولى این اختلاف با اختلافات پیشین فرق داشت سرچشمه اختلافات پیشین جهل و بى خبرى بود که با بعثت انبیاء و نزول کتب آسمانى بر طرف گردید در حالى که سرچشمه اختلافات بعد همان ستمگرى و لجاجت و انحراف آگاهانه از راه حق و در یک کلمه بغى بود و به همین جهت در ادامه این آیه مى فرماید: در آن اختلاف نکردند مگر کسانى که کتاب آسمانى را دریافت داشته بودند و بینات و نشانه هاى روشن به آنها رسیده بود آرى آنها به خاطر انحراف از حق و ستمگرى در آن اختلاف کردند «و ما اختلف فیه إلا الذین أوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم» (و این مرحله ششم بود.) در اینجا مردم به دو گروه تقسیم شدند مؤمنان راستین که در برابر حق تسلیم بودند آنها براى پایان دادن به اختلافات جدید به کتب آسمانى و تعلیمات انبیاء بازگشتند و به حق رسیدند و به همین جهت مى فرماید: خداوند، مؤمنان از آنها را به حقیقت آنچه در آن اختلاف داشتند به فرمان خود هدایت فرمود، در حالى که افراد بى ایمان و ستمگر و خودخواه هم چنان در گمراهى و اختلاف باقى ماندند. «فهدى الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق بإذنه» (و این مرحله هفتم بود.)
در پایان آیه مى فرماید: خداوند هر که را بخواهد (و لایق ببیند) به راه مستقیم هدایت مى کند «و الله یهدی من یشاء إلى صراط مستقیم» اشاره به اینکه مشیت الهى که آمیخته با حکمت اوست گزاف و بى حساب نیست و از هر گونه تبعیض ناروا بر کنار است. تمام کسانى که داراى نیت پاک و روح تسلیم در برابر حقند مشمول هدایتهاى او مى شوند. اشتباهات عقیدتى آنها اصلاح مى گردد و از روشن بینى هاى مخصوصى برخوردار مى شوند بر توفیق آنان براى یافتن راه راست مى افزاید و آنها را از اختلافات و مشاجرات دنیا پرستان بى ایمان بر کنار مى دارد و آرامش روح و اطمینان خاطر و سلامت جسم و جان به آنها مى بخشد.
نکته های مورد توجه از آیه فوق:
1- دین و اجتماع
از آیه فوق به خوبى این حقیقت استفاده مى شود که دین و جامعه بشرى در حقیقت ناگسستنى هستند هیچ جامعه اى نمى تواند بدون مذهب و ایمان به خدا و رستاخیز زندگى صحیحى داشته باشد. قوانین بشرى، علاوه بر اینکه غالبا مایه اختلاف و پراکندگى ملتهاست، چون ضامن اجرایى از درون، یعنى ایمان به خدا، سرچشمه نمى گیرد، تنها یک مسئولیت برون ذاتى ایجاد مى کند و نمى تواند به طور کامل به اختلافات و تضادها پایان دهد، آزمایشهاى انسانى در این چند قرن اخیر این حقیقت را به خوبى ثابت کرده است و دنیاى به اصطلاح متمدن اما فاقد ایمان، مرتکب فجایع و گناهانى مى شود که هیچ گاه در جامعه عقب افتاده دیده نشده است. ضمنا منطق اسلام در عدم جدایى دین از سیاست، یعنى تدبیر جامعه اسلامى نیز روشن مى شود.
2- آغاز پیدایش شریعت
از آیه فوق، به طور ضمنى این حقیقت نیز روشن شد که آغاز پیدایش دین و مذهب به معنى واقعى کلمه، همان زمان پیدایش جامعه انسانى به معنى حقیقى بوده است، بنابراین جاى تعجب نیست که نخستین پیامبر اولوا العزم و صاحب کتاب و قانون و شریعت، حضرت نوح (ع) بوده است نه حضرت آدم.
3- خاورمیانه مرکز پیدایش مذاهب بزرگ
از آیه فوق جواب این سؤال را هم مى توان پیدا کرد که چرا تمام ادیان بزرگ الهى از منطقه خاورمیانه برخاسته اند؟ (آیین اسلام، آیین مسیحیت، آیین یهود و آیین ابراهیم و...) زیرا به گواهى تاریخ گاهواره تمدن بشرى در این منطقه از جهان به حرکت در آمد و نخستین تمدنهاى بزرگ از این منطقه برخاستند، و با توجه به رابطه مستحکم دین و تمدن و نیاز مبرم جوامع متمدن به مذهب، براى پیشگیرى از اختلافات و تضادهاى مخرب معلوم مى شود که باید مذاهب از اینجا برخیزند.
و اگر مى بینیم اسلام از محیط عقب مانده اى همچون مکه و مدینه آن روز برخاست به خاطر این بود که این منطقه به سر راه چند تمدن بزرگ آن زمان قرار داشت، تمدن ایران و باقى مانده تمدن بابل در شمال شرقى جزیرة العرب، تمدن روم در شمال، تمدن مصر باستان در شمال غربى، و تمدن یمن در جنوب. در واقع مرکز ظهور اسلام، مرکز دایره اى است، که تمام تمدنهاى مهم آن زمان در اطراف آن جاى مى گیرند.
4- پایان دادن به اختلافات، یکى از مهمترین اهداف دین و مذهب
آیینهاى الهى اهداف زیادى را، از جمله تهذیب نفوس انسانى و رسانیدن او به مقام قرب الهى، تعقیب مى کند، ولى مسلما یکى از مهمترین اهداف، رفع اختلافات بوده است. زیرا همیشه نژادها، قومیتها، و زبان و مناطق جغرافیایى عامل جدایى جوامع انسانى بوده، چیزى که مى تواند به عنوان یک حلقه اتصال همه فرزندان آدم را از هر نژاد و زبان و قومیت و منطقه جغرافیایى به هم پیوند دهد، آیینهاى الهى است، که تمام این مرزها را در هم مى شکند، و همه انسانها را زیر یک پرچم جمع مى کند که نمونه آن را در مراسم عبادى سیاسى حج مى توان مشاهده کرد و اگر مى بینیم پاره اى از مذاهب، عامل اختلاف و درگیرى شده اند، به خاطر آمیخته شدن آنها با خرافات و تعصبهاى کورکورانه است، وگرنه مذاهب دست نخورده آسمانى، همه جا عامل وحدت به شمار مى آید.
5- دلیلى بر عصمت پیامبران
علامه طباطبایى در المیزان بعد از آنکه معصوم بودن پیامبران را به سه شاخه تقسیم مى کند:
1- عصمت از خطا به هنگام دریافت وحى.
2- عصمت از خطا در تبلیغ رسالت.
3- عصمت از گناه و آنچه مایه هتک حرمت عبودیت است.
و مى گوید «آیه مورد بحث دلیل بر عصمت از خطا در تلقى وحى و تبلیغ رسالت است زیرا هدف از بعثت آنها این بوده که مردم را بشارت و انذار دهند و حق در اعتقاد و عمل را روشن سازند و از این طریق آنها را هدایت کنند و مسلما این هدف بدون عصمت در تلقى وحى و تبلیغ رسالت ممکن نیست. شاخه سوم عصمت را نیز از آیه مى توان استفاده کرد چرا که اگر خطایى در تبلیغ رسالت صورت گیرد خود عاملى براى اختلاف خواهد بود و اگر ناهماهنگى میان عمل و گفتار مبلغان وحى از طریق عصیان حاصل شود آن نیز عامل اختلاف است بنابراین از آیه فوق مى توان اشاراتى به عصمت در هر سه بخش استفاده کرد.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- تفسیرالميزان- جلد 2 صفحه 134 ذيل آيه 213 سوره بقره
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 2 صفحه 95-99
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها