حواریون و درخواست نزول مائده از مسیح (عذاب الهی)
فارسی 4455 نمایش |حواریون و تهدید به مجازات شدید
دقت در داستان مائده و سیاق آیات قرآن که متضمن نقل آن است انسان را به یک بحث دیگری راهنمایی می کند، زیرا سؤالی که در اول این آیات از قدرت خدای تعالی شده «هل یستطیع ربک أن ینزل علینا مائدة من السماء؛ آیا پروردگارت می تواند برای ما مائده ای از آسمان نازل کند؟» (مائده/ 112) به ظاهرش سؤالی است خالی از ادبی که رعایتش در حق خدای تعالی واجب است، آخر این آیات هم منتهی می شود به اینکه خدای تعالی کسی را که به این آیات کفر بورزد تهدید به عذابی کرده که نظیرش در خصوص هیچ یک از معجزات مخصوص به انبیا و معجزاتی که امت ها از پیغمبران خود مطالبه کرده اند، از قبیل درخواستهای قوم نوح و هود و صالح و شعیب و موسی و محمد (ص) دیده نشده است؛ «قال الله إنی منزلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فإنی أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین؛ خداوند گفت: من آن را بر شما خواهم فرستاد هر کس از شما پس از آن کافر شود او را چنان عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را عذاب نکرده باشم.» (مائده/ 115)
ازدقت در صدر و ذیل آیه این سؤال پیش می آید که حواریون به چه جرمی مستحق چنین کیفر باشند، کیفری که نظیری برای آن نباشد؟ اگر گفته شود از جهت سؤال که خارج از ادب و نزاکتشان بوده، زیرا تعبیرشان تعبیر کسی است که در قدرت خدای سبحان شک داشته باشد. در جواب باید گفت سؤالات امت های سابق بر امت مسیح و همچنین رفتار سرکشان قوم رسول الله (ص) و رفتار یهودی های معاصر آن جناب خیلی بدتر و به مقام پروردگار اهانت آمیزتر بود، بلکه آنان انبیاء خود را مسخره و استهزاء می کردند، تا چه رسد به بی ادبی در کلام. و اگر گفته شود برای این بوده که حواریین قبل از این سؤال ایمان آورده بودند و در این صورت صحیح است که تهدید شوند به اینکه اگر بعد از ایمان و نزول مائده و مشاهده این معجزه باهره باز هم کفر بورزند مستحق چنین عذاب شدید هستند. در جواب باید گفت گر چه کفر اینطوری طغیان بزرگی است، لیکن باز هم اختصاص به حواریین نداشته و عمل بی سابقه نیست، زیرا در سایر امت ها نیز از این قبیل طغیانها زیاد بوده و هیچ یک از آنان حتی کسانی که بعد از رسیدن به مقام قرب حق و مشاهده آیات خداوندی مرتد شدند به چنین وعیدی مواجه نشدند، مانند آن شخصی که خدای تعالی درباره اش فرمود: «و اتل علیهم نبأ الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فأتبعه الشیطان فکان من الغاوین؛ برای آنان بخوان داستان آن شخصی را که ما آیات خود را روزیش کردیم و او از آن موهبت چشم پوشید، شیطان هم دنبالش را گرفت و سرانجام از گمراهان شد.» (اعراف/ 174)
چیزی که در این مقام ممکن است گفته شود این است که این قضیه از جهت سؤالی که در صدر آن است به معنای مخصوصی از سایر معجزات انبیا، که در قبال درخواست امت های خود و یا ضرورت های دیگری اقامه کرده اند متمایز می شود. چون ظاهر سیاق استجابت بعد از دعا، این است که معجزه برای تمامی مردم نعمت است چه اولین و چه آخرین، و ممکن است خیال شود که حتی کفار امت هم از این نعمت برخوردار می شوند، از این جهت خدای تعالی برای رفع چنین توهمی اطلاق کلام خود را مقید به آن شرط نمود و ما حصل آن شرط هم این بود که این عید که خداوند مسیحیت را به آن اختصاص داد نعمتی است که همه شان از آن منتفع نمی شوند. بلکه تنها کسانی از آن بهره مند می گردند که ایمان داشته و بر ایمان خود پایدار باشند. و اما کسانی که به این نعمت کفر می ورزند نه تنها از این نعمت برخوردار نمی شوند، بلکه به شدیدترین وجه متضرر هم می گردند.
پس در حقیقت این دو آیه شریفه از جهت اینکه دعا در آن بر حسب لازمه ای که دارد، مطلق و استجابت در آن مقید است، عینا نظیر این آیه است:«و إذ ابتلی إبراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس إماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ به یاد آور وقتی را که پروردگارت ابراهیم را به کلماتی آزمود، پس او به پایان رسانید آن کلمات را، گفت من تو را برای مردم امام قرار می دهم، گفت آیا از ذریه من هم امام برمی گزینی؟ پروردگار فرمود ستمکاران عهد مرا نایل نمی شوند.» (بقره/ 124) و هم چنین این آیات که داستان موسی (ع) را حکایت می کند: «أنت ولینا فاغفر لنا و ارحمنا و أنت خیر الغافرین و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الآخرة إنا هدنا إلیک قال عذابی أصیب به من أشاء و رحمتی وسعت کل شی ء فسأکتبها للذین یتقون و یؤتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یؤمنون؛ تو ای پروردگار، ولی نعمت مایی، پس ما را بیامرز و به ما رحم فرما، چه تو بهترین آمرزندگانی، و برای ما در این دنیا و در آخرت اجر و حسنه بنویس، چه ما به سویت هدایت یافتیم، پروردگار فرمود عذاب من به هرکه بخواهیم می رسد، و رحمتم همه را فرا گرفته، به زودی رحمتم را برای کسانی که تقوا پیشه کرده و زکات می دهند و آنان که به آیات ما ایمان می آورند می نویسم.» (اعراف/ 155)
جهت اصلی در این عذابی که مخصوص به قوم مسیح است همان درخواستی است که خودشان کردند و در نوع خود بی نظیر و مخصوص به خودشان می باشد، بنابراین اگر خداوند دعایشان را مستجاب کند، به جا است که در صورتی که کفر بورزند عذابی بچشند که آن هم در نوع خود بی نظیر باشد. از همین جا روشن می شود که مراد از "عالمین" عالمهای جمیع اعصار است نه تنها عالمهای زمان آنان، برای اینکه امتیازی که خدا به آنان داد منحصر به امت معاصرشان نبود، بلکه آنان را از جمیع اهل عالم و برای همیشه ممتازشان کرد. و نیز از اینجا معلوم می شود که جمله "فإنی أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین" گر چه وعید شدیدی است به عذاب سختی، لیکن کلام ناظر به این نیست که شدت و دردناکی این عذاب از تمامی عذابها بیشتر است، بلکه ناظر به این است که این عذاب در باب خود عذابی است بی نظیر میان همه امت ها که به این امت مخصوص می باشد.
روایاتی راجع به مائده سماوی و مسخ خائنین در قضیه مائده
در مجمع البیان در ذیل جمله «هل یستطیع ربک؛ آیا پروردگارت می تواند؟» (مائده/ 112) از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «معنی این جمله این است که آیا می توانی از خدای خود درخواست کنی؟» علامه طباطبایی: «این معنی از طرق عامه از بعضی از صحابه و تابعین مانند عایشه و سعید بن جبیر نیز نقل شده و معنایی است که ما نیز سابقا آن را استظهار کردیم و گفتیم سؤال از استطاعت عیسی (ع) بالنسبه به استطاعتش به حسب حکمت و مصلحت صحیح است نه بالنسبه باستطاعتش به حسب اصل قدرت.»
در تفسیر عیاشی از عیسای علوی از پدرش از ابی جعفر (ع) نقل شده که فرمود: «مائده ای که بر بنی اسرائیل نازل شد با زنجیرهای طلایی از آسمان آویزان شد و مشتمل بود بر 9 عدد ماهی و 9 گرده نان.» و در مجمع البیان از عمار بن یاسر از رسول الله (ص) نقل شده که فرمود: «مائده، عبارت بود از نان و گوشت. و این برای آن بود که آنان از مسیح طعامی خواسته بودند که هر چه بخورند تمام نشود، آن گاه فرمود: خطاب شد به آنان که این مائده در بین شما خواهد بود و تمام نخواهد شد مادامی که خیانت نکنید و از آن چیزی پنهان نکنید و این سر را به دیگران نگوئید، ولیکن آنان روز را به شام نرساندند مگر اینکه هم از آن برداشته و پنهان کردند و نیز به یکدیگر خیانت نمودند و هم سر خود را فاش ساختند.» این روایت را صاحب الدرالمنثور از ترمذی و ابن جریر و ابن ابی حاتم و ابن انباری و ابی الشیخ و ابن مردویه از عمار بن یاسر از آن حضرت نقل نموده و در نقل اینان در آخرش دارد که: «بنی اسرائیل به جرم همین خیانتشان به صورت میمون و خوک مسخ شدند.»
در الدرالمنثور گفته که ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم از طریق دیگر روایتی نظیر آن از عمار بن یاسر نقل کرده اند. و در این روایت چند مناقشه است یکی اینکه در این خبر دارد بنی اسرائیل طعامی خواستند که هر چه بخورند تمام نشود، و این معنی با ظاهر آیه بنابر آنچه خداوند از قول آنان حکایت نموده که گفتند: «و نکون علیها من الشاهدین؛ و خود از شاهدان آن باشیم.» (مائده/ 112) کاملا انطباق ندارد، زیرا طعامی که از بین رفتنی نیست و تا قیام قیامت ماندنی است چه حاجت دارد به اشخاصی که به معجزه بودن آن شهادت دهند، مگر اینکه مراد از شهادت شهادت در قیامت و در نزد خدا باشد. مناقشه دیگر اینکه در روایت داشت بنی اسرائیل به صورت میمون و خوک مسخ شدند و ظاهر سیاق آن این بود که آن عذاب موعود همین مسخ بوده و حال آنکه ظاهر اینکه خدای تعالی فرمود: «فإنی أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین؛ او را چنان عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را عذاب نکرده باشم.» (مائده/ 115) این است که این عذاب عذابی است بی سابقه و هیچ ملتی به آن عذاب معذب نشده و نخواهد شد، در حالی که خدای تعالی در قرآن کریم تصریح می کند بر اینکه ملل دیگری هم به صورت میمون و خوک مسخ شده اند. از آن جمله می فرماید: «و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین؛ و به تحقیق دانستید و شناختید کسانی را که از خود شما بودند و تجاوز کردند در روز شنبه، پس ما به همین جرمشان به صورت میمون و خوک مسخ نمودیم.» (بقره/ 65) و از بعضی طرق ائمه اهل بیت (ع) نیز روایت شده که همین متخلفین از دستور روز شنبه به صورت خوک مسخ شده اند.
روایت امام رضا (ع)
در تفسیر عیاشی از فضیل بن یسار از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: «خوکها از قوم عیسی بودند، از خدا خواستند مائده بر آنان نازل شود، وقتی نازل شد باز ایمان نیاوردند، خدا هم به صورت خوک مسخشان کرد.» و نیز در همین کتاب از عبدالصمد بن بندار نقل شده که گفت از حضرت رضا (ع) شنیدم که فرمود: «خوکها قومی بودند از رنگرزان، مائده مسیح را تکذیب کردند و به همین جرم به چنین صورتی درآمدند.» در روایتی که کافی از محمد بن حسن از محمد بن یحیی از احمد بن محمد از محمد بن حسن اشعری از حضرت رضا (ع) نقل کرده دارد که امام فرمود: «فیل از مسخ شدگان است، این حیوان پادشاهی بوده که بسیار زنا می کرد. و همچنین گرگ که آن هم عربی نادان بوده که کارش دیوثی بوده است، خرگوش زنی بوده که به شوهرش خیانت می کرده و خود را از حیض غسل نمی داده. خفاش شخصی بوده که خرمای مردم را می دزدیده میمون و خوک از بنی اسرائیل بودند و دستور دینی روز شنبه را زیر پا گذاشتند، جریث که نوعی از ماهی است و همچنین سوسمار از بنی اسرائیل بودند که وقتی مائده بر عیسی بن مریم نازل شد مع ذلک ایمان نیاوردند و به همین جرم مبتلا به سرگشتگی و تحیر شدند، بعضی به دریاها ریخته و به صورت ماهی در آمدند و بعضی در بیابانها پراکنده شده و به صورت سوسمار مسخ شدند. موش از زنان فاسق بوده. عقرب سخن چین و خرس و سوسمار بزرگ و زنبور، قصابهایی بوده اند که کم فروشی می کرده اند.»
این روایت با دو روایت قبلی معارض نیست و ممکن است بین این روایت و آن دو، جمع نمود و گفت: «بعضی از بنی اسرائیل در انکار مائده به صورت خنزیر و بعضی دیگر به صورت جریث و سوسمار درآمدند.» لیکن این روایت از جهت دیگری محل اشکال است و آن این است که در این روایت آمده: «متخلفین از دستور روز شنبه به صورت میمون و خوک مسخ شدند.» و حال آنکه در آیه شریفه ای که در بالا ذکر شد و همچنین در آیه ای که نظیر آن در سوره اعراف است دارد که ایشان به صورت میمون مسخ شدند و اتفاقا سیاقشان هم طوری است که از آن بر می آید به غیر میمون مسخ نشدند.
عدم انطباق داستان مائده قرآن با داستان نان و ماهی در یوحنا
در بعضی از انجیل ها این معنا دیده می شود که مسیح (ع) شاگردان خود و جماعتی از مردم را به نان و ماهی مختصری به طور اعجاز اطعام کرده، لیکن این حکایت با داستانی که قرآن راجع به مائده دارد در هیچ یک از خصوصیات تطبیق نمی شود، در انجیل یوحنا، اصحاح ششم داستان نان و ماهی را چنین نقل می کند:
1- بعد از آن مسیح گذشت به پل دریای جلیل (و آن دریای طبریه است) 2- جمع کثیری هم به دنبالش رفتند، چون معجزاتی را که در خصوص بیماران انجام می داد از او دیده بودند. 3- مسیح بر فراز کوهی صعود نمود و با شاگردانش در آنجا نشست. 4- و این داستان در ایامی بود که عید فصح یهود (روزی که یهود از مصر بیرون شدند) نزدیک بود. 5- مسیح چشم انداخت و دید که جمع کثیری به سویش می آیند، رو به فیلبس کرد و گفت: از کجا نانی تهیه کنیم که این جمعیت بخورند؟ 6- این را برای این گفت که فیلبس را بیازماید، برای اینکه مسیح می دانست که وی تصمیم چه عملی را گرفته. 7- فیلبس پاسخش داد با دویست دینار هم نمی توان این جمعیت را نان داد ولو اینکه سیر هم نشوند و هر کدام جز مختصری نخورند.
8- یکی از شاگردانش که همان اندراوس برادر سمعان بطرس بود گفت 9- در اینجا جوانی است که همراهش پنج گرده نان جو و دو عدد ماهی هست، ولیکن این غذای مختصر کجا کفاف این همه جمعیت را می دهد. 10- مسیح گفت بگوئید مردم تکیه کنند، اتفاقا در آن مکان علف سبز فراوان بود، مردم که عده شان به پنج هزار نفر بالغ می شد همه تکیه دادند. 11- مسیح نان ها را گرفت و شکر گذاشت آن گاه آنها را در بین شاگردان خود تقسیم نمود، شاگردان این نان ها را به مردمی که تکیه داده بودند دادند، و همچنین دو عدد ماهی را تقسیم کرد و هر کسی هر چه خواست گرفت. 12- پس از آنکه همه سیر شدند مسیح به شاگردانش گفت پاره نان ها را جمع کنید تا چیزی از آن ضایع نشود. 13- پس آنها را جمع کردند و دوازده زنبیل را از آن پاره هایی که از پنج گرده نان زیاد آمده بود پر کردند. 14- وقتی مردم این معجزه را از مسیح دیدند، گفتند این مرد در حقیقت همان پیغمبری است که بنا بود به عالم بیاید. 15- و اما مسیح چون دانست که آنها بنا دارند بیایند و او را ببرند و به پادشاهی خود منصوبش کنند، از آنجا هم برگشت و به تنهایی بر فراز کوه رفت.
این بود داستان نان و ماهی که انجیل یوحنا آن را نقل کرده، و همان طوری که می بینید با داستان مائده قرآن مطابقت ندارد. با اندک توجهی روشن می شود آنچه در در انجیل یوحنا درباره اطعام و پذیرایی اعجاز آمیز مسیح از مردم ذکر شده ارتباطی با مساله مائده آسمانی و حواریون ندارد در کتاب اعمال رسولان که از کتب عهد جدید است نیز درباره نزول مائده بر یکی از حواریون به نام پطرس بحثی به میان آمده اما آن هم غیر از آن است که درباره آن بحث شد، ولی از آنجا که بسیاری از حقایقی که بر عیسی (ع) نازل گشت در اناجیل کنونی نیست همانطور که بسیاری از مطالبی که در اناجیل است بر مسیح (ع) نازل نشده مشکلی از این نظر در جریان نزول مائده به وجود نخواهد آمد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 6 صفحه 324 و 326-342
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 5 صفحه 128-132
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 389
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها