سرگذشت زندگی حضرت هوشع نبی علیه السلام

فارسی 8593 نمایش |

هوشع (در عبری: הוֹשֵׁעַ، یونانی: Ὠσηέ به معنی «رهایی از سوی خداست») پسر بئیری نخستین پیامبر از پیامبران کوچک عهد عتیق بود. او زنی به نام جومر دختر دبلایم را به زنی گرفت و از او صاحب دو پسر به نام های یزرعیل و لوعمی و یک دختر به نام لوروحامه شد. در زمان پیامبری هوشع، بنی اسرائیل به پرستش بعل روی آورده و در مکان های بلند قربانی می کردند، و پیکره گوساله ای را در سامره می پرستیدند. آنان یهوه را نشناخته و نسبت به وی خیانت ورزیده بودند، به طوری که وجود او را انکار می کردند. اما هوشع آنان را به یگانه پرستی و عدالت فراخواند. هوشع همچنین زنی زناکار خریداری کرد.

همسر و اولاد هوشع در کتاب مقدس
در ترجمه تفسیری عهد عتیق در مورد همسر و اولاد هوشع این چنین آمده است: در دوران سلطنت عزیا، یوتام، آحاز و حزقیا، پادشاهان یهود و یربعام پسر یوآش، پادشاه اسرائیل، این پیامها از طرف خداوند به هوشع پسر بئیری رسید.

زن و فرزندان هوشع
اولین پیامی که خداوند به هوشع داد این بود: «برو و با زنی فاحشه ازدواج کن تا آن زن از مردانی دیگر بچه هایی برای تو بزاید. این امر به روشنی نشان خواهد داد که چگونه قوم من بی وفایی کرده اند و با پرستش خدایان دیگر آشکارا مرتکب زنا شده و به من خیانت ورزیده اند.» پس، هوشع با «گومر» دختر دبلایم ازدواج کرد و گومر حامله شده، پسری برایش زایید. و آنگاه خداوند فرمود: «نام این پسر را یزرعیل بگذار، زیرا می خواهم به زودی در دره یزرعیل، دودمان ییهو پادشاه را مجازات کنم و انتقام خونهایی را که ریخته است بگیرم. در دره یزرعیل قدرت اسرائیل را در هم شکسته به استقلال این قوم پایان خواهم داد.»
طولی نکشید که گومر بار دیگر حامله شده، دختری زایید. خداوند به هوشع فرمود: «نام او را لوروحامه (یعنی «دیگر رحمت بس است») بگذار، چون دیگر بر مردم اسرائیل رحم نمی کنم و آنان را نمی بخشم؛ ولی بر مردم یهودا رحمت خواهم نمود و من، خود، بدون هیچگونه کمکی از جانب سپاهیان و سلاحهایشان، ایشان را از چنگ دشمنانش خواهم رهانید.» بعد از اینکه گومر لوروحامه را از شیر گرفت، بار دیگر حامله شد و این بار پسری زایید. خداوند فرمود: «اسمش را لوعمی (یعنی «قوم من نیست») بگذار، چون اسرائیل از آن من نیست و من خدای او نیستم.» با وجود این، زمانی می رسد که اسرائیلیها مثل ریگ دریا بیشمار خواهند شد! آنگاه به جای اینکه خداوند به ایشان بگوید: «شما قوم من نیستید» خواهد گفت: «شما پسران خدای زنده هستید!» آنگاه مردم یهودا و مردم اسرائیل با هم متحد شده یک رهبر خواهند داشت و با هم از تبعید مراجعت خواهند کرد. چه روز عظیمی خواهد بود آن روزی که خداوند بار دیگر قوم خود را در سرزمین حاصلخیزشان ساکن گرداند.
در هر حال، آنچه از بیان و مفهوم این قسمت به سادگی می توان دریافت، این است که این موضوع به عنوان تجربه ای واقعی در زندگی خصوصی هوشع اتفاق افتاده است و نبی خدا حقیقتا از جانب خدا فرمان یافت تا به نشانه محبت خدا نسبت به اسرائیل بی وفا، با زن ناپاک و بی عفتی ازدواج کند. زنی که احتمالا در ابتدا پاکدامن و محجوب بود ولی بعدها خیانت ورزیده، او را ترک کرد و معشوقه مرد دیگری شد که می توانست بهتر نیازهای او را در زمینه خوشگذرانی و تجمل گرایی تأمین نماید (5:2). هوشع بار دیگر او را محبت نمود و او را بازخرید کرد (3: 1 - 2). عبادت بت های موجود عموما با انجام اعمال غیر اخلاقی توأم بود (4: 11 - 14). در چنین شرایطی، حفظ پاکدامنی برای یک زن، کار دشواری بود، و «زناکاری» امری بود که تقریبا در مورد اکثر زنهای آن روزگار مصداق داشت. احتمالا زنی که هوشع با آن ازدواج کرد نیز یکی از همین نوع زنها بوده است.
برخی از عبارات، اشاره به خانواده هوشع در مفهوم لغوی آن دارند، در حالی که برخی دیگر مفهوم مجازی دارد و به قوم او اشاره می کند؛ در بعضی موارد نیز در عبارات، ایهام هست و هر دو معنی لغوی و مجازی در هم آمیخته است. به طوری که «جملات او همچون ضربات قلب شکسته ای ادا می شوند.» آیات 3: 1 - 5 در مورد بازگشت و اصلاح همسر هوشع سخن می گوید. او با پرداختن مبالغی او را بازگرداند و از او خواست تا بدون تخطی از روابط زناشویی، روزهای بسیار در کنار او بماند. به همین نحو این موضوع تصویری است از باقی ماندن اسرائیل در روزگاری که: «بنی اسرائیل ایام بسیاری بدون پادشاه و بدون قربانی خواهند ماند.» این دوران مربوط است به زمان پیش از بازگشت پر ماجرای آنها به خداوند و پادشاه خود، داود (آیات 3 و 4). فرزندان هوشع. نه فقط ازدواج و زندگی زناشویی هوشع تصویری بود از آنچه او بدان موعظه می کرد، بلکه او فرزندان خود را با توجه به پیغام اصلی زندگی اش نامگذاری کرد.
یزرعیل، نام اولین فرزند او بود (1: 4 و 5). یزرعیل شهری بود که شاهد خونریزی های بی رحمانه ییهو بود (دوم پادشاهان 10: 1 - 14). دره یزرعیل از قدیم الایام میدان نبردی بود که شکست سلطنت اسرائیل نیز در آن رقم زده شد. هوشع با یزرعیل نامیدن فرزندش قصد داشت به پادشاه و قوم بگوید که هنگام تنبیه و مجازات فرا رسیده است. نام دومین فرزند هوشع «لوروحامه » (1: 6) بود، که به معنی «بار دیگر بر اسرائیل رحمت نخواهم فرمود» می باشد. و این در حالی است که خدا موقتا یهودا را نجات می دهد (آیة 7). «لوعمی» نام سومین فرزند هوشع بود که به معنی «شما قوم من نیستید» می باشد (1: 9). پس از آن هوشع این اسامی را بدون ذکر پیشوند «لو» (به معنی نه) تکرار می کند (2: 1)، که حاکی از زمانی است که آنها بار دیگر به منزله قوم خدا محسوب خواهند شد. او با استفاده از بازی با کلمات، دورانی را پیشگویی می کند که سایر قومها، به عنوان قوم خدا نامیده خواهند شد (1: 10). این همان نکته ای است که پولس رسول در بیان مفهوم بشارت به امت ها، از هوشع نقل قول می کند. (رومیان 9: 25)

سرگذشت هوشع نبی از دیدگاه جان بی ناس
جان بی ناس در کتاب تاریخ جامع ادیان می نویسد: «اگر عاموس پیامبر قهر و غضب بود، نبی دیگری معاصر او، هوشع نام، را می توان پیامبر لطف و مهربانی دانست. وی در شمال کشور کنعان به وجود آمد. پس، از جهت بی دینی و لامذهبی مردم دیار خود، بیشتر از جنبه اجتماعی و اخلاقی آنان، متاثر گردید. و بر او همچو کشف شد که یهوه از رفتار ناپسند قوم خشمگین است و آنها را به بی وفایی و غدر و خیانت منسوب می دارد و از اینکه خدای حقیقی را ترک کرده اند آنان را به دست بیگانگان کیفر خواهد داد. پس، از زبان یهوه به قوم گفت که خداوند می گوید: «[به برادران خود عمی یگویید و به خواهران خویش روحامه]، محاجه نمایید. با مادر خود محاجه نمایید، زیرا که او زن من نیست و من شوهر او نیستم، لهذا زنای خود را از پیش رویش و فاحشگی خویش را از میان پستانش رفع بنماید. مبادا رخت او را کنده، وی را برهنه نمایم و او را مثل روز ولادتش گردانیده، مانند بیابان [بی صاحب] واگذارم....و بر پسرانش رحمت نخواهم فرمود چونکه فرزندان زنا می باشند. زیرا مادر ایشان زنا نموده و والده ایشان بیشتر می کرده است که گفت در عقب عاشقان خود که نان و آب و پشم و کتان و روغن و شراب به من داده اند خواهم رفت.... اما او نمی دانست که من بودم که گندم و شیره و روغن و شراب را به او می دادم.... [من] تمامی شادی او وعیدها و هلالها و سبتها جمیع مراسمش را موقوف خواهم ساخت.... و خداوند می گوید که انتقام روزهای بعلیم را از او خواهم کشید که برای آنها بخور می سوزانید. و خویشتن را به گوشوارها و زیورهای خود آرایش داده، از عقب عاشقان خود می رفت و مرا فراموش کرده بود.
بنابراین راه او را به خارها خواهم بست و گرد او دیواری بنا خواهم نمود تا راههای خود را نیابد. و هرچند عاشقان و خود را تعاقب نماید به ایشان نخواهد رسید، پس خواهد گفت: می روم و نزد شوهر نخستین خود برمی گردم زیرا در آن وقت از کنون مرا خوشتر می گذشت... بنابراین اینک او را فریفته، به بیابان خواهم آورد و سخنان دلاویز به او خواهم گفت و تاکستانهایش را از آنجا به وی خواهم داد و وادی عخور را به دروازه امید [مبدل خواهم ساخت] و در آنجا، مانند ایام جوانیش و مثل روز بیرون آمدنش از زمین مصر، خواهد سرایید. و خداوند می گوید که در آن روز مرا "ایشی" (یعنی شوهر من) خواهد خواند و دیگر مرا بعلی نخواهد گفت.... و تو را تا به ابد نامزد خود خواهم ساخت و تو را به عدالت و انصاف و رأفت و عشق نامزد خود خواهم گردانید و چون تو را به امانت نامزد خود ساختم، آنگاه یهوه را خواهی شناخت....»
معلوم نیست که هوشع نبی در ایام حیات خود مورد قبول قوم قرار گرفته است یا نه؟ زیرا در کتاب خود همه جا شکایت می کند که مردم زمان، انبیا را دیوانه می شمارند و درون معبد خداوند با انبیا، که فرستادگان اویند، دشمنی می ورزند. یقینا اگر هوشع زنده می ماند مصیبت و بلای حمله آشوریها را بر سلطنت شمالی (اسرائیل) مشاهده می کرد و یقین می نمود که خداوند مهربان عاقبت بر آن قوم غضب فرموده و پیشگوییهای او صورت وقوع حاصل کرده است.

منـابـع

ویلیام گلن، هنری مرتن- کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید- ترجمه فاضل خان همدانی

یاردون سیز- دانشنامه کتاب مقدس- ترجمه بهرام محمدیان

جیمز هاکس- قاموس کتاب مقدس- ترجمه عبدالله شیبانی

جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- صفحه 510-511

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها