دین و باورهای ایرانیان در زمان هخامنشی
فارسی 9408 نمایش |علل تجدید حیات مهرپرستی در زمان هخامنشیان
درباره ی آیین هخامنشیان و دیانت در عصر هخامنشی، چه در آغاز و چه در مرحله ی میانگین آن، دگرباره تأکید می شود که موردی است بسیار دشوار و مستلزم مطالعاتی بسیار. در آغاز پرستش و احترام شدید اورمزد، البته نه به عنوان خدایی یکتا، بلکه سرور مطلق خدایان رواج داشت و پس از آن کم کم خدایان آریایی که زرتشت آنها را و مراسم پرستششان را منع کرده بود، شروع به تظاهر بیشتری کردند. هخامنشیان در آغاز بی شک به اصول زرتشی پایبندی بیشتری داشتند، اما هر چه زمان می گذشت و ملل و اقوام بیشتری تحت لوای پرچم شاهنشاهی در می آمدند، ترکیب و اختلاط عقاید بیشتر می شد و در این میان نقش طبقه ی مغان در دیگرگونی دین زتشت از عناصر دیگر بیشتر بود.
معابد زمان هخامنشیان
هر چند که هرودوت پارسیان را دارای معابدی نمی دانست، اما آنچه از کاوشهای باستانی تاکنون برمی آید، سه معبد از زمان هخامنشیان کشف شده است: یکی در پاسارگاد که تا کنون آثار بهتر و روشن تری از آن بر جای مانده است. این به امر کوروش ساخته شده، اما برای ادعای هرودوت نیز نشانهایی در دست است، چون نقش برجسته ی آرامگاهی در نقش رستم، شاه را نشان می دهد که در برابر یک آدریان مراسم ستایش انجام می دهد، در حالی که اهورامزدا با همان نقش معروفش در جهت بالاتری نموده شده است و از این نقش برمی آید که مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است.
دیگری در نزدیک مقبره ی داریوش که آتشگاهی است و شاید به دستور خود داریوش بنا شده باشد. همچنین جایگاهی دیگر که شایع است «مگوش/ مغ = گئومات» آن را ویران کرد و داریوش دوباره ساخت. یکی نیز در شوش یافت شده که از قرائن برمی آید که متعلق به زمان اردشیر دوم بوده است. این آتشگاهها اغلب بسیار ساده و از اطاقی تشکیل شده است به شکل برجی مکعب که به وسیله ی پلکان به آن وارد می شدند و در آن جا مغ، آتش مقدس را در حال فروزش نگاه می داشت. اما بایستی توجه داشت که اینها تنها آتشگاههایی بوده اند محدود و ساده و بدون تشریفات، چون مطابق با گفته ی هرودوت مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است. این احتمال هست که در بنای این چهارتاقیها مقصودی دیگر در نظر بوده باشد و آتشگاه عبادت نبوده است. تمامی قربانگاههایی که تا کنون یافت شده در مسافتی دور از این معابد بوده است. بنابر گفته ی کسنوفون Xenophon اینها جاهایی بوده اند که حیوانات قربانی و گردونه هایی را که به اسبان مقدس ایزد خورشید بسته بودند، از آنجا حرکت می دادند و سپس مراسم قربانی در برابر شاه انجام می گرفت.
انحراف از دین زرتشت در زمان هخامنشیان
زمان هخامنشیان انحراف از آن دینی که زرتشت شارع آن بود کم کم محسوس می شد، اما با تمام این احوال پارسها و هخامنشیها در این عصر به دین زرتشت نزدیک تر از دیگران بودند. میان این شاهان داریوش از همه مؤمن تر به طریق به نظر می رسد، و در نوشته های آرامگاهش، چنان است که تکه هایی از گاتاها را می خوانیم، اما نه داریوش و نه جانشینانش هیچ کدام آموزه ها و هسته ی اساسی تعالیم پیغمبر را درنیافته بودند. در حالی که به نظر می رسد که به نوعی نزدیک به یکتاپرستی باور دارند و از بغان دیگر نیز نام می برند.
ممکن است این به گمان برخی برخی کسان سیاستی تلقی شود در داخل کشور، از برای آرام ساختن کسانی زیادی که سخت به بغان گذشته وفادار بودند و اسکاتشان، اما در کتیبه هایی دیگر نیز که برای سراسر شاهنشاهی ارسال می شد، اهورامزدا تنها و یکتا خدا نبود، بلکه بزرگترین بغان به شمار می رفت. با آنکه زرتشت پرستش خدایان «دیوان» دیگر را نهی کرده بود، با این همه مهر بعضیشان در دل مردم سخت بازمانده بود، و از آن جمله بود میثره و آناهیتا Anahita. مهر، ایزد روشنایی و راستی و داد، جنبه ای کاملا اخلاقی داشت و چنان که به اختصار توضیح داده شد قبل از زرتشت دارای اهمیت و مقامی بود. اما یکی از اصول اصلاحی زرتشت پالودن پیکر بغان پرستی بود و چون مهر از جمع بغان دارای اهمیتی بسیار بود، او را از مقامش فروافکند و به طور صریح گفت اهورامزدا خداوند یکتا می باشد. در این اصلاح حیت مهر در زمره امشاسپندان نیز قرار نگرفت و چنین به نظر می رسد که زرتشت بر آن بوده تا توجه خلق را کاملا از جنبه ی خدایگان بخشی آسمان و نگاره های آسمانی بازدارد. برای نزدیکی به وحدت، برافکندن مظاهر کثرت لازم می نمود و به همین جهت در این دین، مجمع خدایان در هم ریخته شد و اهورامزدا خالق مهر و ماه و ستارگان و زمین و آسمان و ... معرفی شد.
تجدید حیات مهرپرستی در زمان هخامنشیان
هرگاه توجهی به اجتماع و اخلاق عصر هخامنشی بیفکنیم متوجه خواهیم شد که برای چه مهر دگرباره تجدید حیات نمود. مهر مظهر پیمان، دوستی و مودت، شجاعت و قهرمانی، راستی و راست واری، توانایی و پهلوانی بود و شاهنشاهی هخامنشی و مردم آن زمان به چنین خدایی نیاز داشتند، ایزدی که اقوام به هم آمده و انبوه سپاهیان را که در اکثریتی قابل توجه بودند حفظ کند، چنان که در اروپا نیز مهرپرستی به وسیله ی سپاهیان رومی که در آسیای کوچک بودند رواج یافت. به هر انجام این آغازی بود از برای کارهای بعدی و دیگرگونیهایی که در دین زرتشتی حاصل می بایستی شد. مبدئی بود از برای سروده شدن و تألیف یشتها و بازگشت به دوران بغان پرستی پس از اصلاح و یکتاپرستی.
گروه نظامی در زمان هخامنشی به این ایزد رغبتی نشان داد و دین زرتشت کم کم از مسیر اصلیش منحرف می شد. البته اهورامزدا مهتر خدایی بود، اما با صفاتی که از برای مهر برمی شمردند، دیگر جایی از برایش جز یک یادکرد باقی نمی ماند. مهر ایزد روشنایی، بخشایشگر نعمت و فراوانی، نماد توانایی و پهلوانی و قهرمانی، ایزد پیمان دوستی و راستی و صفا و پاکی بود، مهر ایزد و خداوند دشتها و بوستانهای پهن، خدایگان و برآرنده ی سبزه ها، گیاهان، شکوفندگی و بالش دهنده ی درختها و برآرنده آبها از سنگها، پرورشگر چارپایان، ایزد تندرستی و نگاهدار آفریدگان اهورمزدا بود، مهر ایزدی رزمنده و توفنده بود، رزمجویی که حریف سرسختی از برای دیوان محسوب می شد، مبارز سرسخت دیو تاریکی بود که همواره دروغ، غفلت، جهل و سرما در جهان می پراکند، مهر تباه کننده ی دیوانی بود که دشمن ایرانیان بودند و دیوانی را که خشکسالی، ویرانی، ناپاکی و دروغ را سرپرستی داشتند نابود می کرد.
در روایات و ادبیات آنقدر پاکیها و امور خوب و نیکو را تحت سرپرستی مهر قرار داده اند که علت گرایش تمام طبقات مردم را بدان توضیح می دهد و باز می گوید که چگونه مذهبی جهانگیر شد و به هنگامی که مرد، چگونه تمامی باورها و آداب و رسوم ویژه ی خود را به ادیان و مذاهب دیگر به وام داد. از دین زرتشتی تا تصوف و عرفان اسلامی ایرانی و هر چه که از مذاهب و ادیان در میان این دو قطب گذشته و پدید آمده اند، از مهرپرستی عناصری به وام گرفته اند که تنها در صورت تحقیق روشن می شوند.
از زمان اردشیر اول به روشنی از مهر یاد می شود. داریوش می گفت اهورمزدا و دیگر بغان، و ارشیر از این دیگر بغان، پس از اهورامزدا بلافاصله مهر را یاد می کند. البته ممکن است روش خورشیدپرستی بابلی و مصری نیز در تجدید حیات مهر در زمان هخامنشیان بی تأثیر نبوده باشد. اما مهر ایزد خورشید نیست، بلکه در ادبیات اوستایی جدا از مهر که صفاتش ذکر شد، ایزد خورشیدی نیز داریم و قوانینی روشن هست که به هیچ وجه منظور از مهر خورشید نمی باشد. اما اندکی از زمان اردشیر اول نگذشت که توجهی به یک بغ بانو، یعنی آناهیتا جلب شد. آناهیتا Anahita را اغلب با آرته میس Artemis ایزدبانوی یونانی یکی می دانستند اما بعدها در فهم این بغ بانو انحطاطی رخ داد و او را با ایشتار Ishtar زن خدای بابلی، الهه ی عشق و شهوت و آفرودیته Aphrodite یونانی یا ونوس Venus مقایسه کردند. باری اردشیر دوم به این بغ بانو علاقه ای بسیار داشت.
روایت کلمنس آلکساندریوس
کلمنس آلکساندریوس klemens Alexandrius که از مورخان عیسوی بوده و در حدود سال دو سد و بیست میلادی وفات یافته، از بروسوس Brossus مورخ معروف کلدانی که در سده ی سوم پیش از میلاد می زیسته است روایت کرده که اردشیر دوم نخستین پادشاه هخامنشی بود که برای آفرودیته معبد بنا کرد (آنائی تیس Anaitis – آناهیتا Anahita) و تندیسه ی آن الهه را در نقاط مختلف چون شوش، همدان و بابل برای پرستش در معبدها نهاد و هم او بود که پرستش این الهه را به مردمان پارس و باختر آموخت.
این معنا را کتیبه هایی که یافت شده تصدیق می کنند و مشاهده می کنیم که برای نخستین بار اردشیر دوم از این الهه یاد کرده و وی را هم مقام اهورامزدا ذکر می کند. در کتیبه ی شوش این شاه از اهورامزدا و ناهید و مهر کمک می طلبد: «این آپادانا یعنی ایوان که داریوش نیای بزرگ من بنا نهاد، و در زمان نیای دیگرم اردشیر آتش گرفت، من به تأیید اورمزدا و آناهیتا و میثره دوباره ساختم، و اورمزدا و آناهیتا و میثره مرا از همه ی دشمنان نگهداری کنند.»
همچنین کتیبه ی دیگری بر پایه ی ستونی که از همدان یافته شده و در موزه ی انگلستان است، این شاه می گوید که: «این ایوان را من به خواست اهورمزدا، آناهیتا و میترا بنا کردم، امیدوارم که اهورمزدا و آناهیتا و میثره مرا از هر بلایی حفظ کرده و آنچه را که من بنا کرده ام از گزند ایام مصون دارند. آناهیتا نیز چون مهر از خدایان قدیم و باستانی آریایی است و بی شک وی نیز از جمله الهه گانی بوده است که در اصلاحات زرتشت از مسند خدایگانی به پایین کشیده شده بودند. به نظر می رسد در زمان هند - و ایرانیان پرستش عام داشته، چون در ریگ ودا Rig Veda از دو زن خدا به نامهای سینی والی Sinivali و سرس واتی Sarasvati یاد شده که شباهت بسیاری به آناهیتا دارند.
به نظر می رسد که پس از آنکه این بغ بانو نیز چون میثره/ میترا در زمان هخامنشیان به تجدید حیات پرداخت، از زمان اردشیر دوم پرستش و ستایشش به سایر قلمروهای شاهنشاهی نفوذ کرده باشد. و حتی در خارج از قلمروهای ایرانی نیز دارای اهمیت و موقعیت و مقامی گشته است، چون این بغ بانو نیز چون میثره آن قدر دارای مناصب و صفات بسیار نیکو بوده که در هر منطقه ای که داخل می شده، صفات و مناصب ایزدبانوی آن منطقه را نیز گرفته و مورد پرستش واقع می شده است.
پرستش آناهیتا
اما درباره ی آناهیتا Anahita که لفظا با پاک و بی آلایش معنی شود و هنگامی که با اردویسور Aredvi Sura که «اردوی» نام رودی می باشد ترکیب شده و به شکل «اردوی سوره اناهی ته» به کار می رود به مفهوم «رود نیرومند پاک» یا «چشمه زاینده ی پاک» به تعبیری درمی آید. اما آنچه که اساسی و مورد نظر است آنکه آناهیتا بغ بانوی بزرگ آبها است. نزد آریاییهای قدیم و همچنین ایرانیان تا دورانهای واپسین امپراتوریشان عناصر چهارگانه تقدیس شده و مورد احترام بوده اند.
در سراسر اوستا این معنا به وضوح به چشم می خورد. ایزد آذر مظهر و نمایانگاه آتش است و در سراسر اوستا از این عناصر با احترام و بزرگداشت یاد شده است. ایزد هوا، ویو Vayu نام دارد و «رام یشت» هر چند به نام ایزد رام نامگذاری شده، اما همه اش سخن از ایزد هوا است. از نگهبان و سرپرست زمین یا سپندارمذ نیز که یکی از شش امشاسپند است آگاهی داریم، و سرانجام اردویسوره آناهیتا، بغ بانوی بزرگ و سرپرست و ایزد آب، یعنی عنصری که پس از آتش از عناصر دیگر قابل احترامتر بوده می باشد. از بیست و یک یشت موجود، پنجمین آنها، یعنی آبان یشت، ستایشی است خاص بانو آناهیتا. البته در سایر بخشهای اوستا، چون خرده اوستا و یسنا نیز از این ایزدبانو یاد شده است، اما آنچه که مقام این بغبانو را بیان می کند، یشت پنجم می باشد.
پرستش اپم نپات
اما در اوستا از یک ایزد دیگر نیز یاد شده است به نام اپم نپات Apam Napat که در یک ریگ ودا نیز از وی یاد شده اما به عنوان یک خدای مذکر، و در یسناها و یشتها نیز از او یاد شده است، لیکن به عنوان یک ایزد موکل بر آب در برابر آناهیتا اهمیتی چندان ندارد. در صفحات گذشته، تحت عنوان آداب و رسوم پارسی یاد شد که آب تا چه اندازه نزد ایرانیان مقدس بوده است و هرودوت، مورخی که این چنین گزارشی را درباره ی تقدیس و احترام و بزرگداشت آب نزد ایرانیان می دهد، به نظر ناباور می رسد که گزارشش درباره ی خشایارشا و تنبیه آب به وسیله ی او درست باشد.
روش قربانی کردن پارسها برای آب
استرابو Strabo نیز درباره ی روش ایرانیان در پاکیزه نگاه داشتن آب همان گونه سخن می دارد، و چیزی که اضافه می کند روش قربانی کردن پارسها برای آب است. وی می گوید هنگامی که ایرانیان می خواهند برای ایزد آب قربانی کنند، در کنار چشمه، رود و یا جویبار و رهگذر آب؛ گودالی می کنند و با احتیاط تمام به گونه ای که آب به خون آلوده نشود، مراسم قربانی برای آب را انجام می دهند، و این موردی از فرایض مؤکده است که در شرایع مغان و کتاب وندیداد و سایر رساله های زمان ساسانیان و پس از آن نقل شده است.
معابدی که از برای ایزدبانو آناهیتا ساخته می شد بسیار مجلل، باشکوه و ثروتمند بوده است. آنچه که از روایات و گزارشهای باستان برمی آید، این آتشکده ها که به نام آناهیتا بوده اند بسیار با شکوه و شوکت بوده و حتی به گفته ی برخی از دانشمندان، بعضی از این معابد، چون معبد ناهید در همدان پیش از عهد هخامنشی، یعنی در زمان دومین شاه مادی، یعنی هووخشتر 625-575 پ- م بنا شده است. در ضمن شرح وقایع دوران اردشیر دوم آمده که کوروش برادر اردشیر دوم بر او شورید و سرانجام در نزدیکی بابل در حالی که پیروزی فرا رویش بود کشته شد. جزو اسیرانی که از سپاه کوروش گرفته شد، معشوقه ی یونانی او به نام آسپاسیا Aspasia جلب نظر می کرد.
به نظر می رسد که اردشیر سخت به این بانوی یونانی دلبسته بود اما از بیم مادرش که کوروش را بسیار عزیز می داشت، به جانب وی نمی رفت. سرانجام اردشیر هنگامی که داریوش پسرش را به جانشینی برگزید، مطابق با رسم معهود می بایست اولین خواهش ولیعهد را برآورد سازد، و داریوش نیز که دوستدار آسپاسیا بود، معشوقه ی عمویش را از پدر درخواست کرد. مطابق با این جریان که پلوتارک Plotarchos از کته سیاس Ktesias نقل می کند، اردشیر در ظاهر خواهش فرزند و ولیعهد را قبول می کند لیکن در واقع از این جریان ناراضی به نظر می رسد و اندکی نمی گذارد که آسپاسیا را به همدان می فرستد تا در معبد آناهیتا راهبه گشته و به پارسایی تا پایان عمر زندگی نماید.
در اینجا نشانه هایی از آنچه که بعد میان مسیحیان رایج شد، ملاحظه می شود، و چون آسپاسیا که معشوقش کشته شده بود و به این جهت دچار شکست و ناکامی گشته بود و درخواست خودش ترک دنیا کرده و به معبد ناهید رفته بود. به احتمال قوی می توان منشأ این چنین روشی را از یونان دانست. به هر انجام ولیعهد که از این عمل پدر به خشم آمده بود، قصد جان پدر را می کند، اما نقشه اش بی انجام مانده و به فرمان پدر به قتل می رسد.
پلی نیوس Plynius مورخ نامی سده ی دوم پیش از میلاد از عظمت و شوکت این معبد، ضمن وصف همدان سخن بسیار می گوید. درهایی که تمام از چوبهای سدر و سرو بوده و جملگی با رویه هایی از طلا پوشیده شده بوده، بامی که از نقره پوشش داشته و چون خورشید درخشان بوده است و بسیاری دیگر از توصیفات، عظمت ثروتی را که در این معبد گرد آمده بوده و در زمان حمله ی اسکندر به تاراج رفته است بیان می کند. پس از معبد همدان، بایستی از معبدی دیگر در شوش یاد کرد. به گفته ی پلی نیوس Plinius در این معبد تندیسه ای بسیار سنگین از ایزدبانو آناهیتا قرار داشته که از طلای خالص ساخته شده بوده است و به هنگامی که جنگی میان آنتونیوس Antonius سردار رومی و اشک پانزدهم یا فرهاد چهارم «37- 2- پ. م» درگیر می شود. تندیسه ی پر بهای ناهید به تاراج می رود. ادامه ی این ماجرا تا آخر عهد ساسانی گسترش پیدا می کند، یعنی پرستش و احترام یا بزرگداشت این ایزدبانوی اوستایی بسیار دیرپایی داشته است.
منـابـع
هاشم رضی- تاریخ ادیان- بخش دین زرتشت
گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران- انتشارات آگاهان دیده- 1377
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها