مقایسه ادیان ایرانی با هند و ایرانی و بین النهرینی
فارسی 8241 نمایش |مقایسه دین ایرانی نخستین با دین هند و ایرانی نخستین
1. اساس تقسیم خدایان آریایی به سه طبقه فرو ریخته است، و اهورامزدا خود مظهر همه قدرت های سه گانه است.
2. دیگر ایزدان از اهمیت بسیار شایان گذشته فروافتاده اند، ولی بعدا برخی از آنان، چون مهر و آناهید، قدرتی بسیار عظیم پیدا می کنند، و هر سه خویشکاری اجتماعی را شخصا به عهده می گیرند و در قدرت به اهوره مزدا نزدیک می شوند. در دوره اوستای نو بسیاری خدایان آریایی باز می گردند و برخی به کلی تحول یافته اند، مانند ویو (vayu).
3. ورونه از قدرت افتاده است و خدای پرقدرت تازه ای که مظهر خرد بوده، جانشین او شده است. در این رابطه و در بسیاری رابطه های دیگر، اهوره مزدا با خدای بین النهرینی انکی سومری قدیم که در برابر اآ (Ea) در دین بابلی هزاره نخست پیش از مسیح است، همانندی بیشتر دارد تا با هر خدای هند و ایرانی نخستین.
4. وجود هفت امشاسپند تو بعد، هفت کماله دیو، با تقدس عظیم عدد هفت در آسیای غربی و گروه های هفت گانه خدایان و دیوانشان قرابت دارد.
5. مظهر خویشکاری های سه طبقه بودن مهر و ناهید نیز در اوستای نو و کتیبه های متاخر سخت غیر آریایی و بین النهرینی به نظر می رسد.
6. وجود ارته/ اشه و اهمیت آن در دین آریایی نخستین و دین های ایرانی مشترک است، ولی دروغ در دین های ایرانی از اهمیت ویژه ای بهره مند گشته است که در ادبیات ودایی کهن بدان اهمیت نیست، و رشد مفهوم آن و تقابل آن با ارته می رساند که امری بعدی و ایرانی است.
7. با این همه، وجود نام های بسیاری خدایان در هر دو دین مشترک است. شباهت های زیاد آیینی نیز در هر دو دین دیده می شود. در واقع، دین های ایرانی معرف تلفیق میان دین آریایی نخستین و دین یا دین های بومی نجد ایران و بین النهرین است.
8. تقسیم قدرت میان دو نیروی متقابل و دشمن (یعنی خدایان و دیوان) غیر آریایی به نظر می رسد و با ساخت های بین النهرینی نزدیک است.
مقایسه دین های زردشتی و کتیبه ای با دین های بین النهرینی
اهوره مزدا شخصیتی بسیار نزدیک با انکی سومری در اعصار باستانی بین النهرین و برابر بابلی آن، اآ، دارد. هر دو خدای خرد، هر دو آفریننده هستی، هر دو مظهر داوری و دادگری و هر دو یاری رساننده به امر تولید و هر دو فرمانروایند.
1. محتملا ایرانی ها اهوره مزدا را از روی نمونه بین النهرینی نساخته اند، زیرا در هزاره نخست که ایرانی ها با بین النهرین همسایه شدند، در آنجا دیگر نه اآ، بلکه مردوخ خدای بزرگ بوده که جنگاورتر از اهوره مزدا بود و هر چند خردمند به شمار می آمد، نامش برابر خرد نبود. باید باور داشت که در نجد ایران دست کم از اواخر هزاره دوم و شاید خیلی پیش از آن، خدایی برابر انکی سومری مورد پرستش بوده است و بومیان ایران با آن خدای بزرگ و آفریننده و فرمانروا آشنا بوده اند.
2. به سبب همسایگی با بین النهرین، از هزاره دوم پیش از میلاد، ترکیب مردوخ- ایشتر که از قدرتی فائقه بهره مند بود، به نجد ایران راه می یابد. اما در دین گاهانی و هخامنشی، که دین های درباری بودند و طبعا حافظ سنت های کهن تر، این ترکیب نمی تواند جانشین اهوره مزدا شود، ولی در دوره بعد، یعنی در دوره اوستای نو کتیبه های متاخر، به تلفیق با آن نایل می شود. جالب توجه این که اآ در بین النهرین نیز پدر مردوخ و ایشتر است، و هر چند در عصر اقتدار مردوخ، اآ دیگر از عظمت گذشته چندان بهره ای ندارد، اما، به هر حال، گونه ای تثلیث میان او و مردوخ و ایشتر موجود است. در کتیبه های متاخر نیز این قدرت سه گانه که در اوستای نو به نوعی تثلیث تبدیل می شود، دیده می شود.
3. ایزد تیشتر (tištar) مطلقا ترکیبی از آسیای غربی و مصر است. او به عنوان ستاره تیشتر (شعرای یمانی) که در آغاز تابستان ظهور می کند و باران آور است، شخصیتی مصری دارد و با (Toth) مصری یکی است.اما اسطوره نبرد او با دیو خشکی، شکست مقدماتی و پیروزی نهایی او بر دیو خشکی دقیقا برابر اسطوره های خدایان باران آور و برکت بخشنده آسیای غربی است.
4. دوگانه پرستی ایرانی که پیشینه ای در اسطوره های آریایی نخستین ندارد، در دوره گاهانی به ساختار جهان خدایان و دیوان آسیای غربی بسیار همانند است که از خدا- پدری نخستین، دو گروه دیوان و خدایان پدید می آیند. نمونه بارز آن را در بین النهرین در تمدن سومری، بابلی و آشوری دیدیم. نمونه دیگر آن در اساطیر یونانی که زیر تاثیر آسیای غربی است، دیده می شود. البته باید یادآوری کرد که دوگانه پرستی ایرانی از مرزهای دوگانه پرستی آسیای غربی فراتر می رود و به صورت یک جهان بینی ویژه و یک برداشت فلسفی یا عرفانی از جهان در می آید، که در بین النهرین چیزی بدان ژرفایی و عظمت نیست.
در دوره اوستای نو، این دوگانه پرستی به یک معنا منطقی تر می شود، یعنی خدا- پدر نخستین را حذف می کنند و هیچ نسبتی و پیوندی میان دو جهان خیر و شر قایل نمی شوند و تنها تضادی اصلاح ناپذیر باز می ماند؛ و وحدتی در فراز این تضاد، چنان که در گاهان دیده می شود، وجود ندارد. بعدا، در آیین زروان تثلیث اورمزد (اهوره مزدا) ـ سپندمینو - اهریمن در گاهان، در واقع، جانشین تثلیث زروان و دو نیروی خیر و شر شده است. ضمنا باید به یاد داشت که در دوره های میانه و واپسین فرهنگ ودایی در هند نیز، زیر تاثیر فرهنگ آسیای غربی، چیزی همانند تحول دوگانه پرستی ایرانی رخ می دهد. در آنجا دو گروه خدایان (اسوره ها و دیوه ها) به دو گروه ضد خدایان و خدایان تبدیل می شوند که هر دو گروه از پدر نخستین، از پرجاپتی، پدید می آیند. تنها تفاوت این است که در ایران، اهوره ها خدایانند و دئیوه ها دیوان و در هند اسوره ها دیوانند و دیوه ها خدایان. اما برداشت های دوگانه پرستی در هند در همین حدود می ماند و رشد ویژه ای را که در این زمینه در ایران می توان دید، در دره سند مشاهده نمی توان کرد.
5. در کتیبه های زرتشتی نیز، در هر دو مرحله، به نوعی آیین دو بن بر می خوریم که ظاهرا همانند دوگانه پرستی اوستای نو است. هر چند اطلاعات کتیبه ای وسیع و کافی نیست، ولی می توان استنباط کرد که دو جهان خدایان (بغان) و دیوان وجود دارد. جهان خدایان از سروری آفریننده و فرمانروا چون اهوره مزدا بهره مند است، اما جهان دیوان دارای سروری حاکم برخود نیست. اعتقاد به وجود چنین سروری، محتملا، با دین زردشت شروع می شود، و جالب توجه آن است که در فرهنگ دوگانه پرستی ایرانی که دقیقا در پی ایجاد تقابل و تناظر در جهان خدایان و دشمنان خدایان بود، چنان جای چنین سروری در جهان دیوان و نیروهای شر خالی بود، که تصور وجود اهریمن در راس چنین جهانی شتابناک و گسترده جای افتاد و نه تنها در دین های ایرانی (زردشتی، زروانی، مانوی و مزدکی) به مسئله ای اساسی تبدیل شد، بلکه در اندیشه دینی آسیای غربی بعد از خود نیز تاثیر گذارد و مفهوم شیطان با همه قدرت خود در تفکر بعدی آسیای غربی راه یافت.
منـابـع
مهرداد بهار- ادیان آسیایی- صفحه 49-53
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها