اندیشه های دینی مهاتما گاندی (دین هندوئی)
فارسی 5827 نمایش |اعتقاد گاندی به وحدت مطلق خدا و وحدت انسانیت
مهاتما گاندی به وحدت مطلق خدا و به تبع آن وحدت انسانیت اعتقاد داشت و اظهار می داشت: «من به ادویته معتقدم. به وحدت اساسی انسان و به تبع آن وحدت همه زندگان باور دارم و معتقدم که اگر یک فرد از نظر روحی رشد کند، همۀ جهان خواهد بالید اگر یک فرد سقوط نماید، کل جهان ساقط خواهد شد». گاندی وجود نامها و صور بی شمار را برای خداوند، دلیل ب ینامی و بی صورتی در شکل مطلق آن می شمرد و بهترین نام را برای او "حقیقت" می دانست. وی عبارت «حقیقت خداست» را جامع تر از «خدا حقیقت است» شمرد، زیرا بر آن باور بود که در این صورت ملحدان نیز که به شیوۀ خود به دنبال حقیقت می گردند، در زمرۀ جویندگان حقیقت قرار می گیرند. وی با مقایسه مفهوم کلمۀ «لا اله الا الله» در اسلام، با آنچه در فلسفه هندوئی در مورد برهمن به عنوان وجود مطرح شده است چنین نتیجه گرفت که تنها خدا وجود دارد.
ایمان در نظر گاندی
ایمان گاندی به خداوند ایمانی صرفا عقلانی و قابل اثبات با استدلالهای خشک عقلی نبود. او به خدا از آن جهت ایمان داشت که وجودش را در قلب خویش احساس می کرد و معتقد بود که همان گونه که محبت مادر نسبت به فرزند بی نیاز از اثبات عقلانی است، وجود خداوند نیز با عقل اثبات ناپذیر است و همانگونه که محبت مادر توسط طفل تجربه می شود، وجود خدا نیز تجربه می شود. نیروی ایمان از نظر او نیروئی بسیار عظیم است که آدمی را از میان امواج سهمگین طوفانهای زندگی می رهاند و موجب بیداری و آگاهی باطنی شخص می شود. بگونه ای که از ثروتهای روحانی سرشار می گردد. از نظر گاندی ایمان زنده به خدا بزرگترین سرگردانی های زندگی را برطرف می کند.
نیاز انسان متجدد به ایمان از نظر گاندی
وی با انتقاد از کسانی که انسان متجدد را بی نیاز از ایمان می دانند و معتقدند که نوع برتری از زندگی بدون نیاز به ایمان ممکن است، می نویسد: «امروزه بیرون راندن کامل خدا از صحنۀ زندگی و پافشاری بر اینکه رسیدن به نوع عالی ای از زندگی، بدون ایمان زنده به خدای زنده ممکن است، رائج شده است. تجربه شخصی ام مرا به این معرفت رسانده است که دستیابی به کمال نهائی حیات، بدون ایمانی استوار به قانون زندگی ممکن نیست. انسان بدون ایمان همچون قطره ای که از اقیانوس بیرون افتاده باشد، محکوم به فناست و هر قطره که در اقیانوس قرار دارد، در عظمت آن شریک است». وی معتقد است که جهان بدون ایمان حتی لحظه ای ارزش ندارد و ایمان نسبت به پیامبران و اوتاره ها که در اعصار دور زندگی کرده اند، خرافه ای بیهوده نیست، بلکه ناشی از یک میل روحانی باطنی است.
مطلق گرائی در عقلانیت از نظر گاندی
گاندی مطلق گرائی در عقلانیت را نوعی بت پرستی جدید برشمرده و می نویسد: «مکتب عقل گرائی آنجا که خود را قادر مطلق می داند، جانوری وحشتناک می شود. صفت قادر مطلق برای عقل و عقلانیت بدتر از بت پرستی و پرستش سنگ و درخت است. دعوای من برای سرکوبی عقل نیست، بلکه برای آن است که آن را پاک و ناب گردانم».
دین هندوئی از نظر گاندی
موضع گاندی نسبت به دین هندوئی، موضع مصلحی دینی بود. وی جنبه هائی از این دین را که با اصول مسلم وجدان، عقل و اخلاق مخالف است، نقد و طرد می کرد و جنبه های مثبت و موافق آن را می پذیرفت. از نظر گاندی مهمترین ویژگی دین هندوئی که آن را از سایر ادیان متمایز می سازد، رواداری و تسامح آن با پیروان سایر ادیان است. او در این باره می نویسد: «رهائی دین هندوئی از جز ماندیشی به آن جذابیتی خاص بخشیده است که دیندار را به تعالی های فوق العاده ای از خودشناسی می رساند. این خصلت نه تنها دیندار را به احترام به سایر ادیان وا می دارد، بلکه به شخص امکان می دهد که عناصر خوب ایمان های دیگر را نیز جذب و هضم نماید. دین هندوئی نه تنها به وحدت زندگی انسانها معتقد است، بلکه به وحدت کل حیات باور دارد و تقدس گاو در آن نیز از همین روست».
جهان شمولی دین هندوئی در نظر گاندی
گاندی به جهان شمولی دین هندوئی اعتقاد داشت و در این باره به سخن ویاسه استناد می جست که معتقد بود هر آنچه در دیگر ادیان وجود دارد، اغلب در دین هندوئی یافت می شود و هرچه در دین هندوئی وجود ندارد، یا غیر ضروری است یا غیر واقعی. وی به دلیل تسامح دینی موجود در دین هندوئی و همچنین به جهت ظرفیت بالای آن در جذب تعالیم دیگر پیامبران، بر خود می بالید که یک هندو است.
دین هندوئی، دین فاقد برنامه برای تغییر دین دیگران
به نظر او دین هندوئی فاقد برنامه ای برای تغییر دین دیگران است و آنچه در نهضت تبلیغی آریا سمج دیده می شد را تقلیدی ناقص از برنامۀ تبلیغات مسیحی می دانست. وی از ناسزاگوئی آریا سمج ها به پیروان دیگر ادیان ناخشنود بود و باور داشت که همه ادیان کم و بیش حقیقت دارند، چرا که همه آنها از خدا نشأت می گیرند، اما همه تحت تأثیر دخالت انسان، ناقص می نمایند. از نظر او دین هندوئی در زندگی شخصی قابل توصیف و تعبیر است، نه به وسیله بیان و تبلیغ. بنابراین یک هندوئی حقیقی بی نیاز از تبلیغ است و به طور طبیعی خود، تبلیغ خود خواهد بود. وی حتی خود را نیز جز از طریق زندگی عملی اش شایسته تفسیر دین هندوئی نمی دانست. گاندی بر آن باور بود که تنها علم محض نسبت به وداها نمی تواند معلمان روحانی هندوئی بپرورد و اگر چنین بود، ماکس مولر باید یکی از روحانیان بزرگ می شد. در حالی که میلیونها گرسنه در هند وجود دارند، یک برهمن نمی تواند آسوده خاطر به تعلیم وداها بپردازد. از همین رو، نزد او ریسندگی از بسیاری اعمال دینی بالاتر بود و اعتقاد داشت که این عمل پیروان تمام فرقه ها را تعالی می بخشد، زیرا نزد او چرخ نخ ریسی همسنگ ذکر و تسبیح و تلاوت متون مقدس بود.
علت ضعف و انحطاط دین هندوئی از نظر گاندی
وی علت ضعف و انحطاط دین هندوئی را خستگی و واماندگی آن در جستجوی حقیقت و عدم خشونت می دانست و معتقد بود که به محض آن که این واماندگی از میان برود، دین هندوئی با درخششی بی نظیر خواهد شکفت. او علیرغم پذیرش نظام طبقاتی کاست، هرگز وجود طبقه نجس در دین هندوئی را نپذیرفت و آن را یک ناهنجاری و لکه ننگی بر دامان دین هندوئی که در قاموس عقل و عشق نفرت انگیز است، می دانست. از نظر او دینی که بر محبت و پرستش گاو تأکید می ورزد، نمی تواند تحریم های غیرانسانی را در وجودهای انسانی تحمل کند. گاندی در طول عمر خود به قصد آن که پیام منابع دینی هندوئی را از طریق عمل به تعالیمشان درک نماید، این متون را به دقت مطالعه نمود. او خاطرنشان می کرد که گرچه متون دینی وداها و اوپانیشادها را خوانده است، اما در این متون همچون دانشمندان، ژرف اندیشی عالمانه نکرده است بلکه، همچون یک هندو آنها را از سر شوق و برای عمل خوانده و روح حقیقت را در آنها به دست آورده و دریافته است.
مناسک ظاهری دین هندوئی در نظر گاندی
گاندی مناسک ظاهری دین هندوئی را فاقد ارزش ذاتی می شمرد و بر آن باور بود که جوهر واقعی دین آن است که انسان تشخیص دهد که خدا در نهاد اوست و اگر بشر خدا را خدمت و پرستش کند، خدا نیز به او نزدیکتر می شود و شخص را علو حال می بخشد. او باور داشت که زرق و برق ظاهری دین در مقایسه با جستجوی باطنی حقیقت، امری غیرضروری است. وی در باب مهم ترین معتقدات هندوئی خود نوشت: «من خودم را از آن رو سنه تنه می خوانم که به وادها، اوپنیشادها، پورانه ها و همۀ متون مقدس هندوئی عقیده دارم و از این رو به اوتاره و تناسخ معتقدم. من به ورنا شرمه دهرمه به معنی دقیق ودائی آن، نه به معنی عامیانه و خام فعلی عقیده دارم. حرمت گاو نیز، نه به صورت عامیانه، بلکه به معنی حقیقی آن مورد اعتقاد من است». گاندی ادیان بودائی و جاینی را نیز از دین هندوئی جدا نمی دانست و به بسیاری از تعالیم آنها عملا پایبند بود. از نظر او دینداری وراثتی، به ویژه آنجا که با اخلاق و رشد روحی سازگار نباشد مردود است.
اهیمسا یا عدم خشونت در نظر گاندی
یکی از معتقدات هندوئی گاندی اهیمسا یا عدم خشونت بود که وی آن را محوری ترین ویژگی آئین هندوئی می دانست، ویژگی که موجب شده تا این دین در طول حیات چند هزار سالۀ خود با سایر ادیان در تعامل و تساهل بی مانند به سر برد و در برخی موارد آنها را جذب و هضم نماید. واژه اهیمسا در زبان سنسکریت از دو بخش a و himsā ترکیب یافته است. a از ادات نفی، و himsā به معنی آزار است و ترکیب آن دو به معنی بی آزاری و پرهیز از اعمال زور و خشونت می باشد. ویاسه، اهیمسا را به معنی عدم ظلم به همۀ موجودات در هر جا و به هر وسیله دانسته است. اهیمسا در دین هندوئی مبنای پرهیزکاری های دیگر است و سایر منهیات برای تحقق یافتن این اصل ممتاز اخلاقی وضع گردیده اند، چندان که گفته اندکه شخص برهمن هرچه بیشتر زهد و تقوی بورزد، به همان اندازه از منشاء آزار که غفلت است، روی می گرداند و اصل عدم آزار را روسفید می سازد. اهیمسا اولین بار به عنوان ارزشی اخلاقی در چهاندوگیه اوپانیشاد به معنای خویشتنداری و فداکاری آمده است. بعدها در یوگه سوتره بر آن به عنوان عهدی برای کسانی که تمرینات یوگه را به کار می بستند، تأکید گردید و در قرن ششم قبل از میلاد در تعلیمات بودا و مهاویره اهمیت یافت. در دین جاینی عمل به اهیمسا بر عشق و محبت نسبت به همۀ موجودات زنده استوار است. اهیمسا همۀ فعالیت های اندیشه و سخن و بدن را در بر می گیرد و شخص باید از همۀ صور آزار به دیگران چه به وسیله فعالی تهای جسمانی و چه در سخن گفتن و چه در اندیشیدن بپرهیزد. صرف اندیشۀ آزردن دیگران مثل عمل آزردن موجب گناه است. حتی از نظر اخلاقیون جاینی شخص باید از آزار غیرمستقیم نیز بپرهیزد.
دیدگاه مارگارت چترجی
مارگارت چترجی در باب درک مهاتما گاندی از مفهوم اهیمسا، به برداشت مثبت او از محتوای آن اشاره کرده و می نویسد: «واژه های سنسکریتی که با a شروع می شوند در ورای شکل گرامری منفی ظاهری خود معنائی مثبت دارند. به همین سبب گاندی نیز لازم می دانست که این معنای مثبت را از دل آن بیرون کشد. از این رو می گفت که اهیمسا در شکل مثبت خود به معنی والاترین عشق و عظیم ترین محب است و اگر من پیرو اهیمسا هستم، باید دشمن خود و فرد غریبه را همچون فرزند خطاکارم دوست بدارم».
تأثیر گاندی از آئین های جاینی، بودائی و هندوئی
عقیده به اهیمسا در اندیشۀ گاندی به شدت متأثر از آئین های جاینی، بودائی و هندوئی، به ویژه تعالیم گیتا و یوگه سوتره بوده است و همچنان که هدف نهائی در این سه مکتب رسیدن به کمال اهیمسا است، محوری ترین آرمان گاندی نیز رسیدن به کمال اهیمسا در همۀ جنبه های زندگی انسان بوده است. وی اولین تأثیرات اهیمسا را بر خود، در دوره اقامت در آفریقای جنوبی می دانست که موجب گردید وی در اندیشه و سخن گفتن خود مراقبت بیشتری نماید و از دشنام دادن به دشمنان احساس رنج و ناراحتی کند. از نظر گاندی آزار نرساندن آشکار به زندگان، کمترین درجۀ اهیمسا است و مراتب بالاتر آن دوری از آزار و موجودات زنده با اندیشۀ بد، بی حوصلگی و شتابزدگی بی مورد، نفرت و آرزوی بد برای دیگران می باشد. وی حتی احتکار آنچه را که جهان به آن نیاز دارد نیز خلاف اهیمسا می شمرد.
خشونت از نظر گاندی
به عقیدۀ گاندی، اهیمسا قاعد های فوق طاقت مردم و تنها ویژۀ ریشی ها و اولیاء نیست، بلکه قانونی است که برای عموم مردم قابل اجرا است. چنانکه خشونت قانون جانوران است، اهیمسا قانون نوع انسان است. رفعت مقام آدمی مستلزم اطلاعات از قانونی برتر است، تا روح او را نیرومند سازد. انسان به مثابۀ یک حیوان، خشن، و به مثابۀ یک روح، عاری از خشونت است. لحظه ای که آدمی از روحی که در اوست آگاه شود، دیگر نمی تواند خشن باقی بماند و به همین دلیل است که پیامبران و اوتاره ها درس حقیقت، همدلی، برادری و عدالت را که همگی صفات اهیمسا هستند، به ما آموخته اند.
رابطه اهیمسا با حقیقت از نظر گاندی
گاندی رابطه اهیمسا با حقیقت را رابطۀ وسیله با هدف می دانست. وی جستجوی حقیقت را بدون اهیمسا ناممکن می شمرد و بر آن باور بود که حقیقت و اهیمسا چنان درهم تنیده اند که جدا کردن و تجزیه آنها حقیقتا غیر ممکن است. آنها همانند دو روی یک سکه، یا به عبارت بهتر همانند دو روی یک قرص فلزی صاف و بی نقش اند که کسی نمی تواند پشت و روی آن را تشخیص دهد. اهیمسا وسیله، و حقیقت هدف است و وسیله برای آنکه وسیله باشد، باید در دسترس باشد و از همین رو اهیمسا عالی ترین وظیفۀ آدمی است و اگر انسان وسائل را به دقت انتخاب نماید، دیر یا زود به هدف خواهد رسید.
رابطه اهیمسا با شجاعت از نظرگاندی
وی بر آن بود که شجاعت نیز با اهیمسا رابطه ای مستقیم دارد و اگر شخص به کمال بی باکی برسد، می تواند به کمال اهیمسا و عدم خشونت نیز دست یابد. به تعبیر او عدم خشونت نه فرزند بزدلی، بلکه فرزند دلیری است.
(ادامه دارد ...).
منـابـع
رامین جهان بگلو- گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت- ترجمه هادی اسماعیل زاده- تهران- نشر نی- چاپ دوم- 1382
داریوش شایگان- ادیان و مکتبهای فلسفی هند- جلد 2- تهران- انتشارات امیرکبیر- چاپ چهارم- 1375
خجسته کیا- مهاتما گاندی در جستجوی حقیقت- تهران- نشر مرکز- چاپ اول- 1372
جورج وودکاک- گاندی- ترجمه محمود تفضلی- تهران- انتشارات خوارزمی- چاپ اول- 1363
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها