عرفان در یهودیت
فارسی 7211 نمایش |عرفان
عرفان یا تصوف در ادیان واکنشی به شریعت و تعقل (فقه و فلسفه) است. عرفان از ذوق بر می خیزد، قابل نفی یا اثبات نیست و با هنر رابطه ای تنگاتنگ دارد. عرفان همچون آتش لطیف است و هر چیز را به کام خود می کشد و به جلو می رود. ادیان هند و خاور دور سراسر عرفانی اند و در عصر ما با اندکی تبلیغ، بسیاری از مردم آمریکا و اروپا را به سوی خود کشیده اند.
عرفان در آغاز یهودیت
در قرون پس از بازسازی معبد دوم و با پایان یافتن دوره نبوت، یهودیان به تأمل درباره ماهیت خداوند و ارتباط او با جهان پرداختند. دیدگاه های آنان در کتب مقدس رسمی و غیر رسمی موجود است. در دوران پراکندگی یهود پس از اسارت بابلی، متفکران یهودی مانند فیلون با تأمل درباره خدا و ارتباط او با جهان دیدگاه هایی ارائه دادند. برخی از این دیدگاه ها و عقاید به موازات عقاید رایج آن زمان و متأثر از آنها بود، مثلا فیلون جهان مادی را شرمی دانست و می گفت، چون خداوند خیر محض است، مستقیما دست اندر کار خلقت نیست، بلکه از طریق نیروها و واسطه هایی با گیتی در ارتباط است. عرفان و علوم اعلای یهودی قبالا (یعنی مقبول) نامیده می شود.
ریشه های عرفان یهودی در کتاب مقدس وجود دارد. در تجارب پیامبران عبری، عنصر عرفانی وجود داشته است. بعدها، در دین یهود، جنبش عرفانی خاصی به ظهور رسید که کمال آن در قبالای میانه مشهود است. آغازین تاریخ این جنبش مبهم و نامعلوم است، اما آثار آن در متون مکاشفه ای و در تعالیم و تجارب برخی از ربی ها و در میان اسنی ها موجود است. عرفان یهودی مکتبی زایا و بارور است و در حیات معنوی بنی اسرائیل بسیار تأثیر داشته و دارد. آثاری در این باب یافت می شود که از همه مهمتر کتابی است به نام زوهر (یعنی درخشان). درباره مؤلف واقعی این کتاب سخن بسیار است. در دانش قبالا پیرامون عرش الهی، اسم اعظم، حوادث آخرالزمان، ظهور مسیحا، رجعت و قیامت بسیار بحث می شود. در این فن، علم حروف نقش مهمی را بر عهده دارد.
تأثیرات عرفان یهودی از دیگر ادیان
برخی از محققان معتقدند که ایران باستان و تفکر دینی آن دوره، در شکل گیری فلسفه یونان مؤثر بوده است. حتی گفته می شود که در زمان امپراتوری هخامنشیان، فیلسوف های معروفی از یونان شاگردان مغان ایرانی بوده اند. پس از فتح آسیا توسط اسکندر، ایران جزو قلمرو یونانی شد؛ از این دوره دوران هلنیستی آغاز می گردد. در دوران هلنیستی، افکار مصری، بابلی، یهودی و ایرانی با هم ممزوج گردید. بدین ترتیب، ملاحظه می گردد که این افکار پیش از مسیحیت در حوزه مدیترانه و نواحی شرقی مدیترانه وجود داشته است.
جریان گنوسی هم یکی از این جریان ها و حاصل همین اختلاط افکار بوده است. عده ای برآنند که گنوسی های نخستین، یهودیان بدعت گذاری بودند که از یهودیت ارتدوکس کناره گرفته بودند. با همه این ها، خاستگاه این دو جریان در ظلمات ایام پوشیده مانده است. دانشمندان درباره تأثیراتی که شکل های نخستین عرفان یهودی از دیگران پذیرفته است، نظرهای متفاوتی را ابراز کرده اند. برخی مانند راتیزن اشتاین و ویدن بر تأثیر ایران تأکید می کنند. برخی یونان را مؤثر می دانند. بسیاری از متخصصان مکتب گنوسی سه قرن نخست تاریخ مسیحی، آن را اساسا پدیده ای هلنیستی می دانند که برخی جنبه های آن در انجمن های یهودی خصوصا در فرقه های بدعت گذار یهودی ظاهر شد. در این میان، موقعیت فیلون اسکندرانی و رابطه اش با یهودیان فلسطین را نباید از نظر دور داشت. به هر حال، ریشه های عرفان یهودی را باید در جریان های عرفانی موجود در میان یهودیان فلسطین و مصر هنگام ظهور مسیحیت جستجو کرد. این جریان ها به تاریخ ادیان ترکیبی و هلنی مربوط است. اما با همه این وجود با این که عرفان یهودی از عناصر هلنیستی و یونانی و ایرانی متأثر بوده است، اتکای آن بر سنت یهودی را نباید از نظر دور داشت.
تأثیر عرفان یهودی از هلنیسم یونان
پس از قرن سوم قبل از میلاد یهودیان با هلنیسم آشنا شدند. نخستین محصول این آشنایی، ترجمه یونانی کتاب مقدس، موسوم به سبعینی بود. در عرصه فلسفه، فلسفه های رواقی و افلاطونی تأثیر به سزایی بر یهودیت داشتند. خدای افلاطونی به خدای خالق یهودی بسیار نزدیک بود. این در حالی بود که مکتب رواقی به یهودیت این مجال را می داد که قوانین تورات را با قوانین جهان یکی بداند؛ قانونی که هم بر طبیعت و هم بر زندگی انسان حاکم است. خداوند نخستین قانون را به عنوان قانون تکوینی و دومین را به عنوان قانون تشریعی، که تورات است، اندیشید.
این ایده را Aristobulus، یهودی اسکندرانی، در اواسط قرن دوم قبل از میلاد در تفسیر اسفار خمسه به کار برد، سپس فیلون یهودی آن را تکمیل کرد.، مدتی بعد حکمت مطرح شده در امثال سلیمان همان تورات تلقی شد و سپس ربی ها گفتند که تورات ابزاری بوده که خداوند از طریق آن جهان را خلق نموده است. انسان شناسی یهود به وضوح متأثر از هلنیسم بود. پیشتر، در میان بنی اسرائیل وجود روح به عنوان اصلی اساسی و مستقل از بدن مطرح نبود، اما شواهدی وجود دارد که نشان دهنده وجود تصور روح مستقل از جسم در میان ربی ها است.
مثلا در سنهدرین 91 مربوط به قرن دوم مسیحی آمده است که آنتونیوس از ربی پرسید، چه وقت روح به جسم وارد می شود؟ در شروع لقاح یا در دوره جنینی؟ وی در پاسخ گفت: در هنگام تشکیل جنین، اما آنتونیوس اعتراض کرد که آیا بدون نمک هیچ گوشتی سه روز سالم می ماند؟ ربی گفت که آنتونیوس وی را در این موضوع مجاب کرده است. شولم می گوید در این که خاستگاه ادبیات مکاشفه ای، فریسیان و پیروانشان بوده اند یا اسنی ها، توافق نظر وجود ندارد. شاید هر دو حدس صحیح باشد، اما از یوسیفوس نقل است که اسنی ها ادبیاتی با محتوای سحری و فرشته شناسانه داشته اند.
در میان فرقه قمران چنین اندیشه هایی وجود داشته است. آنان کتاب اصلی اخنوخ عبری و آرامی را در اختیار داشته اند. سنت مکاشفه ای در دوران تنائیم و آموراییم به یهودیت ربانی راه یافت. کتاب اخنوخ بر مکاشفه آخرالزمان و ساختار عالم پنهان، یعنی آسمان، باغ عدن، جهنم، فرشتگان، ارواح شریر و جز آنها استوار است. مکاشفه های مربوط به عالم عرش شکوه و ساکنان آن ظاهرا با اسرار عجیب خداوند، مذکور در طومارهای بحرمیت یکی است.
بدون شک کتاب اخنوخ از کتاب های تأثیرگذار بر ادبیات و سنت های بعدی مربوط به معسه برشیت و معسه مرکبه بوده است. نگارندگان مکتوبات مکاشفاتی هویت خود را در پشت شخصیت های کتاب مقدس مانند اخنوخ، نوح، ابراهیم، موسی، باروخ، دانیال، عزرا و ویگلن مخفی می کنند. این اختفای ارادی تعیین وضع و حال اجتماعی و تاریخی نگارندگان آثار مکاشفه ای را مشکل کرده است. تمایل به زهد، که در آخرین بخش کتاب اخنوخ آمده و راهی برای آماده سازی و دریافت کشف و شهود است، به اسنی ها و حلقه عرفای مرکبه که بعدا ظاهر شدند، راه یافت. این زهد گرایی از آغاز با مخالفت ها و آزار و اذیت هایی مواجه شد. رموز عالم عرش همراه با مکاشفه شکوه خدا در سنت باطنی یهود، مشابه مکاشفات قلمرو الهی آیین گنوسی است. وصف عالم عرش و صعود به آن، که در کتاب اخنوخ آمده و بعدا در کتاب عرفای مرکبه تصویر شده، هم بدین گونه است.
از میشنا و تلمود هم معلوم است که در قرن اول مسیحی، سنت های عرفانی در میان یهودیان وجود داشته، اما سعی در اختفای آنها بوده است. مثلا در فقره ای از میشنا آمده است که داستان خلقت نزد دو نفر و فصل ارابه نزد یک نفر نباید گفته شود، مگر این که فرد حکیم باشد. برخی از ربی ها به سبب احتیاط زیاد آن داستان را کنار گذاشتند. در ادامه متن فوق از میشنا آمده که هر آن کس که در چهار چیز اندیشه کند، کاش زاده نمی شد؛ آن چه در بالاست، آن چه در پایین است، آن چه پیش از او بوده است و آن چه پس از او خواهد آمد.
در اینجا تأملاتی که ویژگی های گنوسی داشتند، ممنوع می شدند؛ اما عملا این ممنوعیت ها نادیده انگاشته می شدند؛ به طوری که در سراسر تلمود و مدراش ها آثار آنها قابل مشاهده است. ملاحظه می گردد که منشأ عرفان یهودی و کیفیت شکل گیری آن و حتی هویت شیوخ و بزرگان آن در هاله ای از ابهام است. شایان ذکر است که به نظر شولم، محقق بزرگ یهودی، مسلما عرفان یهودی پیش از گنوسیه آغاز گردیده است. این در حالی است که برخی صاحب نظران، به عکس، جریان های گنوسی را مقدم بر عرفان یهودی می دانند.
ادبیات حکمتی
ادبیات حکمتی ادبیات متأخر عهد عتیق است که پر از افکار یونانی است. کلمه حکمت معادل همان سوفیای یونانی است. در کتب حکمتی مانند امثال سلیمان، ایوب، جامعه و حکمت سلیمان و نیز در کتاب روت، استر و صحیفه یونس نبی و مزامیر به وضوح، تأثیر یونان و نیز ایران مشهود است. کتاب جامعه و حکمت سلیمان تحت تأثیر هلنیزم بوده است. این تأثیر نه تنها در فلسطین بوده، بلکه در نزد یهود اسکندریه به کمال خود رسیده است. شاید تأثیر هلنیزم به اندازه تأثیر دین زرتشتی و عقاید قدیم ایرانیان بر یهودیان نبوده است؛ مثلا عقیده به نیروی شر و تأثیر وسوسه آن در زندگی بشر، ترتیب ملائکه، رستاخیز، منجی، داوری پس از مرگ، ثنویت و تقدیرگرایی، سخت، تحت تأثیر عقاید ایرانیان قدیم است. زعما و احبار یهودی در آغاز با این افکار نو مخالفت می کردند، اما رفته رفته، این افکار در میان خود یهودیان شکاف هایی ایجاد کرد. در کتاب استر و کتاب روت و صحیفه یونس اختلافات عقیدتی قوم یهود به خوبی مشهود است.
حکمت در کتاب مقدس
حکمت به معانی مختلفی آمده است از جمله: داوری کردن به عدالت، دانایی، اطلاعات عمومی، مهارت ادبی، قدرت حکومت کردن و نیز به معنای فهم و شعور. حکم (حخم عبری) انسان فاضل و دانا و از این رو، مشاور و معلم است. حکمت در کتاب مقدس پدیده ای تاریخی، سنتی فرهنگی و تکاپویی عالمانه در تاریخ کهن قوم یهود است که ادامه آن را در یهودیت اولیه و در مسیحیت می توان مشاهده کرد. فرد حکیم داناتر، تواناتر، ماهرتر، خلاق تر و خوش فکرتر از همتایان خود بوده است. در نتیجه، او را به چشم مشاور و رهبری می نگریستند که دانش او باعث می شد به وی هم معلم باشد و هم قابلیت رهبری و حکومت کردن بر جامعه را پیدا کند. نظم جهان، نظم جامعه بشری را ایجاب می کند؛ زیرا این دو نظام به هم مربوطند. حکیم به رازهایی پی می برد که الزاما باید در اختفای آنها بکوشد، پس اگر انسان بدین گونه حکیم باشد، خداوند به طریق اولی حکیم، دانا، فاعل و عامل خیر است. نظم عالم فعل حکمت خداست. در امثال سلیمان، این حکمت تجسم و تشخص می یابد و ابزار خدا در طرح و اجرای خلقت می شود که از پیش از خلقت با خدا بوده است. تأمل در باب حکمت از عناصر مشترک یهودیان اسکندریه و فلسطین بوده است که ریشه در امثال سلیمان و ایوب دارد. در اینجا حکمت واسطه خلقت خداوند است. در کتاب اخنوخ اسلاوی آمده است که خداوند به حکمت خود امر می کند که انسان را بیافریند. حکمت نخستین صفت خداوند است که از شکوه او متجلی می گردد. کم کم این حکمت خود تورات یا کلام خدا می شود و قدرت الهی به وسیله آن بیان می گردد. چنین تصوری از کلام خدا به موازات مفهوم لوگوس یونانی شکل گرفت.
تأثیر عرفان یهودی از مکتب گنوسی
مکتب گنوسی، که به قول یوناس پیام خدای ناشناخته است، مجموعه ای از ادیان، مذاهب و نحله های دینی ای است که در قرون اول و دوم قبل از میلاد و نیز در قرون اول و تا سوم پس از میلاد در فلسطین، سوریه، بین النهرین و مصر وجود داشته است. در همه این فرق نوعی معرفت باطنی و روحانی و فوق طبیعی، که می توان از آن به کشف و شهود و اشراق تعبیر کرد، مایه نجات و رستگاری انسان شناخته شده است و به همین مناسبت همه آنها را تحت عنوان (گنوسی) ذکر کرده اند. این تفکر حاصل افکاری است که در آن زمان رایج بوده است. بیشتر فرقه های گنوسی مسیحی بوده اند. برخی از فرقه های گنوسی پیش از مسیحیت هم وجود داشته اند. برخی از آنها از قبیل مانویت و فرقه های صبیها با همه تأثیرپذیری از، مسیحیت مسیحی نبوده اند. برای تبیین حرکت گنوسیه باید به جریان ترکیب گرایی ادیان توجه داشت. این امتزاج و اختلاط انواع گوناگون عقاید بیشتر در شروع هر قرن نخست مسیحی بوده است؛ اما رد پای آن را پیش از این زمان هم می توان یافت.
همجوشی عقاید در مناطق شامات، فلسطین، مصر و بین النهرین تا حد زیادی از اندیشه ثنوی ایران قدیم متأثر بوده است. پس از اسکندر تمایل به این امتزاج بیشتر شد. سرانجام این جریان در امپراطوری روم کامل شد و مرزها گسسته گشت و نه تنها نژادهای شرقی با هم درآمیختند، بلکه با غربی ها نیز امتزاج یافتند. ادبیات مکاشفه ای یهودیان مشحون از تأثیرات بیگانه در الهیات یهودی در دوران تبعید است. در زمان مسیح حتی در فلسطین فرقه هایی مانند اسنی ها وجود داشته اند که جا را برای عقاید و آیین های بیگانه در کنار یهودیت ارتدوکس باز کردند. گنوسیه با خاستگاه عرفان یهودی، صرف نظر از این که کدام علت و کدام معلول باشد، ارتباط داشته است.
منـابـع
علی اکبر دهخدا- لغتنامه دهخدا- مقاله گنوستیسیزم- جلد 41
دایرةالمعارف فارسى- مقاله مذهب گنوسى- جلد دوم بخش اول
جان ناس- تاریخ ادیان- مترجم على اصغر حکمت- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش یهودیت
طاهره حاج ابراهیمى- مقاله عرفان یهودی و مکتب گنوسی- سایت باشگاه اندیشه
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها