مختصات سبک شعر خراسانی (سامانیان)
فارسی 15238 نمایش |شعر دوره سامانی (سبک خراسانی)
کهن ترین اشعار فارسی دری که به دست ما رسیده متعلق به شاعران اواخر دوره ی طاهریان و عصر صفاریان است. قراینی در دست است که شعر فارسی در این دوره، مرحله ی تکامل خود را از شعر هجایی به شعر عروضی پشت سر می گذاشته است. بعضی از شعرهایی که به شاعران این دوره منسوب است به سختی در قالب شعر عروضی می گنجد. مانند:
آهوی کوهی در دشت چگونه دوذا *** او ندارد یار بی یار چگونه بوذا
جزئی از تفسیری منظوم که احتمالا به همین دوره مربوط است و مرحوم دکتر احمدعلی رجایی آن را با نام «پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی در قرون اول هجری» چاپ کرده نیز مؤید این نکته است. گروهی از شعرهای مربوط به عصر سامانی که اوزانی ثقیل و نامطبوع دارد، نیز می تواند نشان دهنده ی این مرحله ی تکامل شعر فارسی باشد. به هر تقدیر، طاهریان (ظاهرا) مشوق زبان و ادب فارسی نبوده اند اما یعقوب لیث بدان سبب که از عربی بهره نداشته، شاعران را به فارسی گفتن واداشته است و می توان تصور کرد که سخن معروف او که در تاریخ سیستان نقل است، خالی از اغراض ملی و سیاسی نیز نبوده باشد ابیات اندکی که از شاعران این دوره باقی است، بسیار ساده و ابتدایی است و تغییر تلفظ کلمات و تشدید و تخفیف و اشباع حرکات در آن فراوان است و در بعضی از شعرهای بازمانده از محمدبن وصیف سیستانی، تأثیر آیات قرآن کریم به خوبی مشهود است و این با پیشه ی دبیری و عربی دانی وی سازگاری دارد.
ازلی خطی ور لوح که ملکی بدهید *** به ابی یوسف یعقوب بن الیث همام
لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین *** با قلیل الفئه کت داد ور آن لشکرکام
البته تمام ابیات بازمانده از محمد بن وصیف چنین نیست اما در مجموع تأثیر عناصر عربی نسبت به دوره ی او در شعرش زیاد است.
سامانیان و احیای زبان فارسی
سامانیان، خاندانی ایرانی بودند که به زبان و آداب و رسوم و سنت ها و روایات ایرانی علاقه ی فراوان داشتند و در احیای آنان می کوشیدند. اینان برای احیای ایران و ایرانی گری به تدابیر فرهنگی دست یازیدند و از جمله خدمت های آنان، احیای زبان فارسی به عنوان زبان علمی و اداری و ادبی وتقویت آن در برابر عربی بود. شکل گرفتن این زبان و تقویت آن، مدیون همت و علاقه ی امیران این خاندان است زیرا آنان، شاعران را حمایت می کردند و صله می بخشیدند و برای ترجمه و تدوین کتاب های نثر فارسی چون تاریخ بلعمی و ترجمه ی تفسیر طبری، فرمان صادر می کردند. همزمان با آنان، خاندان های ایرانی دیگر چون چغانیان و مأمونیان و فریغونیان نیز، علاقه ی خویش را به علم و ادب آشکار می ساختند و بزرگانی به دربار آنان منسوب بودند. اوضاع و احوال خاص تاریخی و اجتماعی خراسان در این دوران در شعر فارسی تأثیر به سزایی به جای گذاشته است.
شاعران دوره سامانی (سبک خراسانی)
در دوره ی سامانی از نام و نشان شاعران متعدد اطلاع داریم که بعضی از آنان، پر شعر هم بوده اند اما از مجموع اشعار آنان جز اندکی باقی نمانده است. درباره ی فراوانی شعر رودکی سخن بسیار گفته اند. رشیدی سمرقندی، عدد ابیات او را «سیزده ره صد هزار» گفته:
شعر او را بر شمردم سیزده ره صدهزار *** هم فزونتر آید ار چونانکه باید بشمری
و عوفی شعر او را صد دفتر دانسته است که البته مبالغه آمیز است و از آن همه، کمتر از هزار بیت باقی مانده است. از آفرین نامه ی ابوشکور بلخی که به روایت مرحوم دهخدا، (در لغت نامه) شاید 3/2 شاهنامه ی فردوسی یعنی حدود چهل هزار بیت بوده است تنها حدود سیصد بیت باقی مانده است. به جز این دو شاعر بزرگ، شاعران متعدد دیگری در این دوران می زیسته اند که از بعضی از آنان، قصاید یا قطعه ها یا ابیاتی پراکنده در دست است. بهترین منبعی که اشعار بازمانده از دوران سامانی را نقل کرده است لباب الالباب عوفی است. «ژیلبر لازار» مستشرق فرانسوی، اشعار این شاعران را از حنظله تا دقیقی به غیر از رودکی در کتابی به نام اشعار پراکنده قدیمترین شعرای فارسی زبان جمع آوری کرده است.
در این زمره اند این شاعران: شهید بلخی، مرادی، فرالاوی، آغاجی، ترکی کشی ایلاقی، منطقی رازی، استغنایی نیشابوری، محمد عبده کاتب، کسایی مروزی، ابوصالح محمد بن شعیب هروی، دقیقی، خسروی سرخسی، رابعه قزداری، بدیع بلخی، بشار مرغزی، رونقی بخارایی، بوالعلاء ششتری، جنیدی، خسروانی، ابوالعباس ربنجنی، آغاجی بخارایی، منجیک ترمدی، عماره مروزی، قمری جرجانی، معروفی بلخی، ولواجی.
اولین دوره ی شعر فارسی دری
فردوسی که باید او را نیز شاعر عهد سامانی محسوب کرد در این میان استثناست زیرا کتاب عظیم او شاهنامه از دستبرد حوادث محفوظ مانده و به دست ما رسیده است. دوره ی سامانی، اولین دوره ی پربار شعر فارسی دری است. این دوره را می توان به عنوان «دوران پایه» در ادب فارسی در نظر گرفت و تحولات ادبی و سبکی دوره ی بعد را با آن سنجیده و اصل و ریشه ی بسیاری از جریان های ادبی شعر فارسی را در این دوره جستجو کرد. از قضا، شاعران قدیم نیز به شعر این دوره توجه داشته اند و گاه گاه شعر خود را با شعر این دوره سنجیده اند، و بیت ها و مصراع های آنان را تضمین و به مضامین شعر آنان اشاره کرده اند و از تشبیه ها و تجربه های آنان فراوان بهره برده اند.
محتوای شعر شاعران دوره ی سامانی
اگرچه بخش عمده ی شعر دوره ی سامانی به جز شاهنامه ی فردوسی از میان رفته است، از ابیات اندک باقی مانده و از اشارات پسینیان به خوبی می توان دریافت که شعر این دوره از نظر معانی و اغراض شعری، غنی و متنوع بوده است. به جز حماسه ی بزرگ فردوسی و هزار بیت دقیقی، قصاید مدحی در این دوره رواج داشته است، شعر عاشقانه و بزمی، زهد و اخلاق، طنز و هزل و هجو موضوعاتی است که در دوران سامانی رایج بوده. مدایح رودکی و دقیقی، طنز و هزل منجیک ترمذی، اشعار عاشقانه ی رودکی و رابعه و دقیقی معروف بوده و زهد و اخلاق در شعر رودکی و فردوسی و ابوشکور و کسایی، توصیف در شعر بیشتر شاعران، خمریه در شعر رودکی و بشار مرغزی و بعضی شاعران دیگر رواج داشته است. در شعر شهید بلخی و خسروی سرخسی، گرایش به حکمت و منطق دیده می شود. در صور خیال شعر خسروی سرخسی اصطلاحات منطقی و فلسفی نیز به کار رفته است. رثاء در شعر رودکی و شاهنامه ی فردوسی، نمود دارد.
ستایش شاعران دوره بعد از شاعران سبک خراسانی
هر چند از شاعران سبک خراسانی اشعار زیادی در دست نیست، اما شاعران دوره های بعد و بعضا شعرای همعصرشان شاید با دیدن حجم بیشتری از اشعار این شعراء، به آنان و آثارشان بدیده احترام می نگریسته و از ایشان اینچنین یاد می کنند:
غزل رودکی وار نیکو بود *** غزل های من رودکی وار نیست
اگر چه بکوشم به باریک و هم *** بدین پرده اندر مرا بار نیست
«دیوان عنصری، ص 327»
اشعار زهد و پند بسی گفته است *** این تیره چشم شاعر روشن بین
«دیوان ناصر خسرو، ص 90»
من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای *** هزار منجیک اندر برم ندارد پای
«سوزنی سمرقندی، دیوان، ص 93»
از آن چندان نعیم این جهانی *** که ماند از آل ساسان و آل سامان
ثنای رودکی مانده ست و مدحت *** نوای باربد مانده ست و دستان
«چهارمقاله، ص 44»
ویژگی های سبک خراسانی
باید توجه داشت که هر دوره ای از ادوار مختلف سبک شعری شعرای ادب پارسی، دارای ویژگی ها و خصوصیات متمایزی از دیگر دوره هاست و با کمک همین ویژگی ها می توان هر دوره ای را از سایر دوران باز شناخت. سبک خراسانی نیز دارای ویژگی های منحصر به فردی است که آشنایی با آنها ما را به شناخت بهتر این سبک رهنمود می شود که به شناخت این ویژگی ها می پردازیم:
الف) تلفظ خاص اصوات در سبک خراسانی
در شعر دوران سامانی، تشدید و تخفیف واژه ها و اشباع مصوتهای کوتاه فراوان است. موارد قابل توجهی می توان یافت که باید مصوت کوتاه را کشیده یا مصوت بلند را کوتاه خواند یا صامتی را باید حذف کرد تا وزن شعر درست شود:
زر بر آتش کجا بخواهی پالود *** جوشد لیکن ز غم نجوشد
چندان حرف «ر» در «زر» باید مشدد و متحرک خوانده شود.
ور به بلور اندرون ببینی *** گویی گوهر سرخ است به کف موسی عمران
حرف «ت» در «است» باید حذف شود.
لاله میان کشت بخندد همی ز دور *** چون پنجه ی عروس به حنا شده خضیب
«ن» در «حنا» باید مشدد خوانده شود.
ملکا جشن مهرگان آمد *** جشن شاهان و خسروان آمد
خز به جای ملحم و *** خرگاه بدل باغ و بوستان آمد
مورد به جای سوسن آمد باز *** می به جای ارغوان آمد
تو جوان مرد و دولت تو جوان *** می ببخت تو جوان آمد
در این ابیات ،«ز» در «خز» باید مشدد و متحرک خوانده شود. «ج» در «به جای» باید مشدد خوانده شود یا این که مصوت کوتاه «ب» بلند خوانده شود تا وزن درست شود و از این گونه است تلفظ واژه هایی چون «داه» به به جای «ده»، «ماهارم» به جای «مهار»، و امثال آن.
ب) وجود واژه های کهنه و مهجور در سبک خراسانی
واژه های فارسی مهجور و کهنه در شعر این دوره بیش از دوره های بعد دیده می شود. بسیاری از این واژه ها، حتی در قرن پنجم برای گروهی از فارسی زبانان ناشناخته بوده و جمع آمدن آنها در بعضی فرهنگنامه های قدیمی، چون لغت فرس اسدی طوسی، دلیل بر این مدعاست. از این گونه است این واژه ها:
چون کشف انبوه غوغایی بدید *** بانگ و ژخ مردمان، خشم آورید
ناله ی زار و حزین شیر خشک آورد و جست *** از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش
«رودکی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص62» آلغده: خشمگین نمونه های این واژه های کهنه، در شعر شاعران دوره ی سامانی، به خصوص شعر رودکی فراوان است. اکثر این واژه ها در قرن پنجم نیز کاربرد چندانی نداشته است. نمونه های دیگر: بافدم: عاقبت، زغند: جست و خیز، غوشت: برهنه، فژاکن: پلید، فلرزنگ: هر خوردنی که در پارچه پیچند، و... شکل کهنه ی کلمات نیز در این دوره، بیش از دوره های بعد دیده می شود مانند: ابا، ابی، ابر، اندر، اندرون، کفک، و...
ج) میزان کاربرد واژه های عربی در سبک خراسانی
واژه های عربی در شعر دوره ی سامانی کمتر از دوره های بعد است. و این امر، خصلت عمومی زبان این دوران است. اما در مواردی خاص، در شعر شاعران، بر تعداد این واژه ها افزوده شده است. مهمترین عامل افزایش واژه های عربی در بعضی از شعرهای دوره ی سامانی، انتخاب بعضی قافیه هاست. در قصیده ای از رودکی با مطلع:
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب *** با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
«پیشاهنگان شعر فارسی،ص23» در چهارده بیت، سی و دو واژه ی عربی به کار رفته است که چون از حروف ربط و اضافه مانند «از» و «که» صرف نظر کنیم واژه های عربی آن حدود بیست درصد است و این میزان نسبت به شعرهایی که قافیه های آسانتری دارد، زیاد است. در زبان شاعران این دوره نیز می توان تعدادی واژه های عربی یافت که قطعا در زبان محاوره متداول نبوده اما در زبان اهل شعر و ادب به کار رفته است مانند: خجال، حدثان، مجاهز، مقترن، انین، و... همچنین در شعر این دوره، تعدادی واژه های عربی می توان یافت که معادل فارسی آنها نیز در همان روزگاران به کار می رفته است مانند: ضیغم، صلصل، ذل، حلم، مداح، خلقان، صعب، حرب، خصم، سلب، و... همچنین اشعار ملمع در این دوره اندک است اما بی سابقه نیست مانند:
بدان منگر که می منع است می خور *** لوقت الورد شرب الخمر جائز
به یاد سید حران عالم *** ابو یحیی الذی یحیی به العز
«بدیع بلخی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص171»
هر آینه نه دروغ است آنچه گفت حکیم *** فمن تکبر یوما فبعد عز ذل
«رابعه، پیشاهنگان شعر فارسی، ص 160» فرهنگ و شیوه ی زندگی عرب، مفاهیم شعر عرب و تأثیر از صور خیال شاعران آن زبان نیز کمتر دیده می شود. اشارات و تملیحات قرآنی و اسلامی نیز اگر چه هست، فراوان نیست. گاهی شاعران، به مفاهیم قرآنی اشاره کرده اند:
حجت یکتا خدای و سایه ی اوی است *** طاعت او کرده واجب آیت فرقان
«رودکی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص44» اشاره است به آیه 59 سوره نساء: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم؛ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.»
از دور به دیدار تو اندر نگرستم *** مجروح شد آن چهره ی پرحسن و ملاحت
وز غمزه ی تو خسته شد آزرده دل من *** این حکم خدایی است جراحت به جراحت
«ابوشکور بلخی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص79» اشاره است به آیه 45 سوره مائده. همچنین اشاره به بعضی داستان های موسی (ع) و عیسی (ع)، ابراهیم (ع)، هاروت و ماروت، جودی، شبر، شبیر و... در شعر هست.
د) زبان ساده و به دور از تکلف
زبان شعر این دوره، ساده و طبیعی و به دور از تکلفات و اغراقها و ابهامهای دوره های بعدی است. منظور شاعر به آسانی درک می شود و اگر دشواریی در بعضی از شعر ها دیده می شود بیشتر مربوط به کهنگی های زبانی می شود.
و)فخامت و صلابت زبان سبک خراسانی
در زبان شعر این دوره، حالتی هست که می توان آن را به صلابت و فخامت تعبیر کرد. صلابت و فخامت زبان شعر، از آهنگ و شیوه ی جمله بندی و ترکیب کلمات ایجاد می شود. کهنگی های زبان و سایش نیافتگی بعضی واژه ها و فراوانی مصوتهای بلندی چون «آی» و «اوی» در واژه ها نیز بر این امر می افزاید. علت این فخامت و صلابت را همچنین باید در روحیه ی دلاوری و سلحشوری و مردانگی غالب بر مردمان خراسان و ماوراء النهر جست.
منـابـع
محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی1377
احمدعلی رجائی- پلی میان شعر هجایی و عروضی در قرن اول ه- انتشارات بنیاد فرهنگ ایران- تهران- 1353
سیروس شمیسا- سخن و سخنوران
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها