دوزخ در محاصره ستونهایی از آتش
فارسی 3100 نمایش |بسیاری گمان می کنند که مال و دارائی دنیا عمر همیشگی به آنها خواهد بخشید چنین نیست که گمان کرده اند بلکه آنها خواهند مرد و به حطمه، آتش سوزان دوزخ انداخته شوند، و حطمه درکه ای است از درکات دوزخ و آتشی است که شکننده هر چیز است آتشی که چگونه سختی آن را می توان تصور نمود آن آتش را خشم خدا افروخته. شراره آن آتش بر دلها رسد یعنی با آنکه مکان دل در چند پوشش است با این وصف از همه بگذرد و به او رسد: «نارالله الموقدة* التی تطلع علی الأفدة؛ آتش برافروخته خداست. [آتشی] که بر دل ها برآید و چیره شود.» (همزه/ 6- 7) آتشی است که هر چیزی را خرد می کند و خداوند برای اهمیت آن به پیغمبر اکرم (ص) می فرماید و چه می دانی تو که حطمه چیست و خودش بیان می فرماید که آن آتشی است که خدا آن را افروخته. یعنی باقی است به بقای خدا و کسی نمی تواند آن را خاموش نماید و توصیف می فرماید آن را که مستولی می شود بر دلها و بعضی گفته اند مراد آن است که آتش از ظاهر به باطن مشرف می شود و به دلها می رسد.
پس از آن که به آتش دوزخ افکنده شدند، درهای جهنم به روی آنان بسته می شود و باد و نسیم و شکایت و کلامی در کار نیست، بلکه همه شهیق و زفیر است و آه و ناله و عذاب شدید: «إنها علیهم مؤصدة؛ درهای آن به روی ایشان بسته است.» (همزه/ 8) که هیچ روح و ریحانی وارد بر آن نمی شود و تمام اطراف آنها را احاطه کرده و راه بیرون رفتن از آن را ندارند چنانچه می گویند و سدت الباب یعنی در را بستم و قفل کردم که کسی نتواند داخل شود و نتواند خارج شود. در حدیث به جا مانده از رسول الله (ص) آمده است که: «سپس خدا فرشتگانی را با طبق هایی از آتش و میخ هایی از آتش و گرزهایی از آتش بر سر ایشان می فرستد و با آنچه در این طبق ها است آنان را می پوشانند، و به وسیله میخ ها آنان را در جای خود محکم می بندند، پس شکافی باقی نمی ماند تا نسیمی داخل شود، و از آن اندوهی بیرون رود، و خداوند بر عرش خویش آنان را از یاد می برد، و بهشتیان در فردوس برین به برخورداری از نعمتهای الهی مشغولند، و پس از آن هرگز استغاثه ای از دوزخیان شنیده نمی شود، و از سخن گفتن باز می مانند، و سخنشان دم فرو بردن است و دم برآوردن، و این است معنی گفته خدای تعالی: "إنها علیهم مؤصدة".
سرانجام می گوید: «فی عمد ممددة؛ در عمودهای دراز.» (همزه/ 9) عمد جمع "عمود" به معنی ستون یا هر شی ء طولانی مانند قطعات چوب و آهن است، و "ممددة" به معنی کشیده و طویل است. عمد ستون است، و مراد گفتند اوتاد است که ابواب جهنم را میخکوب می کنند که تمام حرارتش در داخل باشد بیرون نیاید و اهل جهنم نتوانند خارج شوند. جمعی از مفسران این تعبیر را اشاره به میخهای عظیم آهنین دانسته اند که درهای جهنم محکم با آنها بسته می شود، به گونه ای که راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد، و بنابراین تاکیدی است بر آیه قبل که می گوید درهای جهنم را بر آنها می بندند و از هر طرف محصورند. بعضی نیز آن را اشاره به نوعی از وسائل عذاب و مجازات دانسته اند، شبیه چیزی که در میان ما به "کند و زنجیر" معروف است، و آن قطعه چوب یا آهن سنگینی است که دو فرو رفتگی در آن به اندازه مچ پاها وجود دارد، پا را در آن می نهادند، و با میله ای روی آن را گرفته و قفل می کردند، به طوری که شخص قدرت بر حرکت نداشت، و این جزای شکنجه های آنها نسبت به مردم بیگناه در این دنیا است.
بعضی نیز تفسیر سومی به کمک اکتشافات اخیر برای آن ذکر کرده اند، و آن این که شعله های سوزان جهنم به صورت ستونهای کشیده و طولانی بر آنها مسلط می شود آنها می گویند در اکتشافات اخیر ثابت شده که اشعه مخصوص ایکس (رونتگن) بر خلاف اشعه های دیگر که به صورت مخروطی پخش می شود به صورت استوانه ای درست همچون ستون منتشر می گردد، و عجیب اینکه این اشعه در تمام وجود انسان نفوذ می کند، و حتی بر قلب مسلط می شود، و به همین دلیل برای عکسبرداری از اعضای داخلی از آن استفاده می کنند، معلوم می شود اشعه ای از آتش سوزان جهنم بر می خیزد که بی شباهت به اشعه فوق نیست. و بعضی گفتند: مراد سرادق نار است که می فرماید: «إنا أعتدنا للظالمین نارا أحاط بهم سرادقها و إن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا؛ به یقین ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده هایش بر آنان احاطه دارد، و اگر [از شدت تشنگی] استغاثه کنند با آبی چون مس گداخته که چهره ها را بریان می کند [به استغاثه آنان] جواب گویند، بد آشامیدنی و بد جایگاهی است.» (کهف/ 29) بعضی گفتند: مراد اغلال و زنجیرها است که فرمود: «خذوه فغلوه* ثم الجحیم صلوه* ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ [پس فرمان رسد] او را بگیرید و در زنجیر کنید. آن گاه به دوزخش در آورید. سپس او را در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است در بند کشید.» (حاقه/ 30- 33)
بعضی گفتند: اشاره به خلود است که دیگر از جهنم بیرون نمی آیند و راه نجاتی ندارند که می فرماید: «کلما أرادوا أن یخرجوا منها من غم أعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق؛ هر بار بخواهند از [کثرت] اندوه از آن بیرون آیند به آن بازگردانده می شوند و [گفته می شود] بچشید عذاب آتش سوزان را.» (حج/ 22)
ولی از میان این تفاسیر مناسبتر همان تفسیر اول است (البته بنابر بعضی از این تفاسیر جمله "فی عمد ممددة" بیان حالت دوزخ و در بعضی دیگر بیان حال دوزخیان است. ظاهر این است که تمام راهها بر آنها بسته شده رحمت مغفرت شفاعت و غیر اینها. چنان آتش به اطراف آنان احاطه نموده که راه خروج از آتش بر آنان بسته گردانیده و به حبس ابدی گرفتار گردیده اند در حالی که به چوب و زنجیر بسته شده اند چنانچه دزدان و سرقت کاران را می بندند. آن آتش بر همین گروه، احاطه نموده و راه نجات و خروجشان را در میان ستونهای ممتدی، بسته است. یا در حالی که آنها در میان پایه های ممتد گرفتارند، یا... هم اینها که در زندگی دنیای خود، در میان ستونهای خویهای راسخ و دوزخی خود گرفتار بودند و ماوراء آن را نمی دیدند و در آن نمی اندیشیدند و درهای معرفت حق و رحمت و خیر به خلق را به روی خود بستند، باید در آخرت، روزنه نجات و دریچه رحمت به رویشان بسته باشد و در میان ستونهای ممتد آتش گرفتار شوند.
چنانچه معلوم است کیفر و مجازات عمل روی دو چیز استوار می گردد یکی آن صفات و ملکاتی که باعث عمل نکوهیده میگردد مثل کبر حسد و باقی صفات زشت. و دیگر روی آثار بدی است که متفرع بر عمل می گردد و چون در اول سوره اشاره بدو عملی دارد که هم ناشی از اوصاف رذیله می شود و هم منشأ آثار بدی است که متفرع بر عمل می گردد زیرا چنانچه گفته شد (همزه و لمزه) شامل می گردد تمام انواع و اقسام توهینی که ممکن است به مؤمنین یا به مسلمانی وارد گردد از قبیل استهزا و سخریه و بد حرفی خواه در پیش رو و خواه پشت سر، سخن چینی، نمامه گی، هر عملی که سبب توهین وی گردد و غرض شکستن او باشد و چنین عملی اضافه بر اینکه کاشف از خبث سریره و اوصاف نکوهیده ایست که در عامل آن پدیدار است باعث نفاق و ضدیت بین مؤمنین می گردد و آن اتحاد و یگانگی که غرض شارع اسلام بوده تبدیل به افتراق و تشتت جامعه می گردد و نیز چون مؤمن با تقوی ارتباط به خدا دارد دشمنی با او دشمنی با خداست توهین او توهین به خداست و نیز جمع مال زیادتر از قدر حاجت هم کاشف از آن حرصی است که از محبت دنیا تولید گردیده و هم برای جامعه و تمدن مضر است زیرا که پول و مال باید بین مردم رواج باشد و هر یک مخارج لازمه خود را به آن رفع نمایند وقتی بعضی از مردم زیادتر از قدر حاجت ذخیره نمایند از قسمت باقی کاهیده می گردد و دیگران در مضیقه می یافتند و زندگی بر آنها تنگ می گردد. از اینجا معلوم می شود که چون این دو عمل غیبت و استهزاء و جمع نمودن مال زیادتر از قدر حاجت بدترین صفات رذیله و بدترین اعمال نکوهیده به شمار می رود این است که مجازات آن بسیار سخت و پاداش آن شعله ور شدن آتش غضب الهی است.
آری این حبس و بستگی نتیجه همان علاقه به دنیا و مال دنیا است که آدمی را پایبند نموده و تولید حرص و بخل گردانیده و آتشی که به قلب سرایت می نماید نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة همان آتش حسد و کینه و کبر و خود پسندی و تفرعن و مخالفت ورزیدن با اولیای حق تعالی و هوی و نفس پرستی است کسی که خود را به زنجیر طبیعت بسته گردانیده چگونه تواند ترقی و تعالی نماید و خود را از پرتگاه طبیعت به اوج رفعت و کمال رساند و از عذاب اخروی و نکال دنیوی رهایی یابد هرگز ممکن نیست.
در مجمع البیان است که عیاشی به سند خود از محمدبن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شده اند سرزنش می کنند، که امروز نمی بینیم که توحید شما دردی از شما دوا کرده باشد، چون می بینیم خدا فرقی میان ما و شما نگذاشت، در این هنگام خدای تعالی برای اهل توحید غیرت به خرج می دهد و به ملائکه دستور می دهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت می کنند، سپس به انبیا دستور می دهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسی را که خدا خواسته باشد شفاعت می کنند، سپس به مؤمنین دستور می دهد شفاعت کنید، مؤمنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت می کنند، آن گاه خدای تعالی می فرماید: من از همه اینان مهربانترم، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون می آیند. آن گاه امام باقر (ع) فرمود: سپس عمد کشیده می شود و راه نجات را به رویشان می بندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع می شود.
حال عمود هر چه بوده باشد، پایان سختی است که هر مستکبر و گردنکش در زمین، و هر هماز و لماز، باید چشم به راه آن باشد، و برای آن که شیطان ما را به مال و فرزندانی که داریم نفریبد، حدیثی مفصل را از امام باقر (ع) با هم می خوانیم که ما را از عذاب هولناک آتش بیم می دهد، و برای اختصار تنها به آوردن قطعاتی از آن بس می کنیم: «و خدای حی قیوم خشم می گیرد و می گوید: ای مالک! به آنان بگو: بچشید که چیزی جز عذابتان را افزایش نمی دهیم، ای مالک! آتش را بیفروز، بیفروز، که خشم من بر کسی که مرا بر عرشم دشنام داده است، و در حق من اهانت روا داشته، در حالی که من فرمانروای جبارم، شدت گرفته است. پس مالک بانگ برمی دارد که: ای اهل گمراهی و گردنکشی و نعمت در دنیا! تماس داشتن با دوزخ را چگونه می یابید؟ و آنان می گویند: دلهامان پخته و گوشتهامان خورده و استخوانهایمان خرد شد، و ما فریاد رس و یاوری نداریم، پس مالک می گوید: "فاعترفوا بذنبهم فسحقا لأصحاب السعیر" یعنی بدا به ساکنان آتش دوزخ، و سپس خداوند جبار خشمگین می شود و می گوید: ای مالک، بیفروز بیفروز، پس مالک خشمگین می شود و بر ایشان ابری سیاه می فرستد که بر همه اهل دوزخ سایه می افکند، و به بانگ بلند که اول و آخر و بزرگ و کوچک آن را می شنوند، می گوید: چه بارانی می خواهید که بر شما ببارانم؟ و آنان می گویند: آب سرد، امان از تشنگی! امان از طول مدت خواری و گرفتاری، پس بارانی از سنگ و چنگهای آهنین و چنگالهای درندگان و خون و چرک و کرمهای آتشین بر سر و روی آنان فرو می ریزد و چشمهاشان را می بندد و استخوانهاشان را خرد می کند، و در این هنگام فریاد بر می آورند که: امان از هلاکت! پس چون استخوانها از گوشت برهنه شود، غضب خدا فزونی می گیرد.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 619
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 27 صفحه 316
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 27 صفحه 272
سیدهاشم رسولى محلاتى- صحیفه علویه- متن عربى- صفحه 201
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 14 صفحه 227
سیدمحمود علائى طالقانى- پرتوى از قرآن- جلد 4 صفحه 254
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 15 صفحه 280
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 14 صفحه 343
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 290
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 18 صفحه 324
سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 7 صفحه 492
محمد ثقفی تهرانی- روان جاوید- جلد 5 صفحه 432
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها