نهضت تبشیری مسیحیت در قرن نوزدهم و بیستم (الهیات رهایی بخش)

فارسی 4177 نمایش |

مبلغان جدید و الهیات رهایی بخش

تا اواسط قرن بیستم، روش هایی که مبلغان مسیحی به کار می بردند بیشتر در جهت استیلا و بهره کشی تنظیم شده بودند، نه در جهت موعظه و مریدپروری. در نیمه دوم قرن بیستم، امور به نحو چشم گیری دگرگون شد. چون مردم برای به دست آوردن کنترل زندگی سیاسی و دینی خود مبارزه می کردند، در سرزمین های وسیعی از آفریقا و آسیا که تحت کنترل امپراتوری بریتانیا بود، نهضت هایی برای کسب استقلال به وجود آمدند. گاندی (1869-1948) برای مقابله با یک حکومت «مسیحی»، فعالیت مسالمت آمیز سیاسی را به صورت هنری درآورد. وقتی که شورای واتیکانی دوم در کلیسای کاتولیک رومی (1962-65) از نحوه های جدید آیین های عبادی حمایت کرد، با آیین های عشای ربانی در آفریقا، با طبال ها و کشیشان بومی که لباس هایی محلی به تن داشتند، روش های جدید عبادت به روی دنیای کاتولیک گشوده شد. تا حد زیادی، مهیج ترین تحول در روش های مفاهمه بین مبلغان در آمریکای لاتین رخ داده است؛ در آن جا الهیات جدیدی در اوایل دهه 1970 متولد شد. الهیات رهایی بخش استعمال خاصی از الهیات سیاسی در باب فقر و ظلم است که در آمریکای لاتین بنیان گذاشته شد. روش خاص یعنی «راه و رسم» آن را مربی برزیلی به نام پائولو فرییرا به وجود آورد که بیشتر بر عمل تکیه داشت تا بر حرف. الهیات رهایی بخش بر قرائتی از کتاب مقدس تکیه داشت که در آن عنایت ویژه خدا متوجه فقرا و مردم ستمدیده جهان است.

عقاید الهیات رهایی بخش

در الهیات رهایی بخش اعتقاد بر این است که مهمترین اعمال خدا در کتاب مقدس اعمالی است که با نجات (از ظلم، بردگی، تبعید، گناه) سر و کار دارند. طبق این رأی، خدا ارتباط ویژه ای با فقرا و مستضعفان هر جامعه ای دارد. بنابراین، الهیات رهایی بخش با نوعی تعهد در برابر فقرا و مبارزه آنان آغاز می کند و الگوی اصلی خود را در حیات عیسی می یابد، که او همه مسیحیان را به ریشه کن کردن هر نوع ظلمی فرامی خواند. عالمان الهیات رهایی بخش ادعا دارند که تعهدشان به فقرا به آنان دیدگاه جدیدی بخشیده است که با آن کتاب مقدس را می خوانند و به الهیات آنان اثری بخشیده است که هم انتقادی و هم پیامبرانه است. الهیات رهایی بخش جدای از این که دیدگاه مجزایی درباره عمل اجتماعی مسیحی مربوط به آمریکای لاتین است، همچنین ادعا می کند که روش کاملا نوینی برای فهم مسیحیت و آموزه های آن است. این الهیات جدید نوعی تجربه از خدا را بیان می کند که با مسائل انسانی جهان سر و کار دارد.
از نظر آنان، کتاب مقدس و الهیات عهدی آن، تاریخی از نجات است. وقتی انسان های دربند ناله سر دادند، خدا آنان را آزاد کرد و آنان را مسئول تثبیت صلح و عدالت در زمین قرار داد. وقتی بنی اسرائیل این رسالت را فراموش کردند خدا آن را از طریق پیامبران به ایشان یادآوری کرد. از نظر عالمان الهیات رهایی بخش، رسالت عیسی متوجه فقرا بود. زندگی او صرف مبارزه با خودخواهی های انسان شد. از منظر رهایی بخشی، خدا عمیقا درگیر تاریخ انسان می شود: عیسی مذکر شگفت انگیز خداست، به این که مومنان باید برای عدالت تلاش کنند و با زندگی خود را وقف همسایه های نیازمند خود کنند. عالمان الهیات رهایی بخش مانند آنابپتیست ها معتقدند که هدف از اخلاقیات عیسی این بوده است که مسیحیان آنها را در زندگی عادی خود به کار بندند. الهیات رهایی بخش در جاهایی که ساکنان آنها غالبا کاتولیک بودند رشد کرد و تا حدی ملهم از بعضی از تعالیم جدید اجتماعی در کلیسای کاتولیک رومی بود.
در عین حال، بسیاری از موضوع های الهیات رهایی بخش در مسیحیت پروتستان یافت می شود، مخصوصا در اجتماعات شورای جهانی کلیساها. به علاوه دیدگاه رهایی بخشی در هر گروهی که متحمل ظلم و تعدی شده باشد می تواند به کار رود؛ مثلا در الهیات سیاه پوستان، کتاب مقدس از منظر تبعیض نژادی قرائت می شود، و جیمز کان اظهار داشت که تنها فهم معتبر از متون مقدس و ایمان، همان فهم الهیات سیاه پوست است. گروه هایی از زنان نیز با منظر رهایی بخشی هویت یافتند. ملل جهان سوم به طور کلی تمایل داشتند که طرح سفر خروج در عهد قدیم را به مثابه استعاره ای برای ارتباط خود با خدا بگیرند. طبق طرز تفکر آنان، خدا با درد و رنج آنها ارتباط دارد و در مبارزه با ظلم و تعدی با آنان شریک است.

الهیات رهایی بخش در مسیحیت معاصر

در مسیحیت معاصر، الهیات رهایی بخش قوه ازدیاد و انشعاب جوامع را دارد. این توانایی متغیر به ویژه در واکنش به فعالیت تبلیغی مسیحیت آشکار است و بیشتر فرقه ها هم از مسیحیان لیبرال و هم از مسیحیان محافظه کار تشکیل می شوند. بیشتر جماعات، در این امر اختلاف نظر دارند که آیا هدف از پیام بشارت ایجاد تحول در قلب های افراد است یا این که می خواهد سیاست اجتماعی را اصلاح کند و ممکن است که این جماعات درباره اهداف مبلغان خود نزاع و مشاجره ی سختی هم داشته باشند. امروزه تعدادی از کلیساهای پروتستان به شدت بر سر نقش واقعی مبلغان خود در آمریکای لاتین دچار انشعاب شده اند. آیا باید با فقرا احساس همدردی کنند و آنان را در تأسیس جامعه ای عادلانه تر یاری دهند؟ یا این که اساسا برای موعظه و تعلیم پیام بشارت و تغییر کیش دادن مخاطبان خود فرستاده شده اند؟ آیا یک مسیحی باید از بین این دو احتمال گزینش کند؟ آیا یک مبلغ به صرف این که از مردم بخواهد قلب های خود را متحول کنند می تواند اهداف عیسی را به انجام برساند؟ یا این که باید آنان را در تغییر شرایط زندگی شان یاری رساند؟
کلیسای کاتولیک رومی نیز بر سر همین موضوع دچار انشعاب شد. مشارکت خواهران و کشیشان مبلغ در بعضی از مبارزات آمریکای لاتین (به ویژه انقلاب نیکاراگوئه در سال 1979) مبتنی بر قرائت متون مقدس از منظر رهایی بخشی بود که اسقف های آمریکای لاتین از آن حمایت می کردند. با این حال، واتیکان از فعالیت سیاسی روحانیان خود به شدت انتقاد می کرد و می کوشید موضوع های مربوط به عدالت اجتماعی را با روش هایی که کمتر متعصبانه است تنظیم کند. آیا موضوع هایی که برای کاتولیک ها مهم محسوب می شدند، با موضوع هایی که پروتستان ها مطرح می کردند تفاوت داشت؟ کشیش ها و راهبه ها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین چه کارهایی می بایست انجام می دادند؟ چه پیوندهایی بین کار مبلغان مسیحی و شیوه های شناخت مردم جهان سوم از مسیحیت وجود دارد؟

انتقاد تیزا بالاسوریا

یکی از شدیدترین انتقادهایی که از نوعی منظر جهان سومی بر مسیحیت معاصر وارد شده است، انتقاد تیزا بالاسوریا، کشیش کاتولیک سریلانکایی است. او اظهار می دارد که مسیحیت جدید اخلاقا ورشکسته است و محتاج چیزی است که او آن را «تبلیغ معکوس» می نامد. مسیحیان جهان سوم که چگونگی زنده نگه داشتن ارزش های پیام بشارت نظیر فقر، عدم خشونت و مشارکت را می دانند اکنون باید برای تبلیغ به کشورهای صنعتی که در آن جاها مسیحیان تعالیم انجیل را به نفع سیاست های استثماری رها کرده اند، بروند. مسیحیت اروپا و آمریکا سخنان عیسی را درباره رساندن بشارت به همه ملت ها با جدیت اخذ کردند، اما شور و شوق تبلیغی آنان به واسطه میلشان به تبلیغ فرهنگ و سیاست و همچنین دین خود به مخاطره افتاد. این سیاست در قرن هفدهم در چین فاجعه به بار آورد و در آمریکا فقط به ازای وارد آمدن خسارتی مرگبار به فرهنگ و ادیان بومی به موفقیت رسید. در قرن نوزدهم، مسیحیت با توسعه امپراتوری بریتانیا در آفریقا و هند و با سرنوشت آشکار آمریکا در اقیانوس آرام پیوند داشت. بسیاری از مردم این سرزمین ها در سراسر قرن بیستم برای تثبیت استقلال سیاسی خود مبارزه می کردند. نباید شگفت آور باشد که آنان امید داشتند که استقلال دینی به دست آورند و با صراحت این امر را اظهار می داشتند.

نقش تبلیغ در کلیساهای امروزی
مسیحیت دیگر یک دین با ویژگی اساسا اروپایی یا آمریکایی نیست. بر عکس، مسیحیان در سراسر جهان از دیدگاه ها، جشن ها، موسیقی و سبک موظعه و ارزشیابی های خاص خود درباره نقش شایسته خویش در مسائل حاد اجتماعی روز برخوردارند. پس نقش تبلیغ در کلیساهای امروزی چیست؟ می توان تصور کرد که مسیحیان مختلف به این پرسش پاسخ های متفاوتی می دهند. در این جا باید درباره طرق متنوعی که مسیحیان به چالش های فعالیت تبلیغی جدید واکنش نشان داده اند پیش بینی های معقولی انجام داد. مسیحیان در فرهنگ های مختلف کار کرده اند و بر ضد آنها نیز اقدام کرده اند. همچنین با همدیگر و برضد یکدیگر نیز اقداماتی انجام داده اند.

منـابـع

مری جو ویور- کتاب درآمدی به مسیحیت- مترجم حسن قنبرى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381

مری جو ویور- مقاله مسیحیت جهانی- مترجم حسن قنبرى- سایت باشگاه اندیشه

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد