سیر پیدایش تثلیث (شورای نیقیه و تثلیث)
فارسی 6283 نمایش |مسیحیان اولیه هیچ اعتقادی به تثلیث نداشتند و ایشان مسیح را پیامبر خدا و برگزیده وی می دانستند ابیونی ها مسیحیانی متعلق به قرون اولیه مسیحی بودند که عیسی را صرفا یک انسان معمولی می دانستند که پسر مریم است.
تثلیث در عهد عتیق
حال که واژه تثلیث در کتاب مقدس یافت نمی شود، آیا حداقل ایده تثلیث در آن بروشنی تعلیم داده می شود؟ به عنوان مثال، عهد عتیق چه می گویند؟ دایرة المعارف دین اذعان می کند: عالمان الهیات موافق این امر هستند که کتاب مقدس عبرانی اعتقاد تثلیث را در بر ندارد. به همین شکل، ادموند فرتمن یسوعی، در کتاب خود با عنوان خدای ثلاثه چنین اذعان می کند: عهد عتیق. صریحا یا تلویحا از خدایی ثلاثه که پدر، پسر و روح القدس است هیچ سخنی به ما نمی گوید. هیچ مدرکی مبنی بر این که نگارندگان مقدس حتی گمان برده باشند که تثلیثی در الوهیت وجود دارد در دست نیست. حتی در نظر مجسم کردن آثار و نشانه ها و یا (علامات پنهانی)، از تثلیث اشخاص در عهد عتیق، به معنی پا فراتر گذاشتن از کلام و منظور نگارندگان مقدس است. بررسی نوشته های مقدس عبرانی خود این اظهارات را تأیید خواهد کرد. بنابراین، در 39 کتاب اول کتاب مقدس که مجموعه کتابهای مورد قبول و معتبر نوشته های مقدس و الهامی عبرانی را تشکیل می دهند، هیچ آموزش صریحی از تثلیث وجود ندارد.
تثلیث در عهد جدید
ولی آیا نوشته های عهد جدید با صراحت از تثلیث سخن می گویند؟ دایره المعارف دین می گوید عالمان خداشناسی موافق هستند که عهد جدید نیز حاوی عقیده صریحی درباره تثلیث نیست. فرتمن یسوعی چنین اظهار می کند نگارندگان عهد جدید عقیده ای معین و یا قاعده ای وضع شده از تثلیث در اختیار ما نمی گذارند، هیچ آموزش صریحی در این مورد که در یک خدا، سه شخص الهی مساوی وجود دارد نیز به دست نمی دهند. در هیچ کجا عقیده تثلیثی سه موجود مستقل با حیات و فعالیت الهی در یک الوهیت را نمی یابیم. دایره المعارف جدید بریتانیکا چنین اظهار نظر می کند نه واژه تثلیث و نه عقیده صریح آن، هیچیک در عهد جدید نیامده است. برنهارد لزه در کتاب خود با عنوان تاریخچه اعتقادات مسیحی چنین می گوید تا آنجایی که به عهد جدید مربوط می شود، عقیده واقعی تثلیث در آن یافت نمی شود. فرهنگ جدید بین المللی خداشناسی عهد جدید نیز اظهار می کند عهد جدید حاوی عقیده توسعه یافته تثلیث نیست. (کتاب مقدس فاقد بیان صریح این مطلب است که پدر، پسر و روح القدس از جوهری مساوی هستند) به گفته کارل بارت، عالم خداشناسی. پروفسور ا. واشبرن هاپکینز از دانشگاه یال این موضوع را چنین تأیید کرد: ظاهرا عقیده تثلیث برای عیسی و پولس ناشناخته بوده است؛ آنان هیچ اشاره ای در این باره نمی کنند. آرتور ویگال تاریخ نویس، مینویسد: عیسی مسیح هرگز اشاره ای به چنین پدیده ای نکرد، و در هیچ کجای عهد جدید واژه (تثلیث) نیامده است. این عقیده تنها سیصد سال پس از مرگ سرور ما عیسی بوسیله کلیسا پذیرفته شد. بنابراین، نه 39 کتاب نوشته های مقدس عبرانی و نه مجموعه کتابهای معتبر الهام شده نوشته های مقدس یونانی مسیحی، هیچ یک تثلیث را بطور صریح آموزش نمیدهد.
مسیحیان اولیه و تثلیث
مسیحیت اولیه بطور صریح اعتقاد تثلیث را به شکل تکامل یافته آن که بعدها در اعتقادنامه ها آمده است در بر نداشت. با این وجود، مسیحیان اولیه در ابتدا در فکر بکارگیری عقیده تثلیث در کیش خود نبودند. و عقیده تثلیث در قرن چهارم به بعد وارد مسیحیت شد و ریشه در مثل ثلاثه افلاطون دارد.
تثلیث در دوران آباء کلیسا
آبا کلیسا پیش از نیقیه بعنوان رهبران معلمان دینی، در نخستین قرنهای پس از تولد مسیح بشمار می رفتند. آموزش های آنان جالب توجه است. یوستینوس شهید، که در سال 165 د.م. وفات یافت، عیسای ماقبل بشری را فرشته آفریده ای خواند که از خدا، آفریننده همه چیز، متمایز بود. او گفت که عیسی کهتر از خدا بود و هرگز کاری به جز آنچه آفریدگار. برای او اراده کرده بود انجام نمی داد و چیزی غیر از آن بیان نمی کرد. کلمنت اسکندرانی که حدود سال 215 د.م. وفات یافت، خدا را تنها خدای حقیقی، آفریده نشده و غیر فانی خواند. او گفت که پسر در کنار تنها پدر قدیر مطلق قرار دارد ولی با او برابر نیست. آلون لمسن در اثر خود با عنوان کلیسای سه قرن نخستین شواهد تاریخی را خلاصه کرده و می گوید: اعتقاد نوین و رایج تثلیث. از هیچ پشتیبانیی در اظهارات یوستینوس شهید برخوردار نیست؛ و این ملاحظات درباره کلیه پدران پیش از نیقیه قابل تعمیم است؛ یعنی، همه نگارندگان مسیحی در طول سه قرن پس از تولد مسیح. درست است که آنان از پدر، پسر و روح القدس سخن می گویند، معهذا اینان را نه مساوی میدانند، نه از لحاظ تعداد یک ذات و نه سه شخص در یک شخص، آنطوری که هواداران تثلیث هم اکنون ادعا می کنند. واقعیت قضیه کاملا عکس این است. بنابراین، کتاب مقدس و تاریخ هر دو بر این شهادت می دهند که تثلیث در تمام دوران کتاب مقدس و تا قرن ها پس از آن ناشناخته بود.
اولین تثلیث گذار
تئوفیلیوس اولین کسی بود که از الهیات سه گانه استفاده کرد وی گفت و تعابیر خدا کلمه خدا و حکمت خدا را مورد استفاده قرار داد که یک مومن مسیحی در معرض این سه قرار دارد. ایرنئوس که در حدود سال 200 د.م. وفات یافت، وی که در برابر بدعت مرقیون که معتقد به دو خدا خدای خالق و خدای نجات دهنده بودند بر عملکرد تمایز و مرتبط پدر و پسر و روح القدس تاکید داشت و وی به نوعی تثلیث در نجات اشاره کرد و منظور وی این بود که سه نفر هستند که در نجات انسانها نقش دارند یکی پدر (خدا) و دیگری پسر و روح القدس و هر یک از شخصیت های تثلیث مسئول یکی از جنبه های نجات است. شاید بتوان ترتولیانس (225م) نخستین الهی دانی دانست که باعث شکل گیری واژگان اصطلاحات و واژگان خاص تثلیث (trinitas) و واژه های شخص (person) شد. ترتولیانس در آغاز فردی بت پرست بود که در دهه سوم زندگی خود به مسیحیت پیوست تثلیثی که منظور ترتولیانس بود با تثلیثی که امروزه مسیحیان به آن معتقدند متفاوت است و این آموزه در سالهای بعد دچار تحول شد و او بین الوهیت پدر و پسر تفاوت قائل بود ولی باز بدعت ترتولیانس فراگیر نشد و سالها کشمکش بین اندیشمندان مسیحی بر سر الوهیت مسیح وجود داشت و بسیاری از مسیحیانی بودند که مسیح را تنها برگزیده و پیامبر خدا میدانستند ولی به این دلیل که جامعه مسیحی تحت جفا قرار داشت این کشمکش ها کمتر مورد توجه قرار می گرفت. اریگن پس از او نیز تاکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی بخش بشر بوده) که با خدا هم ازل بود و روح القدس (که تطهیرکننده بشر است), کرد.
شورای نیقیه و تثلیث
در اینجا ممکن است بپرسید: (اگر تثلیث آموزش کتاب مقدس نیست، پس چگونه به یکی از اعتقادات جهان مسیحیت مبدل شده است؟) بسیاری تصور می کنند که این اعتقاد در شورای نیقیه در سال 325 د.م. تدوین شد. ولی این نظر کاملا صحیح نیست. البته شورای نیقیه اظهار کرد که مسیح و خدا از یک جوهرند، و همین امر اساس را برای الهیات تثلیثی آتی فراهم کرد. اما تثلیث را پایه گذاری نکرد، زیرا در آن شورا هیچ اشاره ای به روح القدس بعنوان شخص سوم در الوهیتی ثلاثه نشده است. کنستانتین امپراتور روم در تلاشی برای حل و فصل مشاجرات، تمامی اسقفها را به نیقیه فرا خواند. 300 نفر از آنها که تنها بخش کوچکی را شامل می شدند، در آنجا حضور یافتند. در این شورا دو طرف نزاع را آریوس اسقف لیبی و آتاناسیوس شاگرد الکساندر اسقف مصر تشکیل می دادند و کنستانتین امپراتور روم «هدفش حفظ ثبات امپراطوریش بوده است. ابتدا طی نامه ای دو طرف نزاع را توبیخ می کند سعى کرد بین دو طرف آشتى برقرار کند، اما موفق نشد. از نامه اى که او براى دو طرف نزاع نوشته برمى آید که دغدغه او بیشتر حفظ امپراتورى بوده تا اینکه مشکل الهیاتى مسیحیت را حل کند. او در بخشى از نامه خود درباره این بحث ها مى گوید: من فرض را بر آن گذاشته بودم که اندیشه هایی را که همه مردم از خدایان دارند به شکل واحد باز گردانم ؛زیرا قویا حس می کردم اگر بتوانم مردم را متقاعد سازم که در این باره متحد شوند اداره امور عامه بطور قابل ملاحظه ای آسان خواهد شد. اما افسوس! اطلاع می یابم که در میان شما بیش از آنچه اخیرا در آفریقا مجادله بوده است، نزاع جریان دارد.
ظاهرا علت این مجادلات، پوچ به نظر می رسد و در خور چنین معارضات تند نیست. تو، الکساندر، اگر می خواستی بدانی کشیشانت درباره یک مساله حقوقی یا حتی درباره مساله ای جزئی که هیچ اهمیتی ندارد چگونه فکر می کنند؛ وتو، آریوس، اگر چنین افکاری داشتی، می بایست سکوت می کرد. لزومی نداشت که این مسائل را به میان مردم بکشانید اینها مسائلی هستند که فقط بی کاری محرک آنهاست و جز برای حدت ذهن فایده ای ندارد، کارهایی است احمقانه و در خور کودکان بی تجربه، نه شایسته کشیش ها یا افراد معقول. ولی چون اقداماتش اثر نبخشید برای ثبات امپراطوریش جمعی از اسقفها را به نیقیه فرا خواند. 318 نفر از آنها، در در نیقیه حضور یافتند آریوس بر آن بود که تنها پدر موجودی ازلی است و پسر و روح القدس هر دو مخلوق هستند ولی با سایز آفریدگان تمایز دارند و به عبارتی مخلوقی کامل هستند و این اعتقاد تمامی کلیسا های سراسر جهان را فرا گرفته بود. آتاناسیوس از سر مخالفت با آریوس در آمد و آموزه عیسی خدایی به شکل رسمی آن را پایه گذاری کرد.او معتقد بود چون نجات تنها کار خداست و از جانبی عیسی نجات دهنده ماست بنا بر این عیسی باید خدا باشد. مدتها میان دانشمندان مسیحی و رهبران کلیسا درمورد پذیرش نظر آریوس یا آتاناسیوس نزاع و درگیری وجود داشت, و مخالفتهای فراوانی با نمو و توسعة این عقیده که عیسی خداست صورت گرفت. پس از روزها بحث و گفتگو و نزاع میان دو جناح طرفدار عیسی خدایی به رهبری اتاناسیوس و جناح مخالف عیسی خدایی به رهبری آریوس اسقف لیبی, سرانجام با دخالت مستقیم کنستانتین امپراطور روم که هیچ اطلاعات الاهیاتی نداشت دیدگاه آتاناسیوس به مثابه رأی رسمی کلیسا پذیرفته شده و بنا گذاشته شد که مسیح به عنوان خدا و همذات با خدا به عنوان اقنوم دوم در کنار خدای پدر به عنوان خدا پرستش شود و کنستانتین امپراطور رم که خود هدایت مستقیم جلسات را به عهده داشت و هزینه های ان را پرداخت میکرد و توانست با نفوذ خود اعتقاد عیسی خدایی را تثبیت کند این امپراتور تعمید نیافته چه نقشی در شورای نیقیه ایفا کرد؟ دایرة المعارف بریتانیکا چنین نقل می کند: کنستانتین خود سرپرستی شورا را بعهده گرفت، بطور فعالانه گفتگوها را هدایت کرد و شخصا اصل حساس اعتقادنامه ای را که توسط شورا به تصویب رسید و ارتباط مسیح با خدا را، این که او (هم ذات پدر است)، مشخص می کرد، پیشنهاد کرد همه اسقفان به استثنای دو تن از ترس امپراتور اعتقادنامه را امضا کردند. بسیاری از آنان برخلاف میل خود این کار را کردن.
به گفته نویسنده ای مسیحی: «این نخستین بار بود که کلیسا خود را تحت سلطه و ریاست رهبر سیاسی حکومت می دید. مساله رابطه کلیسا و حکومت که مساله ای مزمن و ریشه دار است، به طور مشخص از همین جا شروع شد.». پس از آن کنستانتین حکم حکومتی صادر کرد که مسیحیان مخالف اعتقاد نامه نیقیه از اجتماع کردن منع نمود و و عبادتگاه های آنها را توقیف کرد و جنبش مسیحی که در ابتدا خود قربانی اتهام کفر و بدعت بود اکنون خود مخالفین تثلیث را جستجو میکرد و شمشیر قیصر را به کار میبرد تا خواسته های خود را بر آنها تحمیل کند. آریوس در نامه ای به یوسبیوس از ظلم تثلیث گرایان در حق وی شکایت میکند و در نامه خود را کسی معرفی میکند که به وسیله اسقف الکساندر (اسقف اسکندریه مصر و استاد اتاناسیوس) ظالمانه آزار دیده و می گوید: اسقف سر و صدای زیادی در باره ما به راه میاندازد و به سختی ما را آزار میدهد و کاملا بر ضد ماست او ما را به عنوان ملحد از شهر بیرون رانده است زیرا آنچه او آشکارا موعظه میکند ما قبول نداریم.پس ازشورای نیقیه، مناظرات در این باره، دهها سال ادامه یافت. آنانی که اعتقاد داشتند عیسی با خدا برابر نیست حتی برای مدتی دوباره مورد حمایت قرار گرفتند.و در شورای اورشلیم که پس از شورای نیقیه برپا شد رای به نفع نظریه آریوس داده شد ولی بعدها امپراتور تئودسیوس بر ضد آنان حکم کرد. او اعتقادنامه شورای نیقیه را بعنوان معیار برای قلمرو خود قرار داد.
آریوس نیز پس از مرگش به دلیل انکار الوهیت کامل کلمه (مسیح) محکوم شد. آریانیزم در شرق ریشه کن شد؛ اما در مغرب به عنوان شکلی از مسیحیت که از کاتولیک متمایز بود چهار صد سال به حیات خود ادامه داد و به ویژه در میان گات ها و دیگر اقوام ژرمنی رشد سریعی نمود.
(ادامه دارد...).
منـابـع
الستر مک کراث- درآمدی بر الهیات مسیحی- ترجمه عیسی دیباج- انتشارات کتاب روشن
آموزشکده مجازی اسلام و مسیحیت- مقاله تثلیث
استوارت الیوت- راز تثلیث- انتشارات نور جهان
ویل دورانت- تاریخ تمدن جلد 3- حمید عنایت- تهران- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی- 1371
جوان گریدی- مسیحیت و بدعت ها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- موسسه فرهنگی طه
جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- تهران- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی- چاپ پنجم- 1372.
دایره المعارف بریتانیکا- مدخل کنستانتین
هاروی کاکس- مسیحیت- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
تونی لین- تاریخ تفکر مسیحی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها