خلقت کنونی بهشت و جهنم در آیات قرآن

فارسی 3149 نمایش |

خداوند در آخرین آیات از سوره ی تکاثر، منکران قیامت را مخاطب ساخته و می فرماید: «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین؛ چنین نیست [که مى پندارید] اگر شما به علم یقینى مى دانستید [که آخرتى هست] به یقین جهنم را مى دیدید سپس یقینا آن دوزخ را به دیده ى یقین [و لمس] مشاهده مى کردید.» (تکاثر/ 5- 7) اگر آیه را به همین صورت که ظاهر آن است معین کنیم (و به اصطلاح «لو» برای شرط و جزای آن «لترون الجحیم» باشد) مفهومش این خواهد بود که صاحبان «علم الیقین» در همین جهان دوزخ را مشاهده می کنند، و لازمه این سخن آن است که دوزخ هم اکنون وجود داشته باشد.
مفسران در تفسیر این آیات طوفانی به پا کرده و هر یک راهی را برگزیده اند، گویا غالبا نتوانسته اند این معنی را هضم کنند که این آیات ممکن است اشاره به شهود دوزخ در دنیا، و سپس مشاهده آن در آخرت نباشد. از یک سو می بینند. آیه را نمی توان تماما ناظر به آخرت دانست، چرا که همه کافران و مجرمان در قیامت دوزخ را می بینند، این نیاز به شرطی ندارد، و لذا گروهی معتقدند که جزاء شرط در اینجا محذوف است، بلکه فخر رازی ادعای اتفاق مفسران را بر این مطلب دارد. ولی مسلما این سخن مبالغه است، چنین نیست که اتفاق نظری در این مساله باشد، ولی به هر حال مفهوم آیه را گروهی از مفسران چنین می دانند: «لو تعلمون علم الیقین لما الهاکم التکاثر» اگر شما علم الیقین داشتید تفاخر و مباهات بر یکدیگر شما را به خود مشغول نمی داشت و از خدا و قیامت غافل نمی کرد. بعضی دیگر که محذوف دانستن جزاء را نادرست دیده اند مشاهده و رویت را مشاهده ی علمی و قلبی دانسته اند، بنابراین تفسیر معنی آیه چنین می شود اگر شما علم الیقین داشتید به دوزخ ایمان پیدا می کردید. روشن است که هم تفسیر اول و هم تفسیر دوم مخالف ظاهر این آیات است، چرا که هم محذوف بودن جزاء بر خلاف قاعده است و هم تفسیر رویت به معنی علم. بنابراین اگر آیه را صاف و بدون تقدیر و حذف معنی کنیم، و هم الفاظ آنرا طبق معنی حقیقی تفسیر نمائیم نتیجه همان تفسیری می شود که در بالا به آن اشاره کردیم و بعضی از مفسران لا اقل به عنوان یک احتمال این تفسیر را پذیرفته اند.
اما علامه طباطبائی در ذیل این آیه می فرمایند: «دیگران اینطور تفسیر کرده و استدلال کرده اند به اینکه جمله "لترون الجحیم" نمى تواند جواب حرف "لو" باشد، چون این حرف امتناع را مى رساند، بر سر هر جمله در آید مى فهماند مضمون این جمله نشدنى است، و رؤیت هر چیزى به معناى تحقق وقوع آن است، و جواب نشدنى، شدنى قرار نمى گیرد. و این تفسیر مبنى بر این است که مراد از رؤیت جحیم، رؤیت آن در قیامت باشد، و آیه شریفه بخواهد به مضمون آیه ی «و برزت الجحیم لمن یرى؛ و جهنم براى هر بیننده اى آشکار مى گردد.» (نازعات/ 36) اشاره کند، و این خیلى مسلم نیست، بلکه از ظاهر کلام بر مى آید که مراد از دیدن جحیم، دیدن آن در دنیا و قبل از قیامت و به چشم بصیرت است، منظور رؤیت قلب است، که به طورى که از آیه زیر استفاده مى شود خود از آثار علم الیقین است، «و کذلک نری إبراهیم ملکوت السماوات و الأرض و لیکون من الموقنین؛ و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان مى دهیم (تا چنین و چنان شود و) تا از صاحبان یقین گردد.» (انعام/ 75) و این رؤیت قلبى قبل از قیامت است، و براى مردمى که سرگرم مفاخرتند دست نمى دهد، بلکه در مورد آنان امرى ممتنع است، چون چنین افرادى ممکن نیست علم الیقین پیدا کنند.» ایشان در ادامه تفسیر آیه می فرمایند: «مراد از "عین الیقین" خود یقین است، و معنایش این است که جحیم را با یقین محض مى بینند، و مراد از "علم یقین" در آیه قبل مشاهده دوزخ با چشم بصیرت و در دنیا است، و به عین الیقین دیدن آن در قیامت با چشم ظاهر است، دلیلش آیه بعدى است که سخن از سؤال و بازخواست در قیامت دارد، مى فرماید: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم؛ و آنگاه آن روز از این نعمت بازخواست مى شوید.» (تکاثر/ 8) ولى بعضى از مفسرین گفته اند، مراد از رؤیت اولى، قبل از دخول در جحیم، و مراد از دومى بعد از دخول در آن است، و خلاصه منظور از هر دو رؤیت در قیامت است. بعضى دیگر گفته اند: منظور از رؤیت اولى معرفت، و از دومى دیدن و مشاهده است. بعضى هم گفته اند. مراد یک رؤیت است، و تکرارش صرفا براى فهماندن استمرار و خلود در دوزخ است. و بعضى وجوهى دیگر گفته اند، که همه آنها ضعیف است.»
در روایات اسلامی نیز تعبیرات روشنی دیده می شود که با مفهوم این تفسیر هماهنگ است، از جمله داستان معروف جوان با ایمانی است که در کتاب کافی در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: روزی رسول خدا (ص) نماز صبح را با مردم خواند ناگهان نظرش به جوانی خواب آلود در مسجد افتاد، رنگ از چهره اش پریده، لاغر اندام و نحیف به نظر می رسید، پیامبر (ص) نامش را برد و فرمود: حالت چگونه است ای جوان! عرض کرد: صبح کردم ای رسول خدا (ص) در حالی که دارای نیروی یقینم! پیامبر (ص) (از این سخن در شگفتی فرو رفت و) فرمود: یقین نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟! عرض کرد: ای رسول خدا! یقین من همان چیزی است که مرا در اندوه عمیق فرو برده، شبها به عبادت مشغول داشته، و روزها به روزه، و به کلی نسبت به دنیا و آنچه در دنیا است بی اعتنا ساخته است، گویی عرش پروردگارم را می بینم که برای حساب برپا شده، و خلایق محشور شده اند، و من در میان آنها هستم، گویی بهشت را می بینم که اهلش در آن متنعمند، و بر تختها تکیه زده اند، گویی اهل جهنم را می بینم که در آتش سوزانش فریاد می کشند! گویی الان صدای آتش افروخته دوزخ را می شنوم که در گوشهایی من دور می زند! رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: هذا عبد نور الله قلبه بالایمان؛ این بنده ای است که خهدا دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس به او فرمود: الزم ما انت علیه؛ بر این حال و برنامه ای که هستی بوده باش و از دست مده. جوان عرض کرد: ادع لله لی یا رسول الله ان ارزق الشهاده معک؛ ای رسول خدا برای من دعا کن که شهادت را در جهاد همراه تو نصیبم کند! پیامبر (ص) در حق او دعا کرد، چیزی نگذشت که همراه پیامبر (ص) به یکی از غزوات رفت و بعد از نه نفر از مسلمانان شهید شد، و به آروزی خود رسید.»
جمله «کانی الان اسمع زفیر النار یدور فی مسامعی؛ گویی الان می شنوم صدای آتش را که در گوشهای من دور می زند.» دلیل بر این است که هم اکنون دوزخ جود دارد، و او از طریق ایمان آمیخته با شهود آن را به چشم خود می بیند.
از مجموع آنچه در آیات بالا آمده است استفاده می شد که بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند و موجودند، و اگر در دلالت بعضی از این آیات تردید شود لا اقل نمی توان در دلالت مجموع تردید کرد، به خصوص آیاتی که تعبیر به «اعدت» (آماده شده است) دارد.

رد منکرین خلقت بهشت و دوزخ
همچنانکه در مورد آیات سوره ی نجم بحث شده است که آیا "جنة المأوى" به معنی بهشت برزخی است یا بهشت جاویدان؟ در میان مفسران گفتگو است، آنجا که می فرماید: «و لقد رءاه نزلة أخرى* عند سدرة المنتهى* عندها جنة المأوى؛ و بى تردید یک بار دیگر هم او را دیده است. نزد سدرة المنتهى. در آنجا که جنت الماوى است.» (نجم/ 13- 15) ممکن است تعبیر به "المأوى" بهشت جاویدان را تداعی کند، هر چند بودن این بهشت در بخشی از آسمانها تداعی بهشت برزخی را می کند زیرا بهشت جاویدان به وسعت تمام زمین و آسمانها است. بنابراین استدلال به آیه ی فوق برای مخلوق بودن بهشت تنها مطابق تفسیر اول صحیح است، جمعی از مفسران این تفسیر را ترجیح داده اند از جمله «طبرسی» در «مجمع البیان» و علامه ی «طباطبائی» در «المیزان».
على بن ابراهیم به سند خود از حضرت صادق (ع) روایت نموده که فرمود: رسول اکرم فرمودند وقتى که مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم قصرى از یاقوت سرخ دیدم که از بس روشن و صاف بود از درون آن بیرونش مرئى و هویدا بود و دو تالار از در و زبرجد در آن بود به جبرئیل گفتم این قصر براى کیست گفت براى کسانى که نیکوکار و خوش گفتارند و دائم روزه بوده و به فقرا اطعام نموده و در وقتى که همه مردم در خواب فرو رفته اند شب زنده دار بوده و به ذکر حق مشغول هستند.
امیرالمؤمنین به رسول اکرم عرض نمود آیا از امت کسى قادر به انجام این اعمال هست؟ در جواب گفتند یا على نزدیک من بیا نزدیک حضرت رفتم فرمودند می دانى گفتار و کردار نیکو یعنى چه؟ گفتن (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر)، است و می دانى منظور از همیشه روزه بودن چیست کسى که تمام ماه رمضان را بدون آن که یک روز آن را افطار کند روزه بدارد و می دانى اطعام یعنى چه، هر کس براى عائله خود در تلاش معاش بوده و کسب نماید و نگذارد چشم افراد عائله اش به اموال مردم باشد و سربار مردم نشود و می دانى شب زنده دارى یعنى چه کسى که بین نماز مغرب و عشا نخوابد چون یهود و نصارى و کسانى که مانند آنها هستند میان نماز مغرب و عشا می خوابند.
به همین سند نیز از پیغمبر اکرم روایت کرده که فرمود زمانى که وارد بهشت شدم دیدم که فرشتگان قصرى با شکوه و پر تلألؤ با خشتى از طلا و خشتى از نقره می سازند و گاهى متوقف می شدند به فرشتگان گفتم چرا گاه به گاه توقف می نمائید. پاسخ دادند براى رسیدن مصالح درنگ می نمائیم پرسیدم مصالح آن چیست گفتند گفتار مؤمنین به ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر» است که هر وقت در دنیا مشغول این ذکر شریف می شوند ما هم مشغول به بنا شویم و چون توقف کنند ما هم متوقف می شویم.
رسول اکرم (ص) فرمود چون جبرئیل مرا داخل بهشت نمود و بر روى فرشهاى بهشتى نشانید یک گلابى به من داد همین که آن را از وسط پاره نمودم حوریه اى پدیدار شده و در برابرم ایستاده سلام نمود گفت: السلام علیک یا محمد صلى الله علیه و آله و سلم السلام علیک یا احمد السلام علیک یا رسول الله، جواب سلامش را داده پرسیدم اى حور العین تو کیستى پاسخ داد نام من راضیه و مرضیه است خداوند مرا از سه جزء آفریده است بالایم از کافور وسطم از عنبر قسمت آخرم از مشک و خمیره ام از آب زندگانى است خداوند مرا ایجاد و مخصوص فرمود براى برادر و پسر عمو و وصى تو على بن أبی طالب (ع)، راوى می گوید حضرت صادق (ع) فرمود پیغمبر اکرم (ص) دخترش فاطمه را زیاد مى بوسید و عایشه از عمل آن حضرت غضبناک می شد و گفت ای رسول خدا فاطمه را زیاد می بوسى. فرمود اى عایشه شبى که مرا به معراج و آسمان بالا بردند داخل بهشت شدم جبرئیل مرا نزد درخت طوبى برده و از میوه آن به من داد و میل کردم به زمین که آمدم آب میوه مزبور در صلب من قرار گرفت و پس از نزدیکى با خدیجه از آن حامله شد به فاطمه و چون از فاطمه بوى درخت طوبى را درک می نمایم او را می بوسم و امثال این اخبار زیاد است که رد بر منکرین معراج و بهشت و جهنم است.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 602

سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 1 صفحه 73

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 328

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد