انواع استفاده از صنایع ادبی در آیات و روایات (صنعت حل)
فارسی 4360 نمایش |نمونه هایی از صنعت حل در آثار سنایی
اما نمونه های صنعت حل را در مثنوی معنوی و دیوان شمس مولوی و پیش از آن در حدیقه سنائی و دیوان ناصر خسرو می توان دید. مثلا سنائی در ایثار و جد و بخشندگی فقیران و فضیلت آن گوید (حدیقه):
هر چه داری برای حق بگذار *** کز گدایان ظریف تر ایثار
سید و سرفراز آل عبا *** یافت تشریف سوره ی «هل أتی»
زآن سه قرص جوین بی مقدار *** یافت در پیش حق چنین بازار
درمی صدقه از کف درویش *** از هزار توانگر آمد بیش
زآنکه درویش را دلی ریش است *** از دل ریش صدقه ز آن بیش است
گل درویش صفوت ازلی است *** دل او کیمیای لم یزلی است
بشنو تا چه گفت فضل اله *** با که گویم نیست یک آگاه
با شهنشاه و خواجه ی «لولاک» *** گفت «لا تعد عنهم عیناک»
«ولا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیاه الدنیا؛ و دو چشم خویش از ایشان [درویشان صحابه خود] مگردان در حالی که خواستار آرایش زندگانی دنیا باشی.» (کهف/ 28)
از تن و جان و عقل و دل بگذر *** در ره او دلی به دست آور
که آیه را بنابر مقصود تغییراتی داده است از جمله «عنهم» را پیش از «عیناک» آورده و حرکت سکون میم آن را برای ضرورت شعر ضمه داده است و (عنهم) کرده است.
ای سنائی خواجگی در عشق جانان شرط نیست *** جان اسیر عشق گشته دل به کیوان شرط نیست
«رب ارنی» بر زبان راندن چو موسی وقت شوق *** پس به دل گفتن «انا الاعلی» چو هامان شرط نیست
که در این ابیات دو آیه «قال رب ارنی انظر الیک؛ عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى.» (اعراف/ 143) را حل کرده یعنی بخشی از آیه را گرفته و «ارنی» را به «ارنی» تخفیف داده تا معنای ذهنی خود را ادا کند، و وزن شعر نیز درست باشد؛ و دیگری «فحشر فنادی* فقال أنا ربکم الاعلی؛ و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد. و گفت پروردگار بزرگتر شما منم.» (نازعات/ 23- 24) را گرفته است و «ربکم» را رها کرده است.
نمونه هایی از صنعت حل در آثار مولوی
مولوی در ابیات زیر از (مثنوی) سه آیه ی قرآنی را حل کرده است:
تا الیه تصعد اطیاب الکلم *** صاعدا منا الی حیث علم
هکذا تعرج و تنزل دایما *** ذافلا زلت علیه قایما
پارسی گوییم یعنی این کشش *** زآن طرف آید که آمد آن چشش
یکی: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه؛ سخنان پاک به سوی او بالا می رود، و کردار نیک است که آن سخنان را بالا می برد.» (فاطر/ 10) دومی «یدبر الامرمن السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون؛ خدا تدبیر کارها را می کند از آسمان تا به زمین، سپس همه چیز به سوی او بالا می رود در روزی که اندازه ی آن هزار سال است از آنچه می شمرید.»
(سجده/ 5) و سومی «یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها؛ می داند هر چه را که در زمین فرو شود و آنچه از آن بیرون آید و آنچه از آسمان فرو ریزد و آنچه در آن بالا رود.» (حدید/ 4)
مثالهایی از حل حدیث در آثار مولانا
در مثنوی نمونه های زیادی از حل حدیث را می یابیم؛ مانند:
طفل تا گیرا و تا پویا نبود *** مرکبش جز گردن بابا نبود
چون فضولی گشت و دست و پا نمود *** در عنا افتاد و در رنج و کبود
جان های خلق پیش از دست و پا *** می پریدند از وفا اندر صفا
چون به امر«اهبطوا» بندی شدند *** حبس خشم و حرص و خرسندی شدند
ما عیال حضرتیم و شیرخواه *** گفت «الخلق عیال للاله»
که در آن حدیث معروف «الخلق کلهم عیال الله واحبکم الیه اسنکم الیهم» را حل کرده است. «خیرالناس انفعهم للناس؛ بهترین مردم سودمندترین آنان برای مردم است.» (سیوطی، جامع صغیر)
بشنو از اخبار آن صدر صدور *** لا صلوة ثم الا بالحضور
که در آن حدیث «لا صلوة الا بحضور القلب» را حل کرده و از صورت اصلی بیرون آورده است. از نویسندگان چیره دست دیگر که در صنعت حل تبحر داشته یکی نیز امیر نظام گروسی است که منشآت او در دست است. اینک یک نمونه:
فدایت شوم، و کنا باجتماع کالثریا *** و صیرنا الزمان بنات نعش
«معقول مجلس و مجمعی داشتیم، گاهی که ظلمت غم و غمام اندوه غلبه داشت به دیدن احباب و تمهید اسباب تدارک می شد، اما موجبات نفاق... اثر خود را ظاهر کرد و وضعی تازه پیش آورد و هر یک از دایره جمع به راهی رفتند، از اعضای مجلس آنها را که کافی و موافق دیدند ابقا کردند و آنهایی که منافی و منافق بودند ملغی از عمل شدند مجلس با حضور ما تغییر کرد و کارها بی حضور ما تقسیم شد، گر اندکی نه به وفق رضاست خرده نگیریم.
اذا لم تستطع امرا فدعه *** و جاوزه الی ما تستطیع
چشم از جمیع مناصب بسته و دست از تمام مکاسب شسته و به گوشه عزلت نشسته، "در سرای فروبسته از خروج و دخول". نه مسئولم که از مآل کار اندیشناک باشم و نه معمولم که از تنازع عاملان بترسم که: "غم موجود و پریشانی معدوم ندارم".»
اقتباس
اقتباس (Quotation)، در لغت، «پاره آتش» یا «نور و فروغ گرفتن» و در فن بدیع عبارت از آوردن آیه ای از قرآن مجید یا حدیثی از رسول اکرم (یا معصومان دیگر) یا بیت معروفی است، به نحوی که معلوم باشد قصد اقتباس است نه سرقت و انتحال. مانند:
گل در لحاف غنچه خوش خفته بد سحرگه *** باد صبا بر او خواند «یا ایها المزمل»
یا این بیت ابن رومی (221ــ284 ه. ق) در زبان تازی:
لئن اخطأت فی مدحک فما اخطأت منعی *** لقد انزلت حاجاتی «بواد غیرذی زرع»
یعنی اگر من در مدح گفتن تو خطا کردم تو در منع کردن من (و در نتیجه محروم ماندن من) خطا نکردی، زیرا من حاجات خود را به «سرزمینی خشک و بی کشت فرود آوردم.» و مقصودش این است که نیازمندی های خود را به درباری عرضه کردم که در آنجا خیر و برکتی نیست.» که «بواد غیر ذی زرع؛ سرزمینی خشک و بی کشت.» قسمتی از آیه 37 از سوره ابراهیم می باشد. یا این بیت معروف از رضی الدین نیشابوری (فت، 598هـ. قـ.)، شاعر و فقیه و عارف سده ششم:
چو رسی به طور سینا «ارنی» بگو و بگذر *** که بیرزد این تمنا به جواب «لن ترانی»
که اقتباس است از آیه 143 سوره اعراف که خدای تعالی در جواب دیدار خواهی موسی (ع) می گوید: «لن ترانی ولکن انظر الی الجبل؛ عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ليكن به كوه بنگر.»
آسمان بار «امانت» نتوانست کشید *** قرعه فال به نام من دیوانه زدند
که در آن اقتباس (و نوعی تلمیح) از آیه 72 سوره احزاب است که می فرماید:
«ما "امانت" خود را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از حمل آن سر باز زدند و از آن بترسیدند و انسان (بار) آن را به دوش گرفت، بیگمان او ستمکار نادان است.»
برخی دیگر در اقتباس، تنها تضمین قرآن و حدیث را ذکر کرده اند، چنانکه سیدشریف جرجانی گوید: «اقتباس آن است که [نویسنده یا شاعر] در کلام خود، به نظم یا نثر، چیزی از قرآن و حدیث را بگنجاند مانند قول ابن شمعون که در مواعظ خویش گفته است "یا قوم اصبروا علی المحرمات، و صابروا علی المفترضات، و راقبات، واتقوا الله فی الخلوات، ترفع لکم الدرجات؛ ای قوم بر محرمات شکیبا باشید و بر انجام واجبات پا فشارید، و بر مراقبه (نگاه داشت دل از غفلت) همت گمارید، و در خلوت ها از خدا بترسید، تا درجات شما را والا گرداند."» و یا این بیت از او که گوید:
و ان تبدلت لنا غیرنا *** فحسبنا الله و نعم الوکیل
منـابـع
علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374
امام محمد غزالی- احیاءالعلوم
تفسیر ابوالفتح رازی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها