غزوه خندق (مبارزه)
فارسی 3755 نمایش |به هنگام فراخوانی پیامبر (ص) برای مبارزه با عمرو ابن عبدود چرا دیگر مسلمین مانند سلمان و عمار نیامدند؟ ممکن است این سوال مطرح شود که وقتی عمرو ابن عبدود مبارز طلبید و رسول خدا (ص) از مسلمانان خواست یکی از ایشان به نبرد عمرو برود، چرا جز علی (ع) شخص دیگری بلند نشد حتی مقداد و سلمان و عمار؟ در جواب این پرسش می گوییم: در لحظه هماورد طلبی عمرو ماموریت های مهمی از قبیل حفاظت از ابواب خیبر، حفاظت از محلی که عمرو و چند پهلوان دیگر از آنجا عبور کرده و به این سوی خندق آمده بودند حفاظت از دژها و حصارهایی که زنان در آنجا ساکن بودند و... وجود داشت که تنها افراد با ایمان و قدرتمند می توانستند از عهده آنها برآیند و فریب نخورده و سستی نکنند، پس می بایست افرادی نظیر عمار و سلمان و ... در این پست های کلیدی حضور یافته و سپاه اسلام را از آسیب حفظ می نمودند، از این رو ایشان یا در آن نزدیکی نبودند تا از هماورد طلبی عمرو ابن عبدود و دستور پیامبر (ص) مبنی بر مبارزه با وی اطلاع یابند یا اگر از این موضوع اطلاع یافته اند سرپستی مهم و کلیدی بوده اند و امکان ترک پست برایشان میسور نبوده است.
عاقبت چهار پهلوان دیگر:
پس از آنکه امیرالمومنین علی (ع) عمرو ابن عبدود را شکست داد چهار پهلوان دیگری که به همراه عمرو از خندق عبور کرده بودند از ترس فرار کرده و اسب هایشان را از خندق عبور دادند بجز نوفل ابن عبدالله که اسبش او را در خندق انداخت و سخت بر زمین خورد ماموران او را با سنگ زدند نوفل با صدای بلند گفت: این طرز کشتن دور از جوانمردی است یک نفر از شما پایین بیاید تا با هم مبارزه کنیم پس علی (ع) وارد خندق شده و او را کشت. وحشت تمام لشکر کفر را فرا گرفت مشرکین گمان می کردند مسلمانان بدن نوفل را مثله خواهند کرد از همین رو ابوسفیان کسی را فرستاد تا به پیامبر اطلاع دهد که آنها حاضرند جسد نوفل را به ده هزار دینار بخرند اما پیامبر فرمود: نعش را به آنها بدهید و پول نگیرید زیرا پول مرده در اسلام حرام است. گفته شده است: زبیر ابن عوام و عمر ابن خطاب به دنبال دیگر پهلوانان مشرکین یعنی عکرمه ابن ابی جهل و ضرار ابن خطاب (برادر عمر) و هبیره ابن ابی وهب رفته و مقداری آنها را تعقیب کردند، ضرار ابن خطاب در فرصتی مناسب با نیزه به برادرش حمله کرده و همین که نیزه به پوست عمر رسید نیزه را نگه داشته و گفت: این نعمت بزرگ را به یاد داشته باش زیرا من قسم خروده ام که دستهایم به خون کسی از قریش آلوده نشود. ضرار پیش ابوسفیان و دیگر یارانشان بازگشت در حالیکه آنها کنار کوه بنی عبید ایستاده بودند. عکرمه ابن ابی جهل و هبیره ابن ابی وهب نیز فرار کرده و خود را به ابوسفیان رساندند. البته هبیره قبل از آنکه به مشرکان برسد ضربه ای از زبیر به انتهای زین اسبش رسید که موجب شد زره گران قیمتی که بر پشت اسبش بسته بود باز شده و بر زمین بیفتد و زبیر آن را برای خودش بردارد. عکرمه نیز به هنگام فرار نیزه خود را انداخته بود و این باعث شد وقتی نزد ابوسفیان می رسند، ابوسفیان آنها را سرزنش کرده و بگوید: امروز روز بدی بود و برای ما مطلب خیری در آن وجود نداشت بازگردید به خیمه گاه و محل اتراقمان برویم تا شاید فردا با نیروی بیشتری حمله کنیم. پس قریش بازگشتند و به سمت وادی عمیق عقب نشینی کردند غطفان نیز به منزل خود بازگشته و قرار گذاشتند فردا همگی با هم و با نیرویی بیشتر در کنار خندق حاضر شوند. آن شب قریش و غطفان به تشجیع و ترغیب سپاه خود پرداختند و بنا شد فردا پیش از طلوع آفتاب درکنار خندق حاضر شوند و حاضر شدند. در آن شب رسول الله (ص) نیز به تحریض و ترغیب یاران خود پرداخته و به آنها وعده داد که اگر شکیبایی کرده و در برابر دشمن ایستادگی کنند پیروزی از آن ایشان خواهد بود.
روایاتی دیگر در خصوص هبیره و ضرار ابن خطاب:
1- علامه جعفر مرتضی عاملی از سیره النبویه، دحلان ج 2 ص 7 و سیره حلبیه ج 2 ص 321 هبیره و ضرار مطلبی می آورد که چنین است: پس از کشته شدن عمرو ابن عبدود بدست علی (ع) ضرار ابن خطاب و هبیره به علی (ع) حمله کردند پس علی (ع) در مقابل آن دو درآمده اما ضرار از ترس علی (ع) فرار کرده و نتوانست ایستادگی کند و هبیره ابتدا ایستاد کرد و سپس زرهش را درآورده و فرار کرد. (الصحیح من سیره النبی الاعظم سج 11 از چاپ 35 جلدی).
2- علامه جعفر مرتضی از کشف الغمه، اربلی ج 1 ص 204 و اعلام الوری ص 195 و تاریخ الخمیس ج 1 ص 487 و 488 و از غیر اینها نقل کرده است که: علی (ع) به هبیره ابن ابی وهب رسیده و او را عاجز نمود و ضربه ای به کوهه زینش زد و زرهی که در آنجا بود افتاد، و اما عکرمه پس او فرار کرد و ضرار نیز گریخت.
نتیجه: از روایات فوق نتیجه می گیریم که پس از قتل عمرو ابن عبدود دیگر جنگاوران به امیرالمومنین (ع) حمله کرده و سپس گریخته اند حال ممکن است پس از آن زبیر و عمر به دنبال ایشان رفته و آن ماجراها پیش آمده باشد.
منـابـع
سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 11 از چاپ 35 جلدی
محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی
سبحانی تبریزی- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام
نور الدين الحلبي- السیره الحلبیه- جلد 2
ابن کثیر- السیره النبویه- جلد 3
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها