نگاهی به طبیعیات، روانشناسی و معادشناسی حکمة الاشراق
English فارسی 3609 نمایش |
طبیعیات
سهروردی در طرح آراء خود در باب طبیعیات با بحثی درباره سرشت عالم آغاز می کند، عالمی که از دیدگاه وی نور محض است. نظرات ذره گرایان (atomists) اشعری، که یکی از مکاتب فکری سرآمد زمان را تشکیل می دادند، بر اساس اصالت صورت و ماده مبتنی بود و بنابراین مطالعه طبیعیات برای آنها به مطالعه ماده تبدیل گردید.
1- مطالعه نور و طبیعت
سهروردی در مخالفت با آنان استدلال می کرد که چون اجسام مادی مرکب از نوراند، مطالعه طبیعیات عبارت از مطالعه نور است. سهروردی در تعریفی که از اشیاء می کند، طبیعت آنها را عبارت از نور می داند؛ سپس اشیاء را بر طبق درجه شفافیتشان طبقه بندی می کند. مثلا، تمام آن موجوداتی که، مانند هوا، نور را از خود عبور می دهند در طبقه وجودی بالاتر از آنهائی قرار دارد که، مانند خاک، سد راه نور می شوند.
2- اهمیت تغییر کیفی در طبیعیات اشراقی
سهروردی در تشریح علل پدیده های جوی از ابن سینا و ارسطو پیروی می کند، اما آراء آنان را در مورد وقوع تغییر در طبیعت اشیاء رد می کند. مثلا ارسطو می گوید آب جوشان معلول برخورد ذرات آتش و آب است. سهروردی می گوید جوشیدن آب بدان سبب است که خاصیتی در آب هست که وقتی در مجاورت آتش قرار می گیرد این خاصیت بالقوه فعلیت می یابد. او بحث می کند که نه آتش با آب در تماس می آید و نه حجم آب تغییر پیدا می کند. بنابراین، تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که بگوئیم کیفیت یا صفت خاصی در آب وجود دارد. سهروردی می گوید: تغییر کیفی بیشتر ناشی از به وجود آمدن کیفیتی است که بینابین کیفیات اجسام اصلی و اجزاء ترکیب جدید قرار می گیرد.
واضح است که چنین نظریه ای متضمن اشاراتی به حوزه طبیعیات است، اما نظریه ای رمزی یا باطنی نیز هست که در پی توضیح این است که چگونه ارتباط چیزهای مختلف ممکن است باعث تغییری کیفی شود. این اصل یکی از عناصر بسیار مهم در پروراندن کیمیای روح است که در نوشته های رمزی اسلامی به چشم می خورد.
روان شناسی (یا علم النفس)
1- رابطه روانشناسی و معرفت شناسی
نظرات سهروردی درباره روان شناسی با مفهوم وی از معرفت شناسی رابطه ای تنگاتنگ دارد، که آن هم به نوبه خود مستقیما مربوط است به سلسله مراتب وجودی که در حکم مبنای فلسفه اوست. نمودار زیر به توضیح این ارتباط کمک می کند:
قهر ← نورالانوار ← طبقات فرشتگان ← نفوس ← افلاک ← مجموعه های نور ← عقل کلی ← عقول ← نفوس ← افلاک ← محبت
چنین سلسله مراتبی بر روح انسانی به طرز زیر تأثیر می گذارد؛ پایگاه وجودی یک موجود سازمان روحی خاصی را ایجاب می کند؛ اینکه چگونه روح و قوای این موجود عمل می کنند بستگی دارد به جایگاه آنها در ساختار سلسله مراتبی عالم. نظر سهروردی درباره روان شناسی، گرچه تحت تأثیر روان شناسی ارسطو -بدان گونه که در کتاب روح بحث شده- قرار دارد، از طبقه بندی ارسطو تبعیت نمی کند و در واقع به ابن سینا نزدیک تر است تا به ارسطو. سهروردی همه کائنات را به سه گروه نباتی، حیوانی و انسانی طبقه بندی می کند. تنها تفاوت عمده میان نظر او و مشائین تصور او از بدن به عنوان شعبده اسپهبد است.
2- طبقه بندی قوای نفس
بنا به نظر سهروردی، طبقه بندی قوای مختلف را می توان با نمودار صفحه بعد نشان داد:
نفس نباتی
1- غاذیه ← جاذبه، ماسکه، هاضمه و دافعه (در واقع قوای چهارگانه قوه اصلی غاذیه هستند).
2- نامیه
3- مولده
نفس حیوانی
1- قوه حرکت (محرکه)
2- قوه میل (نزوعیه)
3- قوه شهوت
4- قوه غضب
حس مشترک– مرکزی است که تمام آگاهیها و اطلاعات درباره دنیای خارج گردآوری می شود. محل آن در جلوی مغز (تجویف مقدم دماغ) است.
خیال– مخزن دست آوردهای حس مشترک که جای آن در عقب تجویف مقدم دماغ است.
وهم– فرمانروای امور محسوسی است که متعلق به حواس نیست و در عقب تجویف اوسط قرار دارد.
متخیله– غالبا با وهم یکی انگاشته می شود اما نقش آن بیش از این است و ترکیب و تحلیل می کند.
حافظه– جائی که وهم ذخیره می شود و در عقب تجویف اوسط دماغ قرار دارد.
معادشناسی
تصور سهروردی از معادشناسی ناشی از تصور او از روان شناسی است. او بدین نتیجه رسیده که هدف انسان این است که اشراق یابد و در عالم دیگر به اصل خویش برگردد. عالم دیگر فقط دنباله این عالم است، و منزلت روح در قیامت بستگی دارد به اندازه ای که شخص اکنون در این جهان تصفیه شده باشد. سهروردی در ارتباط با درجه تصفیه روح و تأله افراد، آنها را به سه گروه می کند و رابطه ای علی میان پاکی و تأله آنان و پایگاه وجودی آنان در جهان دیگر برقرار می کند. این سه گروه عبارتند از:
1- آنان که در ظلمات جهل باقی ماندند (اشقیا).
2- کسانی که خویشتن را تا حدی تزکیه کردند (سدد).
3- آنان که خود را تصفیه کردند و به نور رسیدند (متألهون).
در کتاب خود یزدان شناخت، به ترسیم نوع ارتباطی می پردازد که بین پایگاه وجودی شخص در این دنیا و منزلتش در جهان دیگر برقرار می کند. او بحث می کند که نفس، صرف نظر از درجه تصفیه آن، ذاتا جاوید است. بحث بدین قرار است:
بدان که نفس باقی است، برو فنا متصور نشود، زیرا که علت او که عقل فعال است دائمست، پس معلول به دوام او دائم ماند.
منـابـع
مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- صفحه 89-85
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها