خلقت عالم از نظر ابوریحان بیرونی
فارسی 3105 نمایش |قدرت خدا
ابوریحان به پیروی از تعلیمات کتب آسمانی خلقت جهان را از عدم می دانست و این جهان را حادث می شمرد و با عقیده بعضی از اسلاف خصوصا حکمای یونان که عالم را قدیم می دانستند مخالفت ورزید و در بسیاری از کتب و رسائل خود علیه آن به مبارزه و منازعه پرداخت.
خلقت عالم از عدم به نظر بیرونی مظهر قدرت و اراده خداوند است و نمی توان با دلایل فلسفی آن را انکار کرد. حق تعالی خالقی است که عالم را از نیستی به وجود آورده و بر جمیع مراتب آن حکمفرماست و از جزئی ترین دقایق آن آگاه است.
خلقت عالم در کتاب تحدید نهایة الاماکن
در کتاب تحدید نهایة الاماکن ابوریحان نظر خود را درباره خلقت عالم به نحو تفصیل بیان می کند و چنین می نگارد:
«قیاسی که می سازیم بدین گونه است: جسم نمی تواند از پیشامدهائی به دور باشد که پیاپی بر آن وارد می شود: و هرچه از پیشامدها به دور نیست نوپدید (حادث) است: پس جسم نوپدید است و ازلی نیست. بدین ترتیب از قیاس شکل اول نوپدیدی (حدوث) جسم نتیجه می شود. ولی این پیاپی در آمدن پیشامدها نمی تواند بی پایان باشد. چه آنگاه می بایستی زمان ازلی باشد و این محال است؛ زیرا هنگامی که می گوئیم: زمان گذشته از پاره های زمان یعنی ادوار موجود و شمردنی و قابل افزایش است، و هر موجود شمردنی از یک آغاز می کند و به اندازه محدودی از عدد پایان می پذیرد، نتیجه آن می شود که زمان آغازی دارد و به آن مفروضی پایان می یابد: و بدین ترتیب از قیاس شکل اول پایان پذیری و نوپدیدی زمان آشکار می شود.
و اما برای شناختن پاره هائی از زمان که از قوت به فعل بیرون آمده است، یعنی سالها و ماهها و روزهای گذشته و اندازه آنها، با عقل و قیاس به هیچ وجه راهی نداریم. هر لحظه ای که برای آغاز زمان فرض کنیم، ممکن است آغاز زمان به اندازه یک آن یا به اندازه هزاران هزار سال بر آن پیشی داشته باشد و در این باب تنها بازگشت به شنیدن از راستگوئی است، و کتاب خدا و احادیث درست چیزی در این باره نگفته اند.
اما اهل کتاب از جهودان و نصرانیان و جز ایشان از صابئان و مجوس، همه در اینکه آغاز تاریخ با نخستین آدم بوده است اتفاق کلمه دارند، اما در اندازه زمان با یکدیگر اختلاف فراوان دارند. ولی از آفرینش جهان سخنی نگفته اند، و این به سبب سخنی است که در آغاز تورات آمده و اگر به لفظ نباشد به معنی چنین است: «در آغاز خدا ذات آسمان و ذات زمین را آفرید و زمین ویرانه بود و باد خدا بر روی آب می وزید.» پس چنان پنداشتند که این نخستین روز هفته آفرینش جهان است و این روز با شبانه روز ما سنجیده نمی شود، چه این شبانه روز با برآمدن و فرو رفتن خورشید پیدا می شود و خورشید و ماه در روز چهارشنبه آن هفته آفریده شده بود، پس چگونه ممکن است روز آن زمان با روز امروز ما شمرده شود؟!
و قرآن در این باره گفته است: «یوما عند ربک کألف سنة مما تعدون؛ روزی در نزد پروردگارت همانند هزار سال از سالهایی که شما به شمار می آورید.» (حج/ 47) و در جای دیگر: «فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة؛ در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال بود.» (معارج/ 4) پس دانسته شد که این مدت با آنچه ما اکنون زمان را با آن اندازه می گیریم قابل اندازه گرفتن نیست و راهی به یافتن اندازه آن از آغاز آفرینش نداریم.»
از این گفتار چنین برمی آید که ابوریحان کتب آسمانی را مآخذی از برای علم بر خلقت عالم محسوب داشته و کاملا از جنبه تمثیلی شرح کتاب التکوین درباره چگونگی خلقت جهان آگاه بوده است. لکن بدون اینکه از روش تأویل که بین صوفیان و بعضی فرق شیعه متداول است پیروی کرده باشد، از نص کتاب آسمانی به حدوث عالم پی برده گرچه با کمک این مأخذ نتوانسته از تاریخ بعدی عالم علمی به دست آورد. و به این جهت در این مورد به آثار جسمانی ادوار گذشته که هنوز در دامن زمین و یا در کتب تاریخی و بقایای تمدنهای پیشین از زوال و فنا نجات یافته متوسل شده و این آثار را تنها طریق کسب اطلاع درباره تاریخ ادوار گذشته دانسته است. لکن بیرونی بقایای دوره های گذشته را با نظریه یک نواخت و یک شکل بودن شرایط عوامل طبیعی تعبیر نکرده است بلکه هر دوره ای از ادوار تاریخ جهان را دارای شرایط معین و مخصوص به آن دوره می دانسته و زمان را یک کمیت بدون تغییر و تبدیل و یک نواخت محسوب نمی داشته است.
تعمیم قوانین طبیعت به تمام ابعاد عالم در علوم جدید
نظریه علوم طبیعی جدید در اکثر موارد این است که قوانین طبیعت چنانکه امروز مشهود و محسوس است و می توان آن را در آزمایشگاه سنجید همیشه به این منوال بوده و در طول تاریخ جهان تغییری در آن حاصل نشده است بلکه هر نیروئی که امروز در طبیعت نتوان مشاهده کرد قبلا نیز وجود نداشته است. این نظر که شرایط فعلی طبیعت را برای تمام ادوار زمان و ابعاد مکان تعمیم داده و قوانین و آثار طبیعت را یک نواخت می شمارد در عرض چند قرن اخیر در اروپا در علوم طبیعی به وجود آمده و سپس دامنه آن به علوم اجتماعی و روانی و حتی آنچه مربوط به عالم روح و معنی است گسترده شده و زمینه مشترکی برای اکثر مطالعات و تحقیقاتی که امروزه در غرب درباره تمدنهای قدیم از لحاظ تاریخی و یا باستانشناسی و یا درباره کره زمین از لحاظ زمین شناسی و جغرافیائی انجام می گیرد شده است.
دوره ای بودن تاریخ جهانی و طبیعی
عقیده قدما که با بسط و توضیح خاصی در کتب هندوان خصوصا رسائل جهانشناسی از قبیل مجموعه پورانا purana مطرح شده است نقطه مقابل این نظر است و صیرورت زمان و جهان را تابع قانون کلی می شمارد به نحوی که هر «لحظه جهانی» دارای شرایط و آثار خاصی است منحصر به آن لحظه. مطابق این نظریه محیط جهانی و طبیعی و جامعه انسانی که به آن مربوط است نه تنها در تمام ادوار تاریخ عالم دارای شرایط یک نواخت نبوده است، بلکه هم طبیعت و هم جامعه دارای خصائص و خصائلی است متعلق به دوره خاصی که در آن پدید آمده است.
بنابراین «قوای طبیعت» که امروزه یا در طی چند قرن و یا هزاره پیش مشاهده شده است در تمام اعصار عالم یکسان نبوده است، بلکه مانند موجود زنده ای که در هر دوره ای از حیات خود نیروی خاصی دارد و اعضای آن به نحو مشخصی فعالیت می کند، قوانین و شرایط عالم طبیعت نیز در ادوار حیات جهان تغیر و تبدل بسیار به خود دیده است.
منـابـع
سیدحسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 188-184
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها