اختلاف نظر محققان درباره معنای حکمت مشرقیه ابن سینا

فارسی 24535 نمایش |

یکی از مسائل غامضی که محققان را به بحث و مناظره فراوان کشانیده است معنی حکمت مشرقیه ابن سیناست، حکمتی که ابن سینا در برخی از نوشته های تمثیلی خود به آن اشاره کرده است کلمه مشرقیه را هم می توان مشرقیه خواند و هم مشرقیه و بنابراین مقصود ابن سینا یا حکمت شرقی بوده و یا اشراقی و همین امکان تعبیر دوگانه باعث بحث طولانی بین دانشمندان شرقی و غربی شده است. پس از اینکه نالینو مقاله مشهور خود را درباره این موضوع نگاشت، بین غربیها معمولا مشرقیه پذیرفته شده و آنان اشاره به یک نوع حکمت اشراقی را غیرممکن دانسته اند غافل از آنکه در زبان عربی ریشه شرق هم مربوط به خاور است و هم به نور چون مشرق زمین در عین حال سرزمین اشراق و مبدأ نور و محل طلوع خورشید نیز هست و معنی دوگانه این ریشه خود از جنبه تمثیلی جهت خاور سرچشمه می گیرد.
به علاوه این معنی دوگانه مشرقیه سهم مهمی در تمثیلات عرفانی ابن سینا و رسائل حکمای اشراقی دارد چون در نظر آنان شرق همان قلمرو مجردات و جواهر معنوی و عقلانی است در حالی که غرب سرزمین تاریکی و عالم ماده است.
نظر دانشمندان درباره معنی گفته های شیخ الرئیس و بیانات او درباره حکمت مشرقیه که برای خواص نگاشته است کاملا تفاوت است.

نظر گوتیر و گواشن درباره حکمت مشرقیه
بین اروپائیان لئون گوتیر یکی از اولین اشخاصی که به تألیف و تحقیق درباره فلسفه اسلامی پرداخت حکمت مشرقیه را با تصوف یکی دانسته و آن را «تمایل عرفانی مشرق» می نامد. بین علمای معاصر گواشن مشرق را در حکمت مشرقیه با مکتب جندی شاپور یکی دانسته و به آن یک وجه صرفا جغرافیائی می دهد و جنبه تجربی این مکتب را تأیید کرده و اعتقاد دارد که حکمت مشرقیه ایجاد ارتباط بین روش استدلالی و تجربی و پذیرفتن علل تجربی به عنوان صغرای یک قضیه منطقی است. گرچه این علاقه به تجربه در برخی از آثار ابن سینا مشهود است، نباید آن را ضرورتا با تمایل به روش استدلالی یکی دانست چنانکه از قرن هفدهم به بعد در اروپا متداول بوده است.
بنا به قول لوئی گارده شرق شناس معروف معاصر: «ما هرگز انکار نمی کنیم که در این مکتبی که رنگ عرفانی دارد علاقه زیادی به علوم تجربی وجود نداشته است. لکن در تمام طول تاریخ آیا ما ندیده ایم که نهضتهای قوی افلاطونی در موارد بسیار با میل به تحقیق و تجربه علمی توأم بوده است؟ فی المثل مکتب شارتر در قرون وسطی لاتینی و از آن بیشتر نهضت افلاطونی دوره رنسانس. از این جهت به نظر ما خانم گواشن زیاده از حد به یکی ساختن تحقیق تجربی و روش صرفا استدلالی (راسیونالیزم) متمایل است. افرادی مانند جیوردانوبرونو و کامپانلا و ژان بودن و دوستداران بزرگ مکتب کابال خیلی با استدلالیون صرف فرق داشتند».

نظر گارده درباره حکمت مشرقیه
به نظر خود گارده مقصود ابن سینا از حکمت مشرقیه یک مشرب فلسفی است که بیشتر جنبه فیثاغوری و افلاطونی و نوافلاطونی دارد تا جنبه ارسطوئی و علت بکار بردن صفت مشرقیه این است که گرچه همه این مکتبها از مغرب سرچشمه گرفتند لکن مبدأ مکتب فیثاغوری و افلاطونی مشرق زمین بود. بنا به قول گارده کتاب شفا و نجات حاوی افکار ابن سینا است در لباس ارسطوئی، کسوتی که ابن سینا در نوشته های بعدی خود آن را رها کرده و او بیشتر متوجه به رابطه درونی با افکار فلسفی خود شده است.
گارده مانند گواشن به این امر معترف است که در پایان عمر ابن سینا توجه بیشتری به علوم تجربی معطوف می داشت لکن این تمایل را به نحوه دیگری تعبیر کرده می نویسد:
«امکان دارد که در پایان عمر خود ابن سینا در نظر داشت توجه بیشتری به تحقیقات تجربی مانند نجوم (و احکام نجوم) و سحر و کیمیا و طب معطوف دارد و این تحقیقات تفکرات فلسفی او را نیز برانگیزد. لکن ما هیچ دلیلی نمی بینیم برای اینکه این تمایل را به صورت صرفا استدلالی (راسیونالیست) بنگریم».
بلکه برعکس به نظر گارده تمایلات بعدی ابن سینا به سوی یک عرفانی عقلی بود.

نظر ماسینیون درباره حکمت شرقی ابن سینا
ماسینیون بعد از یک ارزشیابی کلی از افکار شیخ متذکر می شود که او عشق را که اصطلاح خاص صوفیان است به جای کلمه متداول محبت در نوشته های خود بکار برده و از تمثیلات عددی حروف الفبا در رساله النیروزیه استفاده کرده است و به این نتیجه می رسد که ابن سینا دارای یک نبوغ مبتکرانه و یک حکمت عمیق شرقی بود که تاکنون به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است.

تلقی پینس از حکمت شرقی ابن سینا
یکی از متخصصان بنام فلسفه اسلامی در مغرب زمین با توجه به منابعی که تازگی برای بار اول توسط عبدالرحمن بدوی به چاپ رسیده است بار دگر مسأله حکمت مشرقیه را به پیش کشیده است. در رساله ای به نام رساله الکیا در این مجموعه سخن از محاکمه بین فلاسفه شرقی و غربی توسط ابن سینا در کتاب او به نام الانصاف که در غارت اصفهان از بین رفت به میان آمده است. به نظر پینس مقصود از مشرق شهر بخارا موطن ابن سینا و از مغرب بغداد و مفسران و شارحان ارسطو در این شهر مانند ابوالفرج و عبدالله بن طیب است. گرچه آثار عبدالله بن طیب در دست نیست، بعضی از نوشته های شاگرد او مختاربن حسن معروف به ابن بطلان باقی مانده و افکار فلسفی این مکتب را دربردارد. در المقالات المصریه ابن بطلان منکر امکان بقای روح انسان خارج از بدن و جدا از وجود باری تعالی شده است.
ابن سینا برعکس همیشه بقای روح را بعد از مفارقت از بدن تأیید می کرد و در این امر خود را از شارحان مسیحی ارسطو در بغداد و مفسران یونانی او در اسکندریه ممتاز می دانست. به نظر پینس این مسأله اصلی است که حکمت مشرقیه را از فلسفه ارسطو مشخص می سازد. او همچنین عقیده دارد که طرد فلسفه مشائی به وسیله شیخ الرئیس راه را برای افکار شخصی فلسفی او باز کرد و مبدأ این افکار یک مکتب فلسفی شرقی نبود بلکه افاضاتی بود که بر ابن سینا شخصا وارد شده بود و نیز نظر پینس بر این است که امکان دارد که او تحت نفوذ یک نوع قومیت فرهنگی ایرانی در مقابل غربیان قرار گرفته باشد.

نظر دکتر غنی و ذبیح الله صفا درباره حکمت شرقیه
دانشمندان ایرانی نیز آراء مختلف درباره این امر اظهار داشته اند. مثلا مرحوم دکتر غنی مانند بسیاری از محققان معاصر ایرانی حکمت مشرقیه را از فلسفه ارسطو و نیز افلاطون جدا می داند و آن را مربوط به یک مشرب فکری و فلسفی ایرانی در دوره ساسانی می شمارد که اثر خود را در افکار مانی و حتی بیش از او در آراء شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی به جا گذاشته است.
از سوی دیگر به نظر آقای دکتر صفا مقصود از مشرقی همان مفسران بغدادی ارسطو است در مقابل مفسران اسکندرانی معلم اول.

منـابـع

سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 278-277 و 286-282

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد