شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
فارسی 3600 نمایش |به نقل مجلسی از دلائل الامامه در بیماری حضرت زهرا (س) بود که دو تن صحابی پیغمبر، ابوبکر و عمر خواستار دیدار او شدند. اما دختر پیغمبر رخصت این دیدار را نمی داد. علی (ع) گفت «من پذیرفته ام که تو بــه آنان اجازت ملاقات دهی.» فاطمه گفت «حال که چنین است خانه خانه تو است.» هر چند ابن سعد نوشته است ابوبکر چندان با دختر پیغمبر سخن گفت که او را خشنود ساخت اما ظاهرا از این ملاقات نتیجه ای که در نظر بود به دست نیامد. دختر پیغمبر بـه آنان گفت «نشنیدید که پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده است؟» گفتند «چنین است!» فاطمه گفت «شما مرا آزردید و من از شما ناخشنودم.» و آنان از خانه او بیرون رفتند.
بخاری در صحیح نویسد: «پس از آنکه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم که ما میراث نمی گذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مرد.»
در واپسین روزهای زندگی، اسماء دختر عمیس را که از مهاجران حبشه و از نزدیکان وی بود طلبید. اسماء نخست زن جعفر بن ابیطالب بود، چون جعفر در نبرد موته شهید شد به ابوبکر بن ابی قحافه شوهر کرد. دختر پیغمبر به اسماء گفت: «من خوش نمی دارم بر جسد زن جامه ای بیفکنند و اندام او از زیر جامه نمایان باشد.»
«من در حبشه چیزی دیدم، اکنون صورت آن را به تو نشان می دهم.» سپس چند شاخه تر خواست. شاخه ها را خم کرد. پارچه ای به روی آن کشید. دختر پیغمبر گفت:
«چه چیز خوبی است. نعش زنان را از نعش مرد مشخص می سازد. چون من مردم تو مرا بشوی! و نگذار کسی نزد جنازه من بیاید.»
در آخرین روز زندگانی آبی خواست. بدن خود را نیکو شستشو داد جامه های نو پوشید و به غرفه خود رفت. خادمه خویش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند. سپس روی به قبله دراز کشید دست ها را بر گونه ها نهاد و گفت «من همین ساعت خواهم مرد.» به نـقل علمای شیعه، شوهرش علی (ع) او را شستشو داد. ابن سعد نیز همین روایت را اختیار کرده است. لیکن چنانکه نوشتیم ابن عبدالبر گوید دختر پیغمبر اسماء را گفت تا متصدی شستشوی او باشد. و گویا اسماء در شستشوی فاطمه (ع) با علی (ع) همکاری داشته است.
ابن عبدالبر نوشته است چون دختر پیغمبر زندگانی را بدرود گفت، عایشه خواست به حجره او برود اسماء طبق وصیت او را راه نداد.
عایشه شکایت به پدر برد که: «این زن خثعمیــه (خثعم از قحطانیان و از عرب های جنوبی بوده است. و این سرزنشی است که عدنانیان (و از جمله قریش) به قحطانیان می کردند.) میان من و دختر پیغمبر درآمده است. نمی گذارد من نزد جسد او بروم. به علاوه برای او حجله ای چون حجله عروسان ساخته است.» ابوبکر به در حجره دختر پیغمبر آمد و گفت:
«اسماء چرا نمی گذاری زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا برای دختر پیغمبر حجله ساخته ای؟»
«زهرا به من وصیت کرده است کسی بر او داخل نشود، چیزی را که برای نعش او ساخته ام، وقتی زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برایش بسازم.»
«حال که چنین است هر چه به تو گفته چنان کن.»
ابن عبدالبر نوشته است «نخستین کس از زنان که در اسلام برای او بدین سان نعش ساختند فاطمه (ع) دختر پیغمبر (ص) بود. سپس مانند آن را برای زینب بنت جحش (زن پیغمبر) آماده کردند.»
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها- صفحه 155-157
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها