شباهت های جهان بینی مولانا با حکمای هند
فارسی 3349 نمایش |شباهت های قابل توجهی میان جهان بینی حکمای هند و طرز تفکر مولانا دیده می شود. از آن جمله:
الف. اوپانیشاد دانش را به دو علم تقسیم می نماید:
پارا (اعلم اعلا) و آپارا (علم ادنی). آپارا علم تجربی است و شامل علم کثرت و تغییرات تطورات جهان و پدیده ها می شود. در عبارات پر رنگ و نگار کانا چنین آمده است:
«آفریدگار در دنیای حقیقت روزنه هایی به سوی بیرون باز کرده و از این رو بشر برای کشف حقیقت به خارج متوسل می شود. عالم صور اعراض مادی وجود اعلا است و از آن صور ظاهره ادراکات به وجود می آید، بدین ترتیب از محسوسات می توان به محسوسات پی برد. حس های ظاهر ما و ادراک آن ها و عقل ما و منطق آن، وسایل کسب این دانش است. اساس این دانش بر دویی «ثنویت» یعنی بر وجود شخص مدرک و شیء مدرک قرار دارد و چنین دانشی با لطبع، ما را در جنگل ثنویت (دویی) سرگردان می سازد. وحدت پیوسته بیرون از دسترس عقل سرگشته است، زیرا فهم و قضاوت بدون آن که وحدت حقیقت را بشکافد، محال می باشد.
ادراکات حسی ما که اساس علم تجربی است، دانش جهان محسوس را به ما می آموزد، ولی نه دانش ابدیت را، به وسیله آن ها نه می توان دیگری را شناخت و نه خود را. این دانش حجاب جهان است و از اسراری که در زیر پرده نهفته است، خبری ندارد. چنین دانشی فقط بحث الفاظ (و اچارابهانم) است و به جز اسامی (نامادهیام) چیز دیگری نیست. این دانش با احساسات رنج و لذت همراه است و هر دوی این احساسات موجب تشویش و پریشانی روح می گردد، چنین دانشی خیال انگیز و سرگشته است و مانع درک حقیقت حق (ساتیاسیام ساتیام) می گردد. در مقابل علم اعلا این دانش نسبی عادی در حکم نادانی (اوپدیا) و علم ناراست یا فریب و وهم (مایا) است.»
مطالبی که در جملات فوق دیده می شود، در حقیقت نثری از ابیات مولانا در موارد گوناگون مثنوی است و احتیاجی به تفصیل وجود ندارد.
ب. وحدت وجود یا وحدت موجود که در اوپانیشاد دیده می شود، اگر چه مولانا نظرهای مختلفی درباره آن ابراز می کند، ولی بعضی از ابیات مثنوی و دیوان شمس نظریه وحدت (پانته ایسم) را مطرح می کند. در مقدمه اوپانیشاد درباره کائنات و ارتباط آن ها با خدا چنین می گوید:
«مسأله نسبت بین وجود مطلق و جهان (کائنات) غیر قابل حل است. وجود بالاتر از فهم و ادراک ناپذیر را با جهان مخصوص و قابل ادراک، ربط دادن بدون آن که به مقام سبحانیت و غیر قابل ادراک بودن آن خدشه وارد آید، محال به نظر می رسد، مع ذلک فکر بشری در همه ادوار تحت تأثیرات سحرآمیز این مسأله بوده و در کشف اسرار آن، راه مجاهده پیموده است. متفکرین اوپانیشاد توجه فراوانی وقف بر حل این مشکل نموده اند. جهان خلقت را دو جنبه است: یکی عالم خارج از بشر دیگر عالم درون بشر، تعیین روابط این دو عالم با وجود مطلق کار حکمت و فلسفه است. این رابطه از سه صورت خارج نیست: یا کائنات و وجود مطلق شیء واحدند، یا کائنات نتیجه و حاصل وجود مطلق است و یا کائنات مستقل از اوست. اوپانیشاد به طور کلی طرفدار دو نظر اولی است.»
هر دو نظریه (اول و دوم) در مثنوی در موارد متعدد دیده می شود، از آن جمله:
ما که باشیم ای تو را جان جان *** تا که ما باشیم با تو در میان
ما عدم هاییم و هستی های ما *** تـو وجـود مــطلقی فانی نما
ما همه شیران ولی شـیر عـلـم *** حمله مان از باد باشد دم به دم
حمله مان از باد و ناپیداست باد *** جان فدای آن که نا پیداست باد
باد ما و بــود ما از داد توست *** هستی مـا جمله از اینـجا تـوست
لذت هستی نمودی نیـست را *** عاشق خود کرده بودی نیست را
ج. حرکت و تحول که در جهان بینی مولانا، از اساسی ترین ارکان است، در کتاب ریگ ودا چنین می خوانیم:
«او (اندرا) که قانون جاودانی را مقرر داشت، قدرت قانون به سرعت حرکت می کند... زمین عمیق و آسمان از آن قانون است.»
منـابـع
محمدتقی جعفری- مولوی و جهان بینی ها- صفحه 60-62
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها