بررسی بیانیه ونکوور درباره بقاء در قرن 21
فارسی 2446 نمایش |5- نظام های سیاسی و اقتصادی که تنها به منافع کوتاه مدت می اندیشند و هزینه واقعی تولید محصول را در نظر نمی گیرند به خیال آنکه منابع سیاره پایان ناپذیر است به خود اجازه می دهند، این چنین در طبیعت دخل و تصرف نمایند؛
این حقیقتی است که امروزه حتی از دهان کسانی می شنویم که خود کشورهای آنان زمانی تحت عنوان تلاش برای ترقی همه تصرفات را در همه اشیاء بدون قید و شرط تجویز می کردند. آری خداوند چنین خواسته است که حقیقت از زبان کسانی بر عرصه زندگی انسان ها جاری شود که خود آنان یا شخصیت هایی از جامعه آنان زمانی بر خلاف همان حقیقت اندیشیده و بر مبنای آن همه کارهای خویشتن را توجیه نموده اند. آری مردم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم که روزی همه کارهای نوابغ و اندیشمندان و اداره کنندگان سیاست ها و اقتصادهای بشری را به حساب تمدن و تکامل می آوردند و هر کس که زبان به اعتراض باز کرده و می گفت: آقایان، بیدار باشید! امروز فردایی را هم در پی دارد. جز این پاسخث نمی شنیدند که: برو آقا دنبال کار خود و برای پیشرفت بشریت سدی ایجاد مکن! رو، گذشت آن زمان که نادانی بر بشریت حکم فرما بود و امروزه جز با زبان علم نمی توان سخنی گفت! در مقابل اینان، آگاهان می گفتند: شما را سوگند به وجدان انسانی و شما را سوگند به حقیقت علم جهت دار در مسیر انسان سازی و ایجاد تمدن واقعی ما را با این کلمات توخالی فریب ندهید؛ زیرا ما از زمان بسیار قدیم این حقیقت را درک کرده ایم که:
راه هموار است و زیرش دام ها *** قحطی معنا میان نام ها
لفظ ها و نام ها چون دام هاست *** لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست
مسئله مهمی که در مطالب بالا مورد توجه است این است که: نظام های سیاسی و اقتصادی تنها به منافع کوتاه مدت می اندیشند.
اما جای شگفتی آن نیست که اداره کنندگان عملی سیاست ها و اقتصادها تنها به منافع کوتاه مدت می اندیشند، جای شگفتی آنجاست که دانشگاه ها و مراکز علمی همان اندیشه را با صورت علمی به عنوان واقعیات تحویل مغزهای ساده لوحان و دانش پژوهان داده اند، به طوری که اگر در آن موقع یکی از آن ساده لوحان یا دانش پژوهان و یا یک صاحب نظری آینده نگر چه از خود دانشگاهیان و چه خارج از محدوده دانشگاهی اعتراض می کرد که: ای اساتید و دانشمندان ارجمند حواستان را جمع کنید زیرا این سیارهاز نظر منابع و منافع پاسخگوی خواسته های بی نهایت سودجویی و لذت پرستی شما نیست قطعی است که آن انسان آگاه و آینده نگر را به جهل و نادانی متهم ساخته و می گفتند: تو و امثال تو نادان تر از آن هستید که ای مطالب را بفهمید برو:
گوش خر بفروش دیگر گوش خر *** کاین مطالب را نباید گوش خر
6- وضعیتی که انسان درگیر آن است از بین رفتن تعادل میان نوع بشر و حیات دیگر موجودات زنده ساکن کره زمین است به عکس درست در این زمان که ما در آستانه نابودی اکوسیستم و تنزل کیفیت زندگی بشر قرار داریم دانش و علوم در موقعیتی هستند که قادرند خلاقیت انسانی و نیز میان انسان و طبیعت را بازیابند. تنها چیزی که فقدان آن محسوس است اراده اجتماعی و سیاسی است.
این مطلب بهترین داوری درباره وضع بسیار ناگواری است که فعلا برای بشریت روی آورده است و همه آن جامعه شناسی ها و روانشناسی ها و ادعاهای تمدن شناسی را -که این وضع خطرناک را در موقع خود توجیه می کرده است- نه تنها قابل تجدید نظر ساخته بلکه با وضع کامل اثبات می کند که در دوران معاصر مطالب فراوانی در علوم انسانی به طور عموم به عنوان علم و معرفت وارد بازار سوداگران شده که برای فریفتن ساده لوحان بهترین مواد بوده است. به هر حال پس از آن همه بدبختی ها و انحرافاتی که در جوامع بشری با ادعای علم به وجود آورده اند اکنون می بینند نوبت آن فرا رسیده است که بگویند: ما اشتباه کرده ایم. این مطلب در همین مباحث ملاحظه می شود.
در اینجا صاحب نظران این نکته را مطرح می کنند که تنها چیزی که فقدان آن محسوس است اراده اجتماعی و سیاسی است گمان نمی رود گردانندگان جوامع و سیاست های دوران ما این قضاوت را از ندیسندگان صاحب نظر این بیانیه بپذیرند زیرا آنان خواهند گفت: ما برای اداره جوامع و سیاست های مربوط به آن از نیرومندترین اراده و تصمیم برخورداریم والا بدون اراده و تصمیم کاری را نمی توان انجام داد و همه شما می بینید که ما داریم کار انجام می دهیم! آنان نه تنها معتقدند که برای جوامع خود کار انجام می دهند بلکه خود را پیشتازان تمدن هم می دانند! آنچه که ما باید مورد دقت و بررسی قرار بدهیم؛ انگیزه ها و تصمیم های این سیاستمداران در اداره جوامع و اعمال سیاست های آنان است؛ یعنی این مسئله جایز اهمیت است که کارهای اجتماعی و سیاسی بر مبنای چه اندیشه و کدامین انگیزه ها به جریان می افتد؟ و معلوم است که امروزه اکثریت قریب به اتفاق اندیشه ها و انگیزه های گردانندگان جوامع منفعت پرستی و لذت گرایی در همه کارهای اجتماعی و سیاسی است که از مبنای سنت ویرانگر اقویا (من هدف و دیگران وسیله) سرچشمه می گیرد و جای تردید نیست مادامی که جریان اندیشه ها و انگیزه ها بر مبنای این دو موضوع در جریان است نه تنها این گونه سمپوزیوم ها و کنفرانس ها به جایی نخواهد رسید بلکه ممکن است بعضی از منفعت گرایان و لذت پرستان و خودمحوران را به فکر چاره جویی در برابر نتایج مثبت سمپوزیوم و کنفرانس هایی از همین قبیل بیندازد که امیدواریم چنین مباد.
7- ریشه های مسئله: منشاء وضع ناگوار کنونی ما اساسا پیشرفت برخی از زمینه های علوم است که عمدتا در شروع این قرن به طور امل رشد یافته بودند این پیشرفت ها که به شکل ریاضی در نقشه صنعتی قدیمی هان نشان داده شده اند به انسان نیروی غلبه بر طبیعت را عطاء کردند که تاهمین اواخر رفاه مادی روزافزون و ظاهرا بی پایانی را به بشر ارزانی می داشت. انسان با سوء استفاده از این نیرو خواست تا ارزش هایی را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفت های علمی به کار گیرد از طرفی ارزش های مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگ های پیشین بودند سرکوب شدند.
در مطلب مذکور چند مورد باید بررسی شود:
الف) منشا وضع ناگوار کنونی ما اساس پیشرفت برخی از زمینه های علوم است.
به نظر می رسد اسناد وضع ناگوار دوران ما مانند ناگواری ها و بدبختی های دوران های گذشته به علم و معرفت کا صحیحی نیست؛ زیرا همان گونه که در جای خود اثبات شده است، علم روشنایی است و هرگز بشر از روشنایی ها صدمه نمی بیند و دچار ناگواری ها نمی شود. آنچه که موجب ناگواری ها و بدبختی هاست تقصیر نابخشودنی مقامات و مدیران اجتماعی و مسئولان تعلیم و تربیت و کسانی است که مدیریت اخلاقی و روانی مردم را به عهده می گیرند اما کاری انجام نمی دهند به عبارت دیگر آنچه باعث ناهنجاری های زندگی فردی و اجتماعی است علم نیست بلکه من های تربیت نیافته ای است که چنان که در بالا اشاره کردیم هیچ اصلی را جز من هدف و دیگران وسیله به رسمیت نمی شناسند.
ب) انسان با سوء استفاده از این نیرو خواست تا ارزش هایش را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفت های علمی به کار گیرد از طرفی ارزش های مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگ های پیشین بودند سرکوب شدند.
این مطلب بسیار منطقی و همان است که امروزه میوه های تلخ خود را به بشریت عرضه می نماید. در طول مدتی که صنعت از علم زاییده شده و توسعه و تنوع بسیار پیدا کرد حتی آنان که می بایست از افراط گری در ماده گرایی و سودجویی و لذت پرستی جلوگیری کنند و ضرورت اعتدال و هماهنگ ساختن ماده و معنا را در یک فرهنگ فراگیر برای مردم اثبات کنند خود نیز به دنبال همان ماده گرایان به راه افتاده و از مبلغان آن طرز اندیشه شدند که می گفت بروز این وضع در تاریخ بشریت نتیجه حتمی و غیر قابل تخلف و قوانین اجتماعی است که ما باید آن را بپذیریم.
ج) نتیجه ضروری انحصال ارزش ها در ارزش های مادی و حذف کامل هر آن چیزی که بیرون از قلمرو آنها بوده باشد حتی جان همه مردم روی زمین جز این نمی توانست باشد!
د) این نکته را هم نباید فراموش کنیم که ماده گرایی و منفعت پرستی افراطی نه تنها موجب انهدام و نابودی فرهنگ های پیشین گشته است. بلکه مجالی برای مردم و حتی متفکران و صاحب نظران نگذاشته است که فرهنگ و تمدن حقیقی و معرفتی را که بتواند فلسفه و هدف زندگی انسان ها را قابل فهم و پذیرش بسازد درک نمایند. محققان و صاحب نظران باید این را به عنوان یک اصل بپذیرند که: آن مردمی که از شراب منفعت و لذت و خودخواهی سرمست می شوند، به طور حتم فرهنگ و معنویت و اخلاق و حتی مذهب و انسانیت و همه این عناصر سازنده انسان را بیش از یک خواب و خیال غیر قابل تعبیر و تفسیر تلقی نمی کنند. و شگفت انگیز نیست که ارسطو در تمثیل قدرت (در همه اشکال آن) چنین می گوید:
شیری نشسته بود و یک خرگوش درباره عدالت با او سخن می گفت، این خرگوش درباره عدالت داد سخن داد و بهترین حقایق را به شیر عرضه کرد آنگاه از شیر پرسید: ای شیر محترم بفرمایید که سخنان این بنده حقیر درباره عدالت چگونه بود؟ شیر با کمال متانت و اطمینان خاطر چنین پاسخ داد که ای خرگوش عزیز سخنان تو درباره عدالت بسیار خوب و با ارزش بود تنها نقصی که داشت این بود که تو درباره چنگال ها و دندان های تیز و نیرومند من هیچ سخنی به میان نیاوردی که من اینها را چکار کنم؟ والا همه سخنان شما بسیار جالب بود!!!
8- سلب مفهوم انسانیت که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسان است. دقیقا در راستای دید علمی ای است که نسبت به جهان و انسان وجود دارد از این دیدگاه جهان به صورت ماشین و انسان تنها به صورت چرخ دندانه آن نگریسته می شود.
در تفسیر این جمله که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسانی (غیر از جنبه های مادی و ماشینی او) در راستای دید علمی ای است که امروزه نسبت به جهان و انسان وجود دارد باید دید این حالت مستند به خد ماهیت علم است یا اینکه علم را به این حالت توجیه نموده اند؟ قطعی است که همان گونه که در بالا اشاره کردیم علم روشنایی است و این روشنایی با نظر به ذات و ماهیتی که دارد هیچ بعدی از ابعاد انسان و جهان را حذف نمی کند؛ زیرا علم آنچه را که واقعیت دارد نمی تواند انکار کند و این انسان است که همان گونه که می تواند در مقابل واقعیت بایستد، هم چنان می تواند با تکیه به نیرومندی و هوا و هوس های شیطانی خود مفهوم انسانیت را از دیدگاه های علمی خود حذف نماید، و برای تضاد ورزی با انسانیت قیام نماید.
9- شناخت انسان (نسبت خود) عامل تعیین کننده اساسی ارزش های اوست، این ادراک مفهوم خود را در ارزیابی منافع شخصی تعیین می کند بنابراین فقر ایدئولوژیکی همراه با نگرش انسان به خود به عنوان چرخ دندانه ماشین موجب کاهش ارزش ها می گردد.
در این مورد نیز باید گفت: نمی توان کاهش ارزش های والای انسانی را نتجیه عدم شناخت انسان درباره خود انسان دانست: زیرا در دوران های معاصر علوم انسانی، نه در حد مقایسه با سایر علوم مادی و تکنولوژی گسترش یافته و به عمق نسبی رسیده است. اگرچه این عمق و گسترش در خور آنچه که می بایست در معارف مربوط به انسان انجام بگیرد صورت نگرفته است ولی همین مقدار علم و معرفت درباره انسان می توانست ارزش های او را تثبیت نموده و او را از پذیرش آن ارزش ها برخوردار کند.
وانگهی مگر معارف تثبیت شده ما در باره انسان و ابعاد و ارزش های او که در گذرگاه قرون و اعصار نصیب او گشته است و همین امروز در گنجینه های کتابخانه های بسیار معظم و حتی کتابخانه های محقر هر جامعه و شهر وجود دارد برای اثبات و تطبیقات ارزش های انسان کافی نیست؟ قطعا کافی است اگر ما بتوانیم یک کتاب اخلاقی و سازنده انسانی را به طور دقیق بررسی و آن را مورد تحقیق و تطبیق بر زندگی طبیعی و حیات معقول خود قرار بدهیم بدون تردید می توانیم با همان مصالح زیربنای عالی کاخ انسان با ارزش را استوار بسازیم، اگر چه برای ساختن دیوارها و دیگر اجزاء این کاخ با شکوه نیاز به معلومات و معارف گسترده تری داشته باشیم که بدون کمترین نومیدی کاذب در همین دوران نیز می توانیم آنها را تهیه و به کار ببندیم.
اینکه باید شخصیت انسانی را طوری تربیت کرد که حیات و شخصیت دیگر انسان ها را مورد احترام قرار داده و حقوق آنان را ادا نماید مطالب و رهنمودهای بسیاری حتی در کتاب های به ظاهر ناچیز و در روستاهای دور از شهرهای کشورهایی که از حداقل تمدن برخوردار هستند می توان پیدا کرد؛ چه رسد اصول دیگری را که مقداری فراوان از آنها در فطرت پاک آدمیان وجود دارد و فقط کوشش برای به فعلیت رساندن آنها لازم است.
با توجه به این مطلب نمی توان گفت ما به جبر روزگار در فقر ایدئولوژیکی به سر می بریم؛ زیرا همان گونه که اشاره کردیم آن مقدار از ایدئولوژی را که همه انسان ها را درباره ارزش ها قانع بسازد در دستس انسان ها وجود دارد و با این همه رسانه های گروهی مانند رادیو و تلویزیون و روزنامه و انواعی گوناگون از وسایل تبلیغ و کارهای هنری بسیار شگفت انیگز مانند فیلم ها و نمایشنامه ها و غیرذلک به آسانی می توان بار دیگر ارزش های انسانی والا را احیاء نمود. این نهضت و انقلاب اسنانی درباره احیای ارزش ها که بسیار با دقت و خلوص باید انجام بگیرد به طور قطع انسان را می تواند از دندانه های چرخ ماشین نا آگاه تغییر داده و به انسان فهیم و مدرک تبدیل کند که از آزادی واقعی در تعیین سرنوشت خود بهره مند باشد و بالاخره در مسیر حیات معقول به حرکت درآید.
منـابـع
محمدتقی جعفری- پیام خرد- صفحه 83-88
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها