امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

فارسی 5465 نمایش |

در ضمن کلمات قصار نهج البلاغه داستانی نقل شده که کمیل بن زیاد نخعی‏ گفت: امیرالمؤمنین (ع) (در دوره خلافت و زمان اقامت در کوفه) دست‏ مرا گرفت و با هم از شهر به طرف قبرستان خارج شهر بیرون رفتیم همینکه به خلوتگاه صحرا رسیدیم آه عمیقی از دل برکشید و به سخن آغاز کرد.
در مقدمه سخن فرمود: ای کمیل دلهای فرزندان آدم به منزله ظرفها است، بهترین ظرفها آن است که بهتر مظروف خود را نگهداری کند پس آنچه می‏گویم‏ ضبط کن. علی در این سخنان خود که اندکی مفصل است، مردم را از نظر پیروی راه‏ حق به سه دسته تقسیم می‏کند و سپس از اینکه انسانهای لایقی نمی‏یابد که‏ اسرار فراوانی که در سینه انباشته دارد بدانان بسپارد، اظهار دلتنگی‏ می‏کند اما در آخر سخن خود می‏گوید: البته چنین نیست که زمین به کلی از مردان الهی آنچنان که علی آرزو دارد خالی بماند، خیر همواره و در هر زمانی چنین افرادی هستند هر چند کمند:
«اللهم بلی لاتخلو الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بیناته. و کم ذا؟ و این اولئک؟ اولئک و الله الاقلون عددا و الاعظمون عند الله قدرا، یحفظ الله بهم حججهة و بیناته، حتی یودعوها نظرائهم، و یزرعوها فی قلوب اشباههم. هجم بهم‏ العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا و ما استعوره‏ المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان‏ ارواحها معلقه بالمحل الاعلی. اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی‏ دینه، آه آه شوقا الی رویتهم؛ چرا! زمین هرگز از حجت خواه ظاهر و آشکار یا ترسان و پنهان خالی‏ نیست زیرا حجتها و آیات الهی باید باقی بمانند. اما چند نفرند؟ و کجایند؟ آنان به خدا قسم از نظر عدد از همه کمتر و از نظر منزلت در نزد خدا از همه بزرگترند، خداوند به وسیله آنها دلائل خود را نگهداری می‏کند تا آنها را نزد مانندهای‏ خود بسپارند و در دل امثال خود بذر آنها را بکارند علم از غیب و باطن در منتهای بصیرت بر آنها هجوم کرده است، به روح یقین پیوسته ‏اند، آنچه بر اهل تنعم دشوار است بر آنها آسان است، و آنچه مایه وحشت جاهلان است‏ مایه انس آنان است، دنیا و اهل دنیا را با بدنهائی همراهی می‏کنند که‏ روحهای آن بدنها در جای دیگر است و به عالیترین جایگاهها پیوسته است، آری جانشینان خدا در زمین خدا و دعوت کنندگان مردم به دین خدا اینانند، آه آه چقدر آرزوی دیدن اینها را دارم» (نهج البلاغه، حکمت 147).
در این جمله‏ ها هر چند نامی ولو به طور اشاره از اهل بیت برده نشده‏ است، اما با توجه به جمله‏ های مشابهی که در نهج البلاغه درباره اهل بیت‏ آمده است، یقین پیدا می‏شود که مقصود، ائمه اهل بیت می‏باشند. از مجموع آنچه در این گفتار از نهج البلاغه نقل کردیم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمین در مسائل سیاسی، مساله امامت به مفهوم خاصی که شیعه تحت عنوان حجت قائل است‏ عنوان شده و به نحو بلیغ و رسائی بیان شده است.

منـابـع

مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 145-143

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد