نقد سخن ویل دورانت درباره تأثیر آب و هوا
فارسی 3248 نمایش |اینکه ویل دورانت مؤلف کتاب لذات فلسفه می گوید آب و هوا در اقوام ابتدائی اثر دارد، بر اساس همان حرف است که منطقه است که افراد را می سازد. اقوام انسان ها تا وقتی که با طبیعت باید تلاش کنند، و به عبارت دیگر اقوام ابتدائی که به همان محصولات ساخته طبیعت قناعت می کنند، قهرا میانشان تفاوت است. ولی وقتی که مسأله می رسد به یک سطح تمدن بالاتر، آنها ساکنان مناطق پرنعمت به همان اندازه به کار احتیاج پیدا می کنند که اینها ساکنان مناطق کم نعمت، احتیاج دارند. مثلا اگر بخواهند یک کارخانه برق در شمال کشور راه بیندازند همان مقدار احتیاج به وقت و کار و فعالیت دارد که در جنوب. پس مادامی که انسان ها به صورت اقوام ابتدائی و وحشی هستند و تماس ها، تماس های ابتدائی با طبیعت است، میان مردم مناطق مختلف تفاوت است؛ ولی وقتی که سطح تمدن بالا می رود، دیگر اختلافشان یا از بین می رود و یا خیلی کم می شود و به بیان دیگر به تدریج کمتر می شود.
ویل دورانت می خواهد بگوید که شرائط جغرافیایی مثلا در منطقه هندوستان که هوایش هم گرم است و هم مرطوب، آدم هایی سست و بی حال و منفی به وجود می آورد، یعنی منطقه طوری است که حالت بیزاری از کار و فعالیت را در انسان ایجاد می کند. این شرایط حتی در فلسفه هندی ها و در آداب و عاداتشان تأثیر بخشیده است؛ نظیر آن حرفی که مارکس می گوید که اوضاع اقتصادی در فکر و فلسفه و آداب مؤثر است.
ویل دورانت می خواهد بگوید محیط جغرافیایی مؤثر است و اشاره به آن حرفی می کند که آنها در فلسفه شان غایت و کمال انسان را چیزی به نام "نیروانا" می دانند که از آن به "عدم مطلق" تعبیر کرده اند. پس کمال نهایی انسان را در یک امر منفی جستجو می کنند. وی می خواهد بگوید این تأثیر آب و هواست که اینها را اینطور منفی کرده است. در مناطق دیگری ممکن است کار نشانه تشخص باشد ولی این منطقه چون حالت بیزاری از کار را به وجود آورده قهرا از نظر اخلاقی هم اثر بخشیده که اخلاقا برای آنها کار نکردن تشخص باشد و کار کردن ننگ و عار که در این زمینه ها آداب و عادات عجیبی از متشخصین و راجه های هندی نقل می کنند و بعد مثال هایی ذکر می کند که مثلا بعضی ها ناخن هایشان را نمی گرفتند به علامت اینکه معلوم باشد که این دست ها کار نمی کند و احتیاج به کار ندارد. اما ما اکنون می بینیم که در محیط های دیگری هم کار نکردن علامت تشخص است الان در همین محیط های خودمان برای خانم ها کار نکردن علامت تشخص است.
آناتول فرانس در ذکر علائم تشخص و کار نکردن نقل می کند: "و کفش های پاشنه بلند". کفش های خیلی پاشنه بلند که قدیم معمول بود خانم ها پایشان می کردند. معلوم بود که کفش کار نیست، کفش تشخص و علامت کار نکردن است، یا این که امروز برخی خانم ها ناخن ها را بلند می کنند برای این است که معلوم باشد که اینها خیلی خانم هستند، اینها کار نمی کنند، علامت کار نکردن است. اینها دلیل بر این است که این آداب و عادات، صددرصد به منطقه مربوط نیست، یعنی گاهی علل دیگری اینها را به وجود می آورد.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 63-62
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها