حقوق متقابل مردم و حکومت از نظر امام علی علیه السلام
فارسی 7602 نمایش | امام علی (ع) در خطبه 216 نهج البلاغه، بحثی کلی در مورد حقوق می کند و می فرماید: «حقوق همواره طرفینی است. از جمله حقوق الهی حقوقی است که برای مردم بر مردم قرار داده است، آنها را چنان وضع کرده که هر حقی در برابر حقی دیگر قرار می گیرد، هر حقی به نفع یک فرد و یا یک جمعیت موجب حقی دیگر است که آنها را متعهد می کند. هر حقی آنگاه الزام آور می گردد که دیگری هم وظیفه خود را در مورد حقوقی که بر عهده دارد انجام دهد.» پس از آن چنین به سخن ادامه می دهد: «و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیه، و حق الرعیه علی الوالی، فریضه فرضها الله سبحانه لکل علی کل، فجعلها نظاما لالفتهم، و عزا لدینهم، فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاة، ولا تصلح الولاة الا باستقامه الرعیه، فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه، وادی الوالی الیها الرعیه حقها عز الحق بینهم، و قامت مناهج الدین، و اعتدلت معالم العدل، و جرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلک الزمان، و طمع فی بقاء الدوله، و یئست مطامع الاعداء؛ بزرگ ترین حق از این حقوق که خدای سبحان قرار داده حق فرمانروا بر رعیت و حق رعیت بر فرمانروا است، حق واجبی که خدای سبحان برای هر یک بر دیگری واجب نموده و رعایت این حقوق را مایه نظام الفت و عزت دین آن ها ساخته، از این رو نه افراد رعیت بدون درستی و خوش رفتاری فرمانروایان سامان می یابند و نه فرمانروایان بدون استقامت و پای مردی رعیت موفق به اجرای امور می شوند. پس هرگاه رعیت حق فرمانروا را گزارد و فرمانروا نیز حق رعیت را داد، حق میان آن ها عزت یابد و برنامه های دین عملی شود و نشانه های عدالت برپا گردد و سنت ها بر مجرای خود راه افتد، در نتیجه زمانه رو به صلاح و خوشی گذارد و امید به پایندگی دولت رود و طمع دشمنان به یاس و نومیدی مبدل گردد».
مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حکومتشان صالح باشد و حکومت ها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ملت استوار و با استقامت شوند. یکی از مورخین عصر ما بعد از آن که بحثی می کند راجع به سیرت و حکومت علی (ع)، می گوید: «از اینجا معلوم می شود که تنها اینکه خلیفه و زمامدار بیدار و عادل و خیرخواه و طالب رضای خدا باشد، قادر بر حل مشکلات باشد کافی نیست، عامه مردم هم باید هوشیار و آشنا به حقوق و وظایف خود باشند، باید از هوشیاری و میل به عدالت بهره مند باشند، باید آنها هم خواستار حق و عدالت بوده باشند. خود امیرالمؤمنین (ع) در یکی از نامه ها به یکی از عمال خود می نویسد: "حقی که مردم بر والی دارند این است که نعمت ها اخلاق او را تغییر ندهد و به طول زمان زمامداری مغرور نگردد، بین خود و مردم فاصله ایجاد نکند، به مردم نزدیک باشد. حق شما بر من این است که مطلبی را بر شما پنهان نکنم مگر آنکه مربوط به اسرار جنگ باشد، دیگر اینکه هیچ کاری را بدون مشورت شما انجام ندهم مگر آنکه مطلبی باشد که تکلیفش را اسلام معین و مشخص کرده، دیگر این که همه شما را به یک چشم نگاه کنم." بعد در این خطبه به نکات دیگری در این موضوع اشاره می کند، می فرماید: «و لیس امرو و ان عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی الدین فضیلته بفوق ان یعان علی ما حمله الله من حقه و لا امرؤ و ان صغرته النفوس و اقتحمته العیون بدون ان یعین علی ذلک او یعان علیه؛ هیچ کس هر اندازه دارای مقام شامخی باشد نباید این خیال را در دماغ خود قرار بدهد که من بالاتر از این هستم که احتیاج به همکاری دیگری داشته باشم و درباره هیچ کس هم هر اندازه در نظرها کوچک بیاید و به چشم نیاید نباید فکر کرد که او کوچک تر از این است که دعوت به همکاری بشود و یا به خود او کمک بشود، نه کسی بالاتر از مقام همکاری های اجتماعی است و نه کسی پایین تر، همه محتاج اند و به همه احتیاج هست». این جمله در زمینه تعاون بر حقوق است که همه باید با همکاری یکدیگر و با اجتماع و اتحاد و فعالیت های اجتماعی به حقوق خود برسند.
«اما بعد، فقد جعل الله سبحانه لی علیکم حقا بولایه امرکم، ولکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم، فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف واضیقها فی التناصف، لایجری لاحد الا جری علیه، و لا یجری علیه الا جری له؛ خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر و حکمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است که از من بر شما. همانا حق برای گفتن، وسیع ترین میدان ها و برای عمل کردن و انصاف دادن، تنگ ترین میدان ها است. حق به سود کسی جریان نمی یابد مگر آنکه به زیان او نیز جاری می گردد و حقی از دیگران بر عهده اش ثابت می شود، و بر زیان کسی جاری نمی شود و کسی را متعهد نمی کند مگر اینکه به سود او نیز جاری می گردد و دیگران را درباره او متعهد می کند». چنانکه ملاحظه می فرمایید، در این بیان همه سخن از خدا است و حق و عدالت و تکلیف و وظیفه، اما نه به این شکل که خداوند به بعضی از افراد مردم فقط حق اعطاء فرموده است و آنها را تنها در برابر خود مسئول قرار داده است و برخی دیگر را از حقوق محروم کرده آنان را در مقابل خودش و صاحبان حقوق، بی حد و نهایت مسئول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم میان حاکم و محکوم مفهوم ندارد. و نیز در همان خطبه می فرماید: «فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادرة، و لا تخالطونی بالمصانعه، و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی، و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه، کان العمل بهما اثقل علیه، فلا تکفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل؛ با من آن سان که با جباران و ستمگران سخن می گویند سخن نگویید، القاب پر طنطنه برایم به کار نبرید، آن ملاحظه کاری ها و موافقت های مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می دارند، در برابر من اظهار مدارید، با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید، گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند که هر کس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید».
نتیجه رعایت حقوق متقابل مردم و حکومت از نظر امام علی علیه السلام
هرگاه توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت حقوق مردم را ادا کند، آن وقت است که "حق" در اجتماع محترم و حاکم خواهد شد، آن وقت است که ارکان دین به پا خواهد خاست، آن وقت است که نشانه ها و علایم عدل بدون هیچ گونه انحرافی ظاهر خواهد شد و آن وقت است که سنت ها در مجرای خود قرار خواهد گرفت و محیط و زمانه محبوب و دوست داشتنی می شود و دشمن از طمع بستن به چنین اجتماع محکم و استواری مأیوس خواهد شد.
هماهنگی قول و عمل در زندگی امیرالمؤمنین
از جمله چیزهایی که در زندگی امیرالمؤمنین کاملا نمایان است آن هماهنگی و هم عنانی قول و عمل است. امیرالمؤمنین قبل از آنکه سخنور خوبی باشد و مثلا خوب در اطراف زهد و تقوا سخنوری کند، خودش در منتها درجه زهد و تقوا و تنزه بود و همچنین پیش از آنکه در اطراف حالات قلب و معانی لطیف عرفانی حرف بزند خودش عملا سالک و عارف و صاحبدل و روشن ضمیر بود. علی در اطراف مصالح عالیه اسلامی، هم حرف زد و هم نشان داد که در منتهای جوانمردی از حقوق شخصی خود به خاطر حفظ مصالح عالیه اسلامی چشم پوشید و مصلحت اسلام را بر مصلحت شخص خودش مقدم داشت. هماهنگی و هم عنایتی قول و عمل، گفتار و کردار، بزرگ ترین فضیلت انسانی است و این است رمز محبوبیت بی نظیر علی (ع).
پروا نداشتن اهل حق از تذکر و انتقاد
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه 216 نهج البلاغه فرمود: «یک نفر در هر مقام و در هر درجه ای باشد؛ مقامش در دین و در نزد خدا هر چه باشد؛ مافوق همکاری با دیگران نیست. افراد دیگر هم هر اندازه در چشم ها حقیر و بی قدر نمایند، این حق از آنها سلب نمی شود که به همکاری دعوت بشوند.» وقتی سخن حضرت به اینجا رسید، یکی از مستمعین مثل اینکه تهییج شد و تحت تأثیر احساسات خود قرار گرفت، از جا حرکت کرد و از آن حضرت تشکر و ثنای بلیغی کرد. بعد از حرف های او دو مرتبه حضرت به سخن در آمد و جمله هایی فرمود؛ از میان آن جمله ها این نکته مهم است که حضرت، آمادگی خود را برای شنیدن هر نوع انتقادی و عرضه داشتن پیشنهادهای اصلاحی ذکر می کند و می گوید با من به تعارف و رودربایستی و مجامله رفتار نکنید؛ هر چه به نظرتان می رسد بگویید. فرمود: «و لا تخالطونی بالمصانعة و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه؛ با من با تعارف و تملق و رودربایستی رفتار نکنید، گمان نبرید که گوش من برای شنیدن انتقاد و عرضه شدن اینکه مقتضای حق این است که چنین و چنان باشی سنگین است. بدانید آن کس که شنیدن انتقاد و تذکرات و سخن حق بر گوشش ثقیل است عمل بر طبق حق بر او سنگین تر خواهد بود. علامت اهل حق و اهل عدل این است که از تذکرات و انتقادات پروا ندارند. این جمله را برای این فرمود که قبلا آن مرد پا شده بود و از آن حضرت مقداری ثنا و ستایش کرده بود. خواست به مردم بفهماند که گمان نکنید من خوشم می آید که از من تعریف کنید، بنای کار را بر مصانعه و مجامله بگذارید؛ نه، بر عکس، انتظار من اظهار نظرهای صریح و خیرخواهانه است در کارها» «فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشوره بعدل؛ مبادا از تذکرات بجا و از مشورت دادن ها مضایقه کنید.»
این که می گویند حکومت علی (ع) عالی ترین مظهر دموکراسی بود، روی همین جهات بود. خودش با آنکه امام است و قدرت های مادی و معنوی را در اختیار دارد، به مردم پر و بال می دهد، آنها را بر انتقاد و اعتراض تشجیع می کند. البته این نکته هم هست که هر اعتراضی به حق نیست و انتقاد کننده دو شرط باید داشته باشد:
1- یکی آن که حسن نیت داشته باشد، یعنی غرض شخصی نداشته باشد، مقصودش اصلاح باشد نه این که مقصودش لجن مال کردن و لگدمال کردن طرف باشد.
2- دیگر آن که حسن تشخیص داشته باشد، یعنی اهل درک و تشخیص باشد. انتقادهای جاهلانه و احمقانه بسیار زیان آور است. انتقاد اگر بر مبنای حسن نیت و حسن تشخیص باشد موجب حرکت و اصلاح است و اگر بر مبنای سوء نیت و بر مبنای جهالت و عدم تشخیص و عدم آشنایی به مصالح عالیه اجتماع و راه صحیحی که لازم است اجتماع (طی کند) واقع شود، آن وقت چوب لای چرخ گذاشتن است و سبب هرج و مرج و توقف است. بعد امام علی (ع) جمله ای دارد که معنایش این است: «هیچ شخصی و هیچ مقامی بالاتر از اینکه مورد انتقاد قرار بگیرد نیست.»
منـابـع
مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 117-122
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 106-108 و 120-121
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها