اقدامات حضرت علی علیه السلام در اوایل حکومت

فارسی 5341 نمایش |

امام علی (ع) پس از پذیرش حکومت و انجام تشریفات ضمن ایراد خطبه فرمود: «بدانید آن گرفتاریها که در موقع بعثت پیامبر اکرم (ص) دامنگیر شما بود، امروز بسوی شما باز گشته است، سوگند به آن کسی که پیغمبر را بحق مبعوث گردانید باید درست بهم مخلوط شده و زیر و رو شوید و در غربال آزمایش غربال گردید تا صاحبان فضیلت که عقب افتاده ‏اند جلو افتد و آنان که بناحق پیشی گرفته ‏اند عقب روند؛ «والذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم، و لیسبقن سابقون کانوا قصروا و لیقصرن سباقون کانوا سبقوا». سپس فرمود: «معاصی مانند اسبهای سرکش ‏اند که سوار شدگان خود را که اهل باطل و گناهکارانند به دوزخ اندازند و تقوی و پرهیزکاری چون شتران رامی هستند که مهارشان بدست سواران بوده و آنها را به بهشت وارد نمایند (بنابراین) تقوی راه حق است و گناهان راه باطل و هر یک پیروانی دارند اگر (اهل) باطل زیاد است، از قدیم چنین بوده و اگر (اهل) حق کم است، گاهی کم نیز جلو افتد و امید پیشرفت نیز باشد و البته کم اتفاق می افتند چیزی که پشت به انسان کند، دوباره برگشته و روی نماید.»
امیر مؤمنان در همان روز اولی که مردم به ایشان برای بیعت هجوم آوردند، فرمودند: «من سرپرستی و حکومت بر شما مردم را قبول می کنم به شرطی که تا جائی که در توان دارم عدل را برقرار سازم و حکومت زمانی برای من ارزش دارد که در سایه ی عدالت و مساوات باشد.. اگر بواسطه ی این حق که خدا در اختیار من قرار داده نتوانم ظلم ظالم را سرکوب و حق مظلوم را باز پس گیرم؛ این حکومت ارزش ندارد.»
علی (ع) فردای آنروز به مسجد آمد و خطبه خواند و مردم را از روش کار و برنامه حکومت خویش آگاه نمود و پس از حمد و ثنای الهی و درود به پیغمبر اکرم (ص) چنین فرمود: «بدانید که من شما را براه حق خواهم راند و روش پیغمبر اکرم (ص) را که سالها متروک مانده است تعقیب خواهم نمود، من دستورات کتاب خدا را درباره شما اجراء خواهم کرد و کوچکترین انحرافی از فرمان خدا و سنت پیغمبر نخواهم نمود، من همیشه آسایش شما را بر خود مقدم شمرده و هر عملی را که درباره شما نمایم، بصلاح شما خواهد بود ولی این صلاح و خیرخواهی یک مصلحت کلی است و من عموم مردم را در نظر خواهم گرفت نه یک عده مخصوص را، ممکن است در ابتداء امر اجرای این روش بر شما مشکل باشد ولی متحمل و بردبار باشید و بر سختی آن صبر نمائید، خودتان بهتر میدانید که من نه طمع خلافت دارم و نه حاضر به قبول این تکلیف بودم بلکه به اصرار شما سرپرستی قوم را بعهده گرفتم و چون چشم ملت به من دوخته است باید بحق و عدالت در میان آنها رفتار کنم. حال تا جائی که من خبر دارم بعضی‏ها دارای اموال بسیار و کنیزکان ماهر و املاک حاصلخیز هستند، چنانچه این اشخاص بر خلاف حق و موازین شرع این ثروت و دارائی را اندوخته باشند من آنها را مجبور خواهم نمود که اموالشان را به بیت المال مسلمین مسترد نمایند و شما باید بدانید که جز تقوی هیچگونه امتیازی میان افراد مسلمین وجود ندارد و پاداش آن هم در جهان دیگر داده خواهد شد. بنابراین در تقسیم بیت المال همه مسلمین در نظر من بی تفاوت و یکسان هستند و بنای حکومت من بر پایه عدالت و مساوات است. ستمدیدگان بینوا در نظر من عزیزند و نیرومندان ستمگر ضعیف و زبون.»
علی (ع) پس از 25 سال فترت و هرج و مرج فرمود: «عرب و عجم، مالک و مملوک، سیاه و سفید در برابر قانون اسلام یکسانند و بیت المال باید بالسویه تقسیم شود و باز فرمود: «و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛ بخدا سوگند (زمین‏ها و اموالی را که عثمان به این و آن بخشیده) اگر بیابم به مالک آن برگردانم، اگر چه با آن مالها زنهائی شوهر داده شده و یا کنیزانی خریده شده باشد زیرا وسعت و گشایش در اجرای عدالت است و کسی که بر او عدالت تنگ گردد، در این صورت جور و ستم بر او تنگتر شود.» بر همین اساس دستور فرمود اموال شخصی عثمان را برای فرزندان او باقی گذارند و بقیه را که از بیت المال برداشته بود؛ میان مسلمین تقسیم نمایند و از این تقسیم به هر نفر سه دینار رسید و هیچکس را بر کسی مزیت نداد و غلام آزاد شده را با اشراف عرب با یک چشم نگاه کرد. علی (ع) در بدو امر با سه مانع بزرگ مواجه و روبرو بود: نخست اینکه تنی چند از اشخاص بزرگ مانند عبدالله بن عمر و سعد وقاص و امثال آنها با او بیعت نکرده بودند.
دوم اینکه عمال و حکام عثمان (مانند معاویه) هر یک در گوشه‏ ای حکومت میکردند و عزل آنها بدون ایجاد مزاحمت میسر و مقدور نبود.
سوم اینکه موضوع قتل عثمان نیز در میان بود و هر کس در صدد طغیان و نافرمانی بود آنرا دستاویز و بهانه خود قرار میداد و علی (ع) ناچار بود که وضع خود را با کشندگان عثمان روشن کند.
این سه عامل مهم بود که دوره کوتاه خلافت علی (ع) را مختل نموده و اوقات آنحضرت را برای مبارزه با این قبیل عناصر ناصالح مشغول گردانید.
روز چهارم خلافت علی (ع) بود که عبدالله بن عمر به آن حضرت گفت: «به نظر میرسد که عموم مسلمین با خلافت تو موافقت ندارند خوبست این موضوع به شورا برگزار شود!!» علی (ع) فرمود: «ای احمق ترا به این کارها چکار؟ مگر من برای احراز مقام خلافت پیش مردم آمده بودم؟ مگر خود مسلمین با ازدحام تمام به منزل من هجوم نیاوردند؟ چه شده است که اکنون تو میگوئی موضوع خلافت به شوری برگزار شود؟» سپس آنحضرت بمنبر رفت و ماجرا را در ملاء عام مطرح کرد و مردم ‏را به پیروی از دستورات قرآن و پیغمبر (ص) دعوت فرمود.
روزهای اول خلافت علی (ع) طلحه و زبیر پیغامی به آن حضرت فرستادند که ما در امر خلافت تو مردم را ترغیب کرده و برای بیعت آماده نمودیم و مهاجر و انصار نیز از ما پیروی کرده و همگی به تو بیعت نمودند. حالا که عنان کار بدست تو افتاده ما را رها ساختی و به مالک اشتر و غیر او پرداختی! علی (ع) از فرستاده آنها پرسید که مقصود طلحه و زبیر از گفتن این سخنان چیست؟ عرض کرد: طلحه حکومت بصره را میخواهد و زبیر امارت کوفه را! علی (ع) فرمود حالا که آندو در مدینه بوده و فاقد شغل و مقام‏ اند، مرا آسوده نمیگذارند؛ اگر بصره و کوفه در دست آنها باشد مردم را بیشتر علیه من بشورانند و رخنه و شکاف در امر دین بوجود می آورند و من از شر آنها ایمن نیستم. به این دو پیرمرد بگو از خدا و رسولش بترسید و در امت او غائله و فساد ایجاد نکنید و حتما شنیده‏ اید که خداوند میفرماید: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین؛ و این سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که در زمین خواهان برتری و فساد نیستند و حسن عاقبت برای پرهیزکاران است» (قصص/ 83). طلحه و زبیر که این سخن بشنیدند یقین کردند که امتیاز طلبی و توقعات بیجا در دستگاه عدالت پرور علی (ع) آهن سرد کوبیدن است و باید راه دیگری پیدا کنند تا بلکه از آن طریق به خواسته‏ های خود جامه عمل بپوشانند. از طرفی علی (ع) پس از بیعت مردم تصمیم گرفت در اولین فرصت حکام و عمال عثمان را که هیچیک شایستگی و صلاحیت حکومت نداشتند عزل نموده و بجای آنها اشخاص صالح و درستکار بر گمارد. بدینجهت نامه ‏ای هم به معاویة بن ابی سفیان که از زمان عمر حکومت شام را در اختیار داشت نوشته و موضوع بیعت مردم و خلافت خود را به وی اعلام نمود و او را به بیعت و اطاعت خود خواند. اما معاویه برای اینکه خود بخلافت رسد نامه علی (ع) را از مردم شام مخفی نمود و از آنها برای خود بیعت گرفت و حتی نامه آنحضرت را هم پاسخ نداد تا از فرصت ممکنه استفاده کرده و مقصودش را به مرحله اجرا گذارد. معاویه برای اینکه فرصت مناسبی برای تحکیم موقعیت خود بدست آورد، بدین فکر افتاد که علی (ع) را بوسیله اشخاص دیگری سرگرم مبارزه کند. از اینرو فورا نامه‏ ای به زبیر نوشته و او را تحریص به ادعای خلافت نمود و اضافه کرد که من از مردم شام برای تو و طلحه بیعت گرفتم که به ترتیب خلافت از آن شما باشد و چون بصره و کوفه به شما نزدیک است، پیش از علی آن دو شهر را اشغال نموده و بعنوان خونخواهی عثمان در برابر وی بجنگ برخیزید و بر او غلبه نمائید! علاوه بر این دو تن عده ‏ای دیگر نیز از مخالفین علی (ع) مانند مروان بن حکم و عایشه در مکه گرد آمده بودند که با ورود طلحه و زبیر به آن شهر یک گروه چند نفری تشکیل داده و جنگ جمل را بوجود آوردند.

منـابـع

مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 68

سیدشریف رضی- نهج البلاغه- خطبه 16و15و126

محمدتقی سپهر کاشانی- ناسخ التواریخ

شیخ مفید- جمل- صفحه 29

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد