ایمان به خدا، مافوق همه امور
فارسی 2380 نمایش |در آیه 13 سوره جن، گروهی از جن که قرآن را از زبان پیامبر شنیده بودند می گویند: «و انا لما سمعنا الهدی امنا به فمن یومن بربه فلا یخاف بخسا ولا رهقا؛ ما وقتی که هدایت را شنیدیم -مقصود قرآن است: بانگ قرآن را که شنیدیم- ایمان آوردیم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى (پاداش) و سختى بيم ندارد
داستان معروف حضرت امیر است که ایشان طفل ده ساله بودند که پیغمبر اکرم به رسالت مبعوث شدند و وقتی که به منزل آمدند رسالت خودشان را اعلام کردند اول کسی که ایمان آورد از زنها، خدیجه بود و از مردها علی (ع) که در خانه پیغمبر بود، یک بچه ده ساله و حداکثر گفته اند دوازده ساله. بچه ده ساله هر کاری را با اجازه پدر می کند. بعضی به او رسیدند و گفتند: علی! تو از پدرت اجازه گرفتی که به پیغمبر ایمان آوردی؟ گفت: آیا خدا وقتی که می خواست مرا خلق کند با پدرم مشورت کرد و من را خلق کرد که من حالا خواستم به خدا ایمان بیاورم با پدرم مشورت کنم؟ یعنی رابطه یک انسان با خدا از رابطه اش با هر کس دیگر نزدیکتر و قویتر است. گیرم مشورت می کردم و پدرم می گفت: نه. «آیا باید حرف او را گوش می کردم؟»
اینها هم گفتند: «و انا لما سمعنا الهدی امنا به» ما به صرف اینکه شنیدیم منتظر کسی نشدیم و ایمان آوردیم. «فمن یومن بربه» هر کسی که به پروردگار و خالق و پرورش دهنده خود، آن ذاتی که از هر ذات دیگر به او نزدیکتر است، ایمان بیاورد، «فلایخاف بخسا و لا رهقا». (بخس یعنی نقص و کاستی. ارهاق یعنی فرار گرفتن، مقصود مسلط شدن یک امر مکروه و نامطلوب است) کسی که به خدای خودش ایمان بیاورد و پیوندش را با پروردگار خود محکم کند هیچ بیمی از کاستی و پیش آمدن کارهای سخت و نامطلوب ندارد، یعنی وقتی که پای ایمان به خدا به میان بیاید دیگر هیچ مسئله ای برای ما مطرح نیست. حال چرا قرآن این مطلب را بازگو می کند؟ برای این است که انسان هم یاد بگیرد: این انسانها! شما از این گروه - ولو اینکه در درجه پایین تر هستند- یاد بگیرید که مسئله ایمان مافوق همه مسائل دیگر است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 9- صفحه 211-212
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها