اوصاف مومنان متوکل از نظر آیات قرآن

فارسی 4655 نمایش |

خداوند در سوره شوری آیه 36 می فرماید: «فما أوتیتم من شىء فمتع الحیوة الدنیا و ما عند الله خیر و أبقى للذین ءامنوا و على ربهم یتوکلون؛ آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنیا است، و آنچه نزد خدا است براى کسانى که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مى کنند، بهتر و پایدارتر است». روى سخن را به همگان کرده، مى گوید: آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنیاى فانى است. مبادا شما را فریب دهد و غافل سازد و تصور کنید همیشه در اختیار شما است، برقى است مى جهد و به زودى خاموش مى شود، شعله اى است در برابر باد و حبابى است بر سطح آب و غبارى است در مسیر طوفان، ولى پاداشها و مواهبى که نزد خدا است بهتر و پایدارتر است براى کسانى که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مى کنند.
قابل توجه اینکه در این آیه تکیه روى مساله ایمان و توکل شده است. این به خاطر آن است که امید به پاداشهاى الهى براى کسانى است که علاوه بر ایمان کار خود را به او تفویض کرده و تسلیم اراده او هستند، چرا که توکل واگذارى کار خویش و تفویض امر است، نقطه مقابل این گروه کسانى هستند که بر اثر حب دنیا و دلبستگى به متاع زودگذر آن به مجادله در آیات خداوند برمى خیزند و حقایق را زیر پا مى گذارند. سپس بعد از وصف ایمان و توکل که هر دو جنبه قلبى دارد به هفت قسمت از برنامه هاى عملى آنها چه در جنبه نفى، چه در جنبه اثبات، چه از نظر فردى، و چه اجتماعى، چه مادى و چه معنوى، اشاره مى کند، برنامه اى که بیانگر ارکان یک جامعه سالم با حکومت صالح و قدرتمند است.
می فرماید: «و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفوحش و إذا ما غضبوا هم یغفرون* و الذین استجابوا لربهم و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بینهم و مما رزقنهم ینفقون* و الذین إذا أصابهم البغى هم ینتصرون؛ همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب میورزند و هنگامى که خشمگین مى شوند عفو مى کنند* و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، و نماز را برپا داشته، و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت مى گیرد، و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند* و آنها که هرگاه ستمى به آنها رسد (تسلیم ظلم نمى شوند) و یارى مى طلبند» (شوری/ 37-39).
نخستین وصف را از پاکسازى شروع مى کند، مى فرماید: پاداش الهى و آنچه نزد خدا است براى کسانى بهتر و پایدارتر است که از گناهان بزرگ و اعمال زشت و ننگین اجتناب می ورزند. کبائر جمع کبیره به معنى گناهان بزرگ است، فواحش جمع فاحشه به معنى اعمال بسیار زشت و ناپسند است. نخستین نشانه هاى ایمان و توکل پرهیز و اجتناب از گناهان کبیره است، چگونه ممکن است انسان دعوى ایمان و توکل بر خدا کند در حالى که آلوده انواع گناهان است و قلب او لانه اى از لانه هاى شیطان؟!
در توصیف دوم که آن نیز جنبه پاکسازى دارد درباره تسلط بر نفس به هنگام خشم و غضب که بحرانى ترین حال انسان است سخن مى گوید و مى فرماید: آنها کسانى هستند که به هنگام غضب عفو مى کنند. نه تنها در موقع غضب زمام اختیار از کفشان ربوده نمى شود و دست به اعمال زشت و جنایات نمى زنند، بلکه با آب عفو و غفران قلب خود و دیگران را از کینه ها شستشو مى دهند و این صفتى است که جز در پرتو ایمان راستین و توکل بر حق پیدا نمى شود.
جالب اینکه نمى گوید آنها غضب نمى کنند، چرا که این جزء طبیعت انسان است و در بعضى موارد، یعنى در آنجا که براى خدا و در راه احقاق حق مظلومان باشد، ضرورت دارد، بلکه مى گوید آنها به هنگام غضب آلوده گناه نمى شوند، سهل است به سراغ عفو و غفران مى روند، و باید هم چنین باشد. چگونه انسان مى تواند در انتظار عفو الهى به سر برد در حالى که خود کینه توز و انتقام جو است و به هنگام غضب هیچ قانونى را به رسمیت نمى شناسد؟! و اگر مى بینیم در اینجا مخصوصا روى مساله غضب تکیه شده، به خاطر آن است که این حالت آتش سوزانى است که در درون جان انسان شعله ور مى شود و بسیارند کسانى که قادر بر مهار کردن نفس در آن حالت نیستند، ولى مؤمنان راستین هرگز تسلیم خشم و غضب نمى شوند.
در حدیثى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «من ملک نفسه اذا رغب، و اذا رهب، و اذا غضب، حرم الله جسده على النار؛ کسى که به هنگام شوق و علاقه، و به هنگام ترس و وحشت، و هنگام خشم و غضب مالک نفس خویشتن باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مى کند».
آیه بعد به سومین تا ششمین اوصاف آنها اشاره کرده، مى فرماید: آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، و فرمانهاى او را از جان و دل پذیرفته اند «و الذین استجابوا لربهم»، و نماز را برپا داشته اند «و اقاموا الصلاة»، و کار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد «و امرهم شورى بینهم»، و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در راه خداوند انفاق مى کنند «و مما رزقناهم ینفقون».
در آیه گذشته سخن از پاکسازى وجودشان از گناهان و غلبه بر خشم و غضب بود، اما در آیه مورد بحث سخن از بازسازى وجودشان در جنبه هاى مختلف است که از همه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسلیم در برابر فرمان او است مطلبى که همه نیکیها و خوبیها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع است. آنها با تمام وجود در برابر فرمانش تسلیمند و در مقابل اراده او از خود اراده اى ندارند، و باید چنین باشد چرا که بعد از پاکسازى قلب و جان از آثار گناه که موانع راه حقند تسلیم و اجابت قطعى است. ولى از آنجا که در میان اوامر الهى مسائل بسیار مهمى وجود دارد که بالخصوص باید انگشت روى آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن یادآور مى شود که مهمترین آنها نماز است، نمازى که ستون دین، پیوند خلق و خالق، مربى نفوس، معراج مؤمن و نهى کننده از فحشاء و منکر است.
بعد از آن مهمترین مساله اجتماعى همان اصل شورى است که بدون آن همه کارها ناقص است. یک انسان هر قدر از نظر فکرى نیرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد مى نگرد، و لذا ابعاد دیگر بر او مجهول مى ماند، اما هنگامى که مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارب و دیدگاههاى مختلف به کمک هم بشتابند مسائل کاملا پخته و کم عیب و نقص مى گردد و از لغزش دورتر است. به همین جهت در حدیث پر معنائى از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم: «انه ما من رجل یشاور احدا الا هدى الى الرشد؛ احدى در کارهاى خود مشورت نمى کند مگر اینکه به راه راست و مطلوب هدایت مى شود».
در توصیف دیگر که هفتمین توصیف مؤمنان راستین است مى فرماید: و کسانى که هر گاه ستمى به آنان رسد تسلیم ظلم نمى شوند و از دیگران یارى مى طلبند «و الذین اذا اصابهم البغى هم ینتصرون». ناگفته پیداست که در برابر وظیفه انتصار در مقابل ستم، دیگران نیز وظیفه یارى کردن دارند، چرا که یارى طلبیدن بدون یارى کردن لغو و بیهوده است، در حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد برآوردن است و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگوئى او هستند، همانگونه که در آیه 72 سوره انفال مى خوانیم: «و ان استنصروکم فى الدین فعلیکم النصر؛ هرگاه آنها از شما براى حفظ دین خود یارى بطلبند بر شما است که آنها را یارى کنید».
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد که اگر دست به ستم بیالایند مؤمنان ساکت نمى نشینند و در برابر آنها بپا مى خیزند، و هم به مظلومان اعتماد مى بخشد که اگر استغاثه کنند دیگران بیارى آنها مى شتابند. به هر حال وظیفه هر مظلومى این است که اگر به تنهائى قادر بر دفع ظلم و ستم نیست سکوت نکند، و با استفاده از نیروى دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه مسلمانان است که به نداى او پاسخ مثبت دهند. ولى از آنجا که یارى کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود، و به انتقام جوئى، و کینه توزى، و تجاوز از حد منتهى گردد، در آیه بعد فورا آن را مشروط ساخته، مى افزاید: «و جزاء سیئة سیئة مثلها؛ توجه داشته باشید کیفر بدى مجازاتى همانند آن است» (شوری/ 40). مبادا به خاطر اینکه بعضى از دوستان شما مورد ستم واقع شده اند از حد بگذرانید و خود مبدل به افراد ظالمى شوید، به خصوص اینکه در جوامعى همچون جامعه عرب در آغاز اسلام احتمال تجاوز از حد به هنگام پاسخ گفتن به ظلم احتمال قابل توجهى بوده، و مى بایست حساب یارى مظلوم از انتقام جوئى جدا شود.
البته کار ظالم باید سیئه و بدى نامیده شود، اما کیفر او مسلما سیئه نیست، و اگر در آیه از آن تعبیر به سیئه شده، در واقع به خاطر قرینه مقابله است، یا اینکه از دیدگاه ظالم که مجازات مى شود سیئه مى باشد، این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر از آن به سیئه به خاطر این است که مجازات آزار و ایذاء است و آزار و ایذاء ذاتا بد است، هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کار خوبى محسوب مى شود. این شبیه تعبیرى است که در آیه 194 سوره بقره آمده است: «فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم و اتقوا الله؛ هر کس به شما تعدى کند به مانند آن بر او تعدى کنید، و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى نکنید)». ولى به هر حال این تعبیر مى تواند مقدمه اى باشد براى دستور عفو که در جمله بعد آمده، گوئى مى فرماید: مجازات هر چه باشد یکنوع آزار است، و اگر طرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است: «فمن عفى و اصلح فاجره على الله؛ پس هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او بر خداست» (شوری/ 40).

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 20 صفحه 466-455

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد