رابطه عدل الهی با حکمت الهی
فارسی 4661 نمایش |اگر غایت و هدفی در خلقت بود و حکمت بالغه ای در کار بود باید همه چیز مفید فائده ای باشد، و علیهذا می بایست که نه پدیده بی فایده ای آفریده شود و نه پدیده ای زیان آور؛ و نیز این که هیچ پدیده مفیدی متروک و معدوم نماند. وجود تبعیضها و تفاوتها و نیستی ها و جهل ها و عجزها نشانه این است که پدیده های لازمی که می بایست آفریده شوند، یعنی تساوی، ادامه هستی، علم و قدرت و غیره آفریده نشده اند، و از طرفی پدیده هایی که یا مفید فائده ای نیستند و یا زیان آورند، از قبیل بیماریها و زلزله ها و غیره آفریده شده اند، و این جریان با حکمت بالغه الهیه و با عدل به مفهوم توازن و تعادل نیز جور در نمی آید.
در میان صفات پروردگار، دو صفت است که از نظر شبهات و ایرادهای وارده بر آنها، متقارب و نزدیک به یکدیگرند: عدالت، حکمت. منظور از عادل بودن خدا این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمی گذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد می دهد، و منظور از حکیم بودن او این است که نظام آفرینش، نظام احسن و اصلح، یعنی نیکوترین نظام ممکن است. خواجه نصیر الدین طوسی می گوید:
جز حکم حقی که حکم را شاید، نیست *** حکمی که زحکم حق فزون آید نیست
هر چیز که هست، آن چنان می باید *** آن چیز که آن چنان نمی باید نیست
لازمه حکمت و عنایت حق این است که جهان و هستی، غایت و معنی داشته باشد. آنچه موجود می شود یا خود خیر است و یا برای وصول به خیر است. حکمت از شئون علیم بودن و مرید بودن است و مبین اصل علت غائی برای جهان می باشد، ولی عدالت ارتباطی به صفتهای علم و اراده ندارد، عدالت به مفهومی که گفته شد از شئون فاعلیت خداوند، یعنی از صفات فعل است نه از صفات ذات.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 76-75
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها