هفت آسمان از منظر روایات
فارسی 4603 نمایش |هیئت جدید به آسمان به آن معنا که قدما قائل بودند به هیچ شکل قائل نیست، که اساساً آسمانی به آن معنا وجود داشته باشد. به حسب هیئت جدید آنچه وجود دارد فقط خود ماه و خورشید و ستارگان هستند که در فضا معلق اند بدون آنکه در آسمانی نصب شده باشند و آسمانی آنها را در خود قرار داده باشد. ما جز یک عده کرات معلق در فضا چیز دیگری نداریم. برخی از دانشمندان بزرگ زمان ما براساس بعضی از قرائن و دلائل فلسفی و ریاضی، باز جدا طرفدار این هستند که عالم در مجموع ابعاد خودش محدود است. یکی از کسانی که این نظریه را دارد و پافشاری کرده است و خلاف نظریه اش را هم کسی نتوانسته ثابت کند همین دانشمند معروفی بود که در چند سال پیش فوت کرد و نظریه نسبیت را در جهان آورد، یعنی اینشتین. نظریه او همان نظریه محدود بودن ابعاد عالم است که می گوید این چنین نیست که «عالم» نامتناهی باشد و هر چه ما پیش برویم عالمی باشد شبیه این عالم، در نهایت امر (حال نهایتش چقدر است مطلب دیگری است، ممکن است فاصله اش چند میلیارد سال نوری باشد)، این عالم ما محدود است و کروی الشکل هم هست. قرآن می گوید: نزدیکترین آسمانها را به ستارگان مزین کرده ایم. اگر این جور باشد معلوم می شود که آنچه را که قرآن آسمان می داند مافوق همه این ستارگان است، این ستارگانی که چندین میلیون سال نوری با ما فاصله دارند، چون قرآن می گوید: نزدیکترین آن آسمانها به این ستارگان مزین هستند. آن وقت معنی مزین بودن چیست؟ خداوند در آیه 5 سوره ملک می فرماید: «و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح»؛ «همانا آسمان نزدیک تر ذا با چراغ هایی زینت دادیم».(ملک/ 5).
در آیه چهارم سخن از هفت آسمان یا به تعبیر دیگر طبقات هفتگانه آسمان است. در این آیه تعبیرش این است که ما نزدیکترین آن آسمان ها را با مصباح ها و چراغ ها مزین گردانیده ایم، که مقصود از چراغها بدون شک ستاره هاست. و جعلناها رجوما للشیاطین؛ و آن را مایه راندن شیاطین قرار دادیم. راجع به مساله آسمانها، در قرآن به طور مسلم معنی و مفهومی به نام هفت آسمان، البته هفت سما، وجود دارد. سما با آسمان متفاوت است، چون کلمه "آسمان" که فارسی است یعنی مانند آس (سنگ آسیا)، یعنی آن چیزی که مانند سنگ آسیا می چرخد، یعنی مفهوم چرخیدن آنچه را که آسمان می نامیم باید قبول کرده باشیم، که همان "فلک" قدما می شود. ولی سمائی که قرآن می گوید، یعنی آن که در بالا قرار گرفته است، دیگر ندارد که آن که در بالا قرار گرفته، دور زمین می چرخد یا نمی چرخد. ولی ما چون فعلا لغتی نداریم کلمه "آسمان" را به کار می بریم بدون اینکه مفهوم چرخیدن را چون در لغت عربی اش نیست منظور کرده باشیم. قرآن به طور مسلم از حقیقتی به نام "هفت سما" نام برده است و این هفت سما را به شکل هفت طبقه نام برده است، یعنی یکی بعد از دیگری. این جای شک و شبهه نیست. و باز این مساله که ما نزدیکترین آنها را با ستارگان مزین کرده ایم، یعنی نزدیکترین آسمانها به ما (نه آن دومی، نه آن سومی، نه آن هفتمی) مزین است به این قندیلها و چراغها، به این ستاره ها، این مقدار مطلبی است که از قرآن کاملا و در نهایت روشنی ثابت می شود.
سخن پیامبر (ص)
حدیثی هست که یهودی های مدینه از پیغمبر اکرم (ص) معنای این مطلب را سؤال کردند، فرمود: چگونه سقف را با چراغ مزین می کنند؟ و حتی پیغمبر اکرم تصریح کرد به اینکه همه ستارگان نسبت به نزدیکترین آسمانها حکم قندیلی را دارند که از سقف آویخته شده باشد (که آن وقت با علم قدیم قابل توجیه نبود). پس معلوم می شود آن نزدیکترین آسمان ها از دورترین ستارگان به ما دورتر است، یعنی آن نزدیکترین آسمانها مافوق همه این ستارگان است که هنوز بشر تا به آنجا برسد از نظر علمی خیلی فاصله دارد. به این شکل مساله آسمانها شکل دیگر و معنی دیگر به خودش می گیرد، یعنی نه تنها با هیئت قدیم به هیچ شکل منطبق نیست، یک امری می شود ماورا هیئت جدید که هیئت جدید هنوز در این زمینه ساکت است، یعنی نمی تواند نظر بدهد که آیا در ماوراء دورترین ستارگان چه خبر است. بعد هفت آسمان است. هنوز از نظر علمی کسی به خود آن نزدیکترین آسمان ها نرسیده تا به مابعد آن برسد، ولی قرآن خبر داده است که هفت آسمان است. بعد می رسیم به هفت زمین، که مقصود از هفت زمین چیست؟ در هفت زمین احتمالاتی داده اند. به حسب هیئت قدیم کار هفت زمین خیلی مشکل بود، یعنی توجیه کردنش جز تعبد راه دیگری نداشت. در هیئت جدید گفته اند هفت زمین شاید مقصود همین سیاراتی باشد که در منظومه شمسی به دور خورشید می چرخند، یعنی همین عطارد و زهره و مریخ و مشتری و زحل و دو ستاره دیگر که اخیرا کشف کردند: اورانوس و نپتون، شاید اینها هستند که مانند زمین ما خصلت زمینی دارند (شاید همین طور باشد).
روایتی از حضرت رضا (ع)
ولی در اینجا مفسرین روایتی از حضرت رضا (ع) نقل کرده اند که این روایت را در همه تفاسیر نقل کرده اند. آن روایت به هفت زمین یک شکل و معنی دیگر می دهد، معلوم می شود که زمینها غیر از این شکل زمینی است که ما ابتدا تصور می کنیم. وقتی که از حضرت همین آیه را سوال کردند، می گویند که اول انگشتانشان را درهم کردند و بعد فرمودند: آسمان و زمین به یکدیگر محبوک است، یعنی به یکدیگر وابسته است.
راوی گفت: یعنی چه آسمان و زمین به یکدیگر وابسته است؟ وابستگی ندارد، خدا آسمان را بدون هیچ عمودی و بدون هیچ پایه ای برقرار کرده است. مگر خدا نمی فرماید که «الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها»؛ «خداست که آسمانها را بدون عمودی که ببینید برافراشته است». (رعد/ 2).
امام فرمود: قرآن می گوید: «بغیر عمد ترونها» بدون عمودی که شما ببینید «فهناک عمد ولکن لاترونها» پس اینجا عمود هست ولی شما نمی بینید، یعنی عمودهایی که آسمان و زمین را به یکدیگر وابسته کرده است، آجر یا سیمان و یا آهن نیست که کسی بخواهد ببیند، وابستگی آسمان و زمین با نیروهایی است غیرمرئی، که این منطبق می شود با همین نیروی جاذبه و قوانینی که الان قائل اند. بعد حضرت معنی آسمانها و زمین را تشریح کرد، دست خودش را نشان داد و فرمود: این زمین را می بینید؟ آسمان اول آن است که بالای زمین قرار گرفته است مانند یک قبه ای. بعد فرمود: زمین دوم بالای آسمان اول است. (از روایت، من به طور صریح نتوانستم بفهمم که مقصود این است که یک زمینی بالای آسمان اول است یا بالای آسمان اول خودش برای یک موجوداتی زمین آنهاست؟) آسمان دوم به منزله قبه ای بر آسمان اول است، یعنی این جور نیست که هیئتی ها می گویند که آسمانها به یکدیگر چسبیده اند مثل پوست پیاز. همین طور که آسمان اول بر زمین مانند یک قبه است، آسمان دوم بر آسمان اول مانند یک قبه است، و بالای آسمان دوم خود یک زمینی است.
بعد همین آیه را خواند، فرمود: این است معنی قرآن که می فرماید: «الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن»؛ «خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را، فرمان او در میان آنها پیوسته فرود مى آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینكه علم او به همه چیز احاطه دارد» (طلاق/12).
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 73-68 و صفحه 170-167
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها