نظر کردن خداوند به بهشتیان یکی از لذات روحانی بهشت در قرآن
فارسی 2304 نمایش |با توجه به اینکه «معاد» هم جنبه جسمانی دارد و هم روحانی و نیز با توجه به اینکه روح به مراتب اعلا و اشراف از جسم است، نباید تردید داشت که نعمتهای روحانی و معنوی بهشت به مراتب از نعمتهای مادی برتر و والاتر و پرشکوه تر است! ولی از آنجا که این مواهب و نعمتها معمولاً در وصف نمی گنجد، و دیدنی است (دیدن با چشم دل) نه گفتنی و نه شنیدنی، لذا در آیات قرآن غالباً اشارات سر بسته ای به این بخش از نعمتهای بهشتی می بینیم جز در مواردی که قابل شرح و بیان بوده که در آنجا قرآن به شرح و بیان آنها پرداخته است.
به تعبیر دیگر لذت درک معرفة الله، و جذبه های جلال و جمال او، و انوار الطاف خفیه پروردگار و مستی از جام عشق ذات مقدس او، آنچنان است که یک لحظه آن از تمام نعمتهای مادی جهان برتر است. ما گاهی نمونه های بسیار کمرنگ این مطلب را در این دنیا تجربه کرده ایم که وقتی حالی برای عبادت و خلوت با پروردگار دست دهد و انسان غرق مناجات با قاضی الحاجات گردد، دنیا و آنچه در آن است به فراموشی بسپرد و در لحظات کوتاهی محو جمال بی مثال او شود مخصوصاً اگر این امر در مراکز حساسی همچون جوار خانه کعبه، یا در عرفات و مشعر و امثال آن از مراکز خاص عبادت باشد، آنچنان نشاط و لذت به انسان دست دهد که با هیچ قلم و بیانی قابل شرح و تقریر نیست.
فکر کنید اگر این حالت هزاران هزار بار قویتر و ساعتها و شبها و روزها و ماهها و سالها ادامه پیدا کند، چگونه خواهد بود؟ به خصوص اینکه در بهشت عوامل غفلت و بیخبری از خداوند، و گرفتاریهائی که حضور قلب را برهم می زند وجود ندارد، و حجابها و موانع از مقابل دیدگان دل کنار رفته، درک و دید انسان به مراتب قویتر می گردد، و از وسوسه های شیطانی که همیشه مزاحم رهروان این راه است مطلقاً خبری نیست. آن گاه می توان تصور کرد که در آنجا چه خبر است؟ چه غوغائی از نعمتهای معنوی بر پا است؟ و چه جذبه های نیرومندی روح را به جوار قرب حق می کشد، او را در انوار ذاتش مستغرق می سازد، و از خویشتن خویش غافل می کند، و کارش به جائی می رسد که جز او نمی بیند، و جز او نمی خواهد، و هرچه دلش می خواهد همان می بیند و هرچه ببیند دلش همان را می خواهد! با توجه به اشارات کوتاه به قرآن باز می گردیم و شرح یکی از این مواهب را از لسان قرآن می شنویم:
یکی از با ارزشترین لذائذ معنوی آن است که محبوب جامع کمالات نظر لطف به انسان بیفکند، و با او سخن بگوید، و از آن فراتر اینکه انسان بتواند به مقام شهود ذات پاک او برسد، یعنی با چشم دل او را ببیند، و غرق دریای جمال او گردد. قرآن روی این موهبت معنوی نیز کراراً تکیه کرده است، در یکجا ضمن بر شمردن عذابهای دردناک کتمان کنندگان آیات الهی می فرماید: " ولایکلمهم الله یوم القیامه و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم" «خداوند در قیامت با آنها سخن نمی گوید، و آنها را پاکیزه نمی کند، و برای آنها عذاب دردناکی است» (بقره/ 174)، و در جای دیگر از این فراتر رفته، و درباره همین گونه افراد و امثال آنها که عهد و پیمان الهی را به بهای کمی می فروشند، می فرماید: "و لا یکلمهم الله یوم القیامه و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم" «خداوند در قیامت با آنان سخن نمی گوید، و به آنها نمی نگرد، و پاکشان نمی سازد، و برای آنها عذاب دردناکی است» (آل عمران/ 77).
آری آنها از لذت سخن گفتن با خدا و نگاه رحمت و لطف او محرومند، و به همین دلیل پاک و پاکیزه نمی شوند، و از آنجا که بهشت جای پاکان است آنها در عذاب الیم جهنمند. از این دو آیه به خوبی استفاده می شود که این مواهب فقط نصیب مومنان و بهشتیان خواهد شد. خدا با آنان از طریق لطف سخن می گوید، یعنی همان مقامی را که پیامبران الهی در این جهان داشتند و از آن لذت می بردند مومنان در آن جهان دارند، و چه لذتی از این بالاتر؟ و علاوه بر سخن گفتن، نظر لطف خاص خود را به آنها می افکند، و چه موهبتی از این عظیمتر؟ او با نگاهی آکنده از لطف به عاشق بی قرار و محب صادق خود نظر بیفکند. بدیهی است نه آن تکلم با زبان است، و نه این نگاه با چشم که خدا برتر از جسم و جسمانیات است. گاه می شود که انسان نسبت به فرزند خود خشمگین است، و در این هنگام نه او سخن می گوید، و نه به او نگاه می کند، و اگر فرزند بامعرفتی باشد این بی اعتنائی پدر، بزرگترین شکنجه روحی برای او است، اما به هنگام خشنودی او رو به روی او می نشیند، و به تمام قامت او می نگرد و با لطف و محبت با او سخن می گوید، و این بزرگترین افتخار او است.
البته این در عالم ماده و جسم و صورت است. همین مسأله در مقیاسی بسیار بالاتر در عالم معنی، میان مولای حقیقی و بندگان حاکم است. و بالاخره در سوره قیامت سخن از لذت نگاه به جمال بی مثال آن محبوب حقیقی به میان آورده، می فرماید: "وجوه یومئذ ناضره الهی ربها ناظره" «چهره هائی در آن روز شاداب و مسرور است، و به پروردگارش می نگرد» ( قیامت/ 22 و 23 ). جالب اینکه مقدم شدن "الی ربها" که دلیل بر حصر است نشان می دهد که آنها در آن روز تنها به ذات پاک او می نگرند، و نه به غیر او، که اگر به غیر او نیز نگاه کنند نگاهی است گذرا ، و تازه در غیر او نیز او را می بینند، چرا که هرچه در عالم هست جلوه های ذات او است، و آثار لطف و رحمت او، و مشاهده اثر در حقیقت مشاهده موثر است.
این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که جمله "الی ربها ناظره" اشاره به انتظاری است که مردم نسبت به لطف و رحمت خدا دارند چنانکه گاه می گوئیم فلان کس تنها به سوی تو نگاه می کند، یعنی انتظار کرم از تو دارد، یا می گوئیم چشم امیدمان فقط به تو است. هیچ مانعی ندارد که آیه مفهوم گسترده ای داشته باشد که هر دو معنی را در بر بگیرد. غالب مفسران اهل سنت به این آیه که رسیده اند به استناد پاره ای از روایات ضعیف در زمینه مشاهده حسی خداوند در قیامت، روی این مسأله تکیه کرده و گفته اند یکی از مواهب بهشتیان این است که در قیامت خدا را با همین چشم معمولی می بینند، حتی گفته اند خدا به صورت نوری در آسمان ظاهر می شود! و آنها بالای سر خود نگاه می کنند و نور خیره کننده خدا را با همین چشم تماشا می کنند!
ما این اشتباه بزرگ را نتیجه دور ماندن از تعلیمات اهل بیت (ع) و فراموش کردن حدیت متواتر ثقلین می دانیم. آنچه مسلم است این است که هم آثار عظمت خداوند در آن روز بسیار آشکارتر از دنیا است، و هم حجابهای ظلمانی این جهان از قلوب مومنان کنار می رود، به گونه ای که در یک مشاهده قلبی و روحانی ذات پاکش را می بینند، و گاه که فیض شهود عمیقتری به آنها دست می دهد چنان غرق جمال و دیدار او می شوند که همه نعمتهای عظیم بهشت را به فراموشی می سپارند.
این بحث را با اشاره به آیه دیگری که مطلب بالا را با تعبیر تازه ای بیان می کند پایان می دهیم می فرماید: "کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون" «چنین نیست که کافران می پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (مطففین/ 15). چه مجازات دردناکی از این بالاتر که آنها حضور دربار قرب پروردگار و لقای روحانی او را از دست می دهند. مفهوم این سخن آن است که مومنان در آن روز در حجاب نیستند، آنها از مشاهده جمال حق بهره مندند، و از فیض لقای آن محبوب بی نظیر برخوردارند، و اگر آن حجاب عذاب الیمی بود برای کافران، این دیدار برترین لذت است برای مومنان.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 277 تا 278 و صفحه 296 تا 299
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها