بررسی نفی تشبیه و تعطیل در بحث صفات خدا
فارسی 2301 نمایش |در بحث صفات خدا که از پیچیده ترین مباحث خداشناسی است هر گروهی راهی رفته اند و گرفتار افراط و تفریطهائی شده اند: بعضی در گرداب تعطیل فرو رفته، تا آنجا که گفته اند ما ازصفات خدا چیزی نمی فهمیم جز همان مفاهیم منفی، مثلا وقتی می گوئیم خداوند عالم است، این اندازه می فهمیم که او جاهل نیست، و هنگامی که می گوئیم او قادر است، همین مقدار می فهمیم که عاجز نیست، اما علم و قدرت خداوند چیست؟ مطلقا از آن چیزی نمی دانیم. این عقیده را «تعطیل» می گویند (تعطیل معرفت صفات).
از سوی دیگر آنچنان در گرداب تشبیه فرو رفته اند که نه تنها برای خداوند صفاتی همچون ماهیات ممکنه قائل شده اند، بلکه برای او جسم و دست و پا و صورت و مانند آن ذکر کرده اند، در پندار خود خدائی ساخته اند درست همچون یک انسان، با تمام صفات ظاهری و باطنی او، خدائی که حتی قابل رویت و مشاهده است، و محل و مکان دارد، و حالات مختلف بر او عارض می شود، و به این ترتیب گرفتار یکی از بدترین انواع شرک شده اند.
برای اینکه بدانیم تا چه حد این گروه در پرتگاه کفر و شرک، سقوط کرده اند کافی است گفتار معروف محقق دوانی را در مورد مشبهه بشنویم، او می گوید: گروهی از آنان، خدا را حقیقتا جسم می دانند، و آنها خود به چند دسته تقسیم شده اند، دسته ای می گویند: جسم او مرکب از گوشت و خون است، و بعضی می گویند: او نور درخشانی است مانند یک شمش سفید نقره گون! و طول قامت او هفت وجب به وجب خود اوست! گروهی از آنها می گویند: او به صورت انسان است، آنها نیز چند دسته اند: بعضی او را جوانی نوخاسته که هنوز مو در صورتش نروئیده است و موهای سرش مجعد و فرفری و کوتاه است می داند! «و از این گونه لاطلائلات وخرافات». آنچه از آیات قرآن استفاده می شود این است که نه اعتقاد به تعطیل صحیح است، و نه تشبیه؛ زیرا قرآن از یکسو مردم را به معرفت خداوند دعوت می کند و در آیات زیادی به معرفی ذات و صفات او می پردازد. این نشان می دهد که معرفه الله اجمالا ممکن است و اعتقاد به تعطیل باطل. و از سوی دیگر او را از هرگونه شبیه و مثل و مانند و نظیر و همتا پاک و منزه می شمرد و این دلیل بر آن است که تشبیه نیز غلط است. بنابراین قول حق همان راه دقیق و ظریفی است که در میان این دو قرار دارد و می گوید: معرفت اجمالی خداوند نه تنهتا ممکن است بلکه لازم می باشد، اما معرفت تفصیلی یعنی پی بردن به کنه ذات و صفات او، و احاطه علمی به آنها غیر ممکن است.
چرا خود به کنه ذات و صفاتش نمی رسد؟
نکته اصلی در مسأله نامحدود بودن ذات پاک خداوتد و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست. او وجودی است از هر نظر بی نهایت، ذات او مانند علم و قدرت و همه صفاتش بی پایان و نامحدود است. و از سوی دیگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حیات ما و زمان و مکانی که در اختیار داریم همه محدود است. بنابراین ما با این همه محدودیت چگونه می توانیم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پیدا کنیم؟ چگونه علم محدود ما می تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد.
آری ما می توانیم در عالم اندیشه و فکر از دور شبحی ببینیم و اشاره اجمالی به ذات و صفاتش کنیم، ولی رسیدن به کنه ذات و صفات یعنی آگاهی تفصیلی از او برای ما ممکن نیست- این از یکسو، از سوی دیگر یک وجود بی نهایت از هر جهت مثل و مانندی ندارد، و منحصر به فرد است چرا که اگر مثل و مانندی می داشت هر دو محدود بودند حال چگونه ما می توانیم به وجودی پی بریم که هیچگونه مثل و مانندی برای او سراغ نداریم، و هرچه غیر او می بینیم ممکنات است، و صفاتش با صفات واجب الوجود کاملا متفاوت. نمی گوئیم ما از اصل وجود او آگاه نیستیم، از علم و قدرت و اراده و حیات او بی خبریم، بلکه می گوئیم ما یک معرفت اجمالی از همه این امور داریم، و هرگز به عمق و باطن آن را نمی یابیم، و مرکب عقل همه فرزانگان عالم بدون استثنا در این راه لنگ است یا به گفت شاعر:
به عقل نازی حکیم تا کی؟ به فکر این ره نمی شود طی!
به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا!
نفی تشبیه در روایات اسلامی
از آنجا که دره خطرناک تشبیه بر سر راه همه پویندگان راه معرفت الله قرار دارد در روایات اسلامی نیز هشدار فراوانی در این زمینه به گوش می خورد، مخصوصا یک دنیا علم و حکمت و رهنمودهای دقیق در روایات اهل بیت(ع) در این زمینه دیده می شود، و برای نمونه چند روایت زیر کافی به نظر می رسد:
1- امیرمومنان علی(ع) در خطبه «اشباح» می فرماید: "و اشهدا ان من ساواک بشیء من خلقک فقد عدل بک، والعادل بک کافر بما تنزلت به محکمات آیاتک، ونطقت عنه شواهد حجج بیاتک ، وانک انت الله الذی لم تتناه فی العقول فتکون فی مهب فکرها مکیفا ولا فی رویات خواطرها فتکون محدود مصرفا" «گواهی می دهم آنانکه تو را با پاره ای از مخلوقات مساوی بدانند تو را عدیل و نظیر آنها شمرده اند، و کسی که عدیل و نظیری برای تو قائل شود به محکمات آیاتی که نازل گشته و شواهد دلائل روشنی که آیات از آن سخن می گوید کافر گشته است، تو همان خداوندی هستی که نهایتی در عقول نداری تا در مسیر وزش افکار در کیفیت خاصی واقع شوی، و نه در خاطره ها جای گرفته ای که محدود و قابل تغییر باشی».
2- امام علی بن موسی الرضا(ع) در حدیث پر محتوائی در این زمینه، توضیح جالبی بیان می فرماید: در آن هنگام که یکی از محدثان بنام «ابوقره» پرسید: ما شنیده ایم که خداوند «مشاهده» و «سخن گفتن» را میان دو کس تقسیم کرد، به موسی (ع) سخن را داد و به محمد (ص) رویت را ( با موسی سخن گفت و پیامبر اسلام او را مشاهده کرد). امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: «چه کسی از سوی خداوند این آیات را برای جن و انس آورده است که می گوید: "لاتدرکه الابصار وهویدرک الابصار" (چشمها او را نمی بیند و او چشمها را می بیند) و فرموده: "ولایحطون به علما" «هیچکس به او احاطه علمی پیدا نمی کند) "ولیس کمثله شییء" (چیزی مانند او نیست) آیا محمد (ص) اینها را ابلاغ نکرده»؟ «ابوقره» گفت: آری. فرمود: پس چگونه کسی که به همه خلائق، چنین آیاتی را از سوی خدا ابلاغ می کند خودش می گوید: من او را با چشمانم دیده و احاطه علمی به او یافته ام، و او به صورت انسانی است؟! آیا شرم نمی کنید؟ حتی زنادقه بی ایمان نتوانستند چنین نسبتی را به او بدهند که از سوی خدا چیزی بیاورد، سپس مطلب دیگری به ضد آن بگوید.... «ابوقره» پرسید: شما روایات مربوط به رویت خدا را انکار می کنید؟! امام(ع) فرمود: «هنگامی که روایات مخالف قرآن باشد من آنها را تکذیب می کنم، و همچنین آنچه برخلاف چیزی است که مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند، که خداوند به احاطه علمی کسی در نمی آید، و چشمها او را نمی بیند، و چیزی مانند او نیست.»
3- در حدیث پرمحتوای دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم: "ان الله عظیم رفیع لایقدر العباد علی صفته ولا یبلغون کنه عظمته ، لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار وهواللطیف الخبیر" خداوند بزرگ است و بلند مقام، بندگان توانائی بر توصیف او را ندارند، و به کنه عظمت او هرگز نمی رسند، چشمها او را نمی بیند و او چشمها را می بیند و او لطیف و خبیر است».
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 31 تا 36
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها