مسأله خیر و شر در روایات اسلامی
فارسی 2440 نمایش |خیر و شر در روایات اسلامی اعم از روایاتی که از پیغمبراکرم(ص) رسیده یا روایات ائمه معصومین (ع) بازتاب گسترده ای از جنبه های مختلف دارد. در بسیاری از روایات صریحا آمده که خیر و شر هر دو مخلوق الهی هستند از جمله: در حدیثی از امام باقر(ع) می خوانیم: «من خداوندی هستم که هیچ معبودی جز من نیست. آفریدگار خیر و شرم و آنها دو مخلوق از مخلوقات من اند». همین معنی در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است فرمود: از چیزهائی که خداوند به موسی وحی فرستاد و در تورات نازل فرمود این بود: «من خدائی هستم که هیچ معبودی جز من نیست. من مردم را آفریدم، و خیر را نیز آفریدم، و آن را بر دست کسانی که دوست می دارم جاری می سازم، و من خدائی هستم که معبودی جز من نیست، مردم را آفریدم و شر را نیز آفریدم، و آن را بر دست کسانی که می خواهم جاری می سازم. پس وای بر کسانی که آن را بر دستهای آنها جاری سازم».
3- باز در حدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است: «خیر و شر همه ازسوی خدا است». احادیث متعدد دیگری در این زمینه در منابع اسلامی وجود دارد که ذکر همه آنها را از هدف بحث دور می سازد. در پیرامون این احادیث سوالات مختلفی مطرح می شود که مهمتر از همه سوال زیر است.
نخست این که اگر شرور امر عدمی هستند چگونه در اینجا تعبیر به خلقت شده است؟ پاسخ این سوال را از بحثهای گذشته می توان دریافت و آن اینکه بسیار می شود که شر به امور وجودی اطلاق می شود که منشأ عدم می گردد، مانند انواع میکربها، و مواد سمی، و سلاحهای مخرب که همه امور «وجودی» هستند ولی سرچشمه «بیماری» و «مرگ» و «تخریب» که امور عدمی هستند می شود (دقت کنید).
از این گذشته ممکن است تعبیر فوق اشاره به شرور نسبی باشد که جنبه وجودی دارد، و خیر آن غالب است، هرچند نسبنت به پاره ای از افراد اثر منفی می گذارد. مرحوم «علامه مجلسی» رضوان الله علیه در «مرات العقول» از «محقق طوسی» در شرح اینگونه چنین نقل می کند که منظور از شر اموری است که با طبع انسان ملائم نیست هرچند دارای مصلحت است. سپس در توضیح آن از قول محقق می افزاید: شر دو معنی دارد:
1- چیزی که ملائم و هماهنگ با طبایع نیست، مانند حیوانات موذی.
2- چیزی که موجب فساد است و در آن مصلحتی وجود ندارد.
آنچه از خدا نفی می شود شر به معنی دوم است، نه به معنی اول، سپس می افزاید: فلاسفه معتقدند امور پنج قسم است: اشیائی که تمامش خیر است، که صدور آن از خداوند واجب می باشد، و اشیائی که سراسر شر است که صدور آن از خدا محال است، و اشیائی که خیر آن غالب است آن نیز صدورش از خدا ضروری است و اشیائی که شر آن غالب است یا خیر و شرش مساوی است، هیچیک از این دو از خداوند صادر نمی شود، و آنچه از حیوانات موذی در عالم می بینیم فوائد وجودی آنها بیش از شر آنها است (و به همین دلیل آفریده شده اند). بنابراین آفرینش شر از سوی خدا ممکن است اشاره به اموری باشد که بعضا مایه شرند، ولی در مجموع خیر آنها غالب است.
سوال دیگری که در ارتباط با این روایت مطرح است اینکه می فرماید: خداوند، خیر و شر را بر دست گروههای مختلفی از مردم جاری می سازد، آیا این مسأله بوی جبر نمی دهد؟ وانگهی چگونه ممکن است خالق حکیم، افرادی را وسیله شر و فساد کند؟ پاسخ این سوال نیز باتوجه به آنچه قبلا گذشت، مطلب پیچیده ای نیست زیرا این تعبیرات اشاره به توحید افعالی خدا است، یعنی همه چیز منتهی به ذات پاک او می شود، منتها خداوند به انسان اختیار و آزادی اراده داده و برای آزمایش او اسباب خیر و شر و خوبی و بدی را در اختیارش نهاده، و این خود انسانها هستند که سرانجام تصمیم نهائی را می گیرند از کدامین راه بروند و با کدامین برنامه خود را تطبیق دهند. مسلما آنها که راه ایمان و عمل صالح را برمی گزینند، خداوند انواع خیرات را بر دست آنها صادر می کند. و از اینجا تفسیر آیاتی که می گوید: انسان هرکار خوب و بدی را کند روز قیامت در برابر خود حاضر می بیند "فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرا یره" (زلزال/6 و 7) روشن می شود. کوتاه سخن اینکه شر به مفهوم عدمی آن مخلوق خدا نیست، آنچه مخلوق است دو چیز است:
1- اموری که اصلا وجودی هستند اما گاه سرچشمه عدم می شوند که مثالهائی آن در بالا گفته شد.
2- اموری که خیر آنها برشرشان غالب است و یا به تعبیر دیگر شر نسبی محسوب می شوند، مانند بسیاری از سموم حیوانات که در شرائطی مایه مرگ و میر انسانند، ولی از سوی دیگر امروز می دانیم از سموم این حیوانات بسیاری از داروهای شفابخش ساخته می شود، و در مراکز داروسازی بخشهائی وجود دارد که مارهای خطرناک و مانند آن را برای استفاده از سموم آنها نگهداری می کنند، گذشته از این نیش و سم این حیوانات وسیله دفاهی برای حفظ آنها در مقابل دشمنان یا تهیه طعمه و غذا است. همچنین میکربها که به عنوان شرور شناخته می شوند یک سلسله امور وجودی هستند که در کنار آثار منفی خود، آثار مثبتی نیز دارند. بسیاری از این موجودات ذره بینی کارشان متلاشی کردن اجساد انسانهای مرده، و لاشه های حیوانات است، و اگر آنها نبودند در مدتی نه چندان طولانی کره زمین مملو از این اجساد آلوده و متعفن می شد، و محیط زیست انسان به شدت ویران می گشت، و نیز کار گروهی از آنها فعل و انفعالاتی در درون خاکها است که سبب آماده سازی آنها برای کشت و زرع می شود. حتی میکروبهای موذی و بیماریزا در حملات مداومی که از طریق غذا و آب و هوا به کشور تن انسان دارند، تمام سلولهای بدن را در یک حال دفاعی مداوم قرار داده و فعال می کنند، و سبب نیرومندی آنها می شوند، تا آنجا که بعضی معتقدند که اگر این میکربهای مهاجم نبودند بدن انسان بسیار ضعیف و کم رشد و ناتوان و کوچک بود، و شاید بلند قامت ترین انسانها طول قامتشان از هشتاد سانتی متر! تجاوز نمی کرد.
آخرین سوال که در زمینه خلقت شر مطرح می شود این است که چرا مخلوقات خدا منحصر به خیر محض نیست؟ و اشیائی یافت می شود که خیر آن غالب است، فی المثل آتش یک ماده سوزنده است که بسیاری از شئون تمدن انسان و مواد حیاتی و اشیاء مفید از آن سرچشمه می گیرد، ولی گاه افرادی را می سوزاند، و یا بر اثر بی احتیاطی خانه ای را دچار حریق ساخته و خاکستر می کند. ولی باید توجه داشت که در این گونه موارد اگر بنا شود جنبه شر آن گرفته شود مفهومش آن است که خداوند آتشی نیافریند زیرا آتشی که گاه بسوزاند و گاه نسوزاند آتش نیست. به تعبیر دیگر طبیعت عالم ماده اینگونه نقائص در کنار کمالاتش دارد، و اگر بنا شود این نقائص حذف گردد مفهومش این است که عالم ماده اصلا آفریده نشود، در حالی که دارای خیر غالب و کمال نسبی است، و آفرینش آن موافق حکمت است(دقت کنید).
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 493 تا 498
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها