معنای شیعه در لغت و اصطلاح
فارسی 1955 نمایش |واژه «شیعه» در لغت به معنای طرفدار و پیرو و نیز به معنای گروهی از مردم است که بر کاری یا اندیشه ای گرد آمده اند، هرچند اصل معنای شیعه همان گروه یا فرقه است. در فرهنگهای واژه شناسی زبان عربی عمدتا از این دو معنا برای شیعه سخن به میان آمده است. برای نمونه ابن منظور در شرح معانی واژه شیعه، نخست این معنا را می آورد که «شیعه به معنای گروهی است که بر چیزی گرد آمده باشند و هر طایفه ای که بر چیزی گرد هم آیند شیعه هستند و هر طایفه ای که بر کاری گردآیند و از نظر یکدیگر پیروی کنند شیع خواند شوند.»
او سپس از زهری نقل می کند که گفته است: شیعه به معنای کسانی است که از یکدیگر پیروی می کنند اما هم رأی نیستند. وی آنگاه این معنا را برای شیعه یادآور می شود که «شیعه هرکس به معنای پیروان و طرفداران اوست.»
اما این واژه در اصطلاح عمومی اهل سنت درباره همه کسانی به کار رفته است که مدعی دوستی علی علیه السلام و خاندان او و یا پیروی از آنان هستند. ابن خلدون در این باره می نویسد: «شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان است اما در عرف فقیهان و متکلمان دوره های پیشین و پسین بر پیروان علی علیه السلام و فرزندان او اطلاق می شود.» همین معنای اصطلاحی از شیعه در منابع فرقه شناختی نیز مبنا قرار گرفته است. برای نمونه، اشعری از این یاد می کند که «شیعه را از آن روی شیعه گفته اند که علی علیه السلام را همراهی کردند و او را بر دیگر اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله مقدم داشتند.» در این تعریف مقایسه با آنچه از ابن خلدون نقل شد ویژگی دیگری نیز لحاظ شده و آن مقدم دانستن علی علیه السلام بر دیگر صحابه است. همین ویژگی در منابع متأخرتر به صورتی دقیقتر و همراه با افزودن یک قید دیگر مورد توجه قرار گرفته است، چونانکه شهرستانی در تعریف شیعه می نویسد: «شیعیان کسانی اند که علی علیه السلام را به صورت ویژه همراهی کردند و به امامت و خلافت او به فرزندان او بیرون نمی رود و اگر بیرون رود یا به ستم از سوی دیگران و یا به تقیه از سوی امام است. همچنین گفتند: امامت مسأله ای مصلحتی نیست که به انتخاب مردم واگذاشته شده باشد و به نظر آنان نصب امام صورت پذیرد، بلکه مسأله ای بنیادین و خود رکن دین است و به فراموشی سپردن، واگذاشتن و نیز سپردن آن به عامه مردم و به حال خود رها کردن آن بر پیامبران روا نیست.» بنابراین، ملاک انتساب به شیعه از دیدگاه شهرستانی عقیده به اتکای امامت به نص، خواه نص جلی و خواه نص خفی و نیز اعتقاد به واگذاشته نشدن تصمیم گیری درباره امامت به مردم است.
در منابع فرقه شناختی شیعی، هرچند ابوخلف قمی و نوبختی، شیعه را تنها به طرفداران علی علیه السلام معنا کرده اند، اما از توضیحی که درباره پیدایی شیعه داده اند و از اینکه شیعه را یکی از سه گروه شکل گرفته پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله و در برابر انصار یعنی طرفداران سعد بن عباده و عامه ای که با ابوبکر بیعت کردند معرفی نموده اند پیداست که آنها نیز به مسأله امامت و جایگاه آن در تعریف اصطلاحی شیعه توجه داشته اند. اما شیخ مفید تعریفی دقیقتر از اصطلاح شیعه به دست می دهد و در این باره می نویسد: «اگر واژه شیعه همراه با «ال» تعریف به کار رود ناگزیر به کسانی اختصاص دارد که از باب اعتقاد به ولایت و امامت بلافصل علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه وآله و نفی امامت از کسانی که در خلافت بر او پیشی گرفتند، از آن حضرت پیروی کردند.»
اصطلاح شیعه به همین معناست که طوایف شیعی مختلف یعنی کیسانیه، زیدیه، امامیه، غالیان، اسماعیلیه و نیز گروههای واقفه را در برمی گیرد. این نیز ناگفته نماند که در برخی از منابع فرقه شناختی اصطلاح رافضه بعنوان اصطلاحی عمومی برای دلالت بر همه فرقه های شیعه به کار رفته و این در حالی است که رافضه به طور خاص گاه بر شیعیان امامی و اسماعیلی و بطور مشخص تر بر شیعیان امامی در برابر زیدیان اطلاق می شود.
منـابـع
دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 16 تا 18
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها